به كدامین گناه؟

به كدامین گناه؟

اگر در قتل‌های كرمان قاطعانه عمل می‌شد آیا کسی جرات می‌کرد  دانش‌آموزان را مسموم کند ؟

دنیای قلم -عباس عبدی: عملكرد نواصولگرایان در ماجرای مسمومیت دانش‌آموزان تلاش برای بازگشت به عصر جاهلیت است ماجرای مسمومیت دختران دانش‌آموز در قم و برخی شهرهای دیگر واجد چه معنایی اضافه بر سبُعیت عاملان و ذهنیت آنان است؟ اول از همه اینكه كم‌اهمیت شمردن موضوع و بعضا تكذیب این مسمومیت‌ها در ابتدای ماجرا، نشان می‌داد كه موضوع جدی است؛ چون اگر یك حادثه عادی بود، فورا درباره آن اطلاع‌رسانی و ابعاد آن را روشن می‌كردند. لذا در همان مقطع معلوم بود كه برخی از مسوولان چنان سخن می‌گویند كه گویی چند تكه سنگ‌ریزه در داخل دهان دارند و نمی‌توانند چنان‌كه باید و شاید سخن بگویند.

 

هنوز هم همان‌گونه سخن می‌گویند در نتیجه به نظر می‌رسد كه ماجرا از همان روز اول روشن بوده و هیچ عقل سلیمی باور نمی‌كند كه دستگاه‌های انتظامی و امنیتی ما آن‌هم در شهری چون قم نتوانسته باشند ماجرا را كشف كنند یا حداقل سرنخی از آن به دست آورده باشند، به ویژه اینكه در عمدی و سازماندهی شده بودن این اتفاق به دلیل تكرار آن هم در قم و هم در چند شهر دیگر، هیچ شك و شبهه‌ای وجود ندارد. اگر هم اراده‌ای به رسیدگی نباشد همه نهادهای با ربط و بی‌ربط وارد ماجرا می‌شوند كه پیگیری كنند. اتفاقا تروریست‌های این جنایت اصرار داشته‌اند كه پیام آنان را دیگران بگیرند و الا هیچ عقل سلیمی نمی‌آید در شهر قم چند مدرسه دخترانه را پیاپی مورد تعرض این عمل تروریستی كند بدون اینكه پیامش را منتقل كرده باشد. برخی از نزدیكان می‌پرسیدند چرا درباره این ماجرا به صراحت چیزی نمی‌نویسم؟ واقعیت این بود كه دوست نداشتم پیشاپیش داوری كنم و فكر می‌كردم اگر جدی باشد و تكرار شود حتما مسوولان مربوط اقدام جدی خواهند كرد. دریغ كه این خوش‌بینی نیز درست از آب در نیامد. اگر قرار باشد كه چند دستاورد مهم انقلاب را نام ببرم، به ‌طور قطع یكی از آنها آزاد شدن زنان از بند فرهنگ بسته گذشته بود. آزاد كردن نه مثل رضا شاه و پسرش از بالا و زور، بلكه از بطن جامعه و مطابق خواست عموم مردم.  

شخصا تجربه‌ای دارم از روستای خودمان كه پیش از انقلاب، حداكثر اجازه می‌دادند كه دختران‌شان تا پایان ابتدایی درس بخوانند، بعضا همان را هم اجازه نمی‌دادند، ولی ۱۵ سال پس از انقلاب بود كه شنیدم دختر یكی از نزدیكان متعصبم كه دانشگاه رفتن مرا هم تا حدی دست می‌انداخت، پس از گرفتن دیپلم در روستای همسایه، به دانشگاه شیراز رفته و درس می‌خواند. چنین رویدادی پیش از انقلاب هیچ‌گاه تبدیل به یك روند عادی نبود ولی پس از انقلاب چنین شد. در سال ۱۳۴۲، كه مخالفت با حق رای زنان بهانه بود، در سال ۱۳۵۷، زنان به نام اسلام و شرع حق انتخاب شدن هم در قانون اساسی به دست آوردند و نه با زور از بالا كه با اراده خودشان و چنین بود كه نقش آنان در انقلاب برجسته‌تر از مردان تعریف شد. اتفاقا زنان با چادر به عرصه عمومی آمدند و آنجا را از انحصار مردان درآوردند و افراد زیادی نیستند كه به این نقش حجاب توجه كرده باشند. پس از انقلاب زنان در همه عرصه‌هایی كه توانستند پیشگام شدند و مهم‌تر از همه در آموزش بود. در اینجا فقط سهم دختران را در چند مقطع زمانی از آموزش می‌نویسم.


این درصد آخر به معنای برابری كامل آموزش عمومی دختران و پسران است. همچنین نسبت دانشجویان دختر كه پیش از انقلاب حدود یك‌سوم بود اكنون بیش از پسران شده است. البته اگر رژیم پیشین هم ادامه می‌یافت آن نسبت‌ها به سود زنان طی می‌شد، ولی اینجا دو نكته مهم است؛ اول اینكه این فرآیند پس از انقلاب، نه از دل فشارهای حكومتی بلكه از طرف مردم ایجاد و استقبال شد و حكومت هم همراهی كرد. نكته دوم اینكه مطلقا نه تنها مخالفتی با این فرآیند در دهه‌های اولیه انقلاب نبود بلكه به آن افتخار می‌شد و فقط از مقطعی كه جناح افراطی عهده‌دار امور شد شاهد این روند هستیم. همان تفاوتی را كه میان امامان جمعه تهران در اول انقلاب و حالا می‌بینیم، در این مسیر هم دیده می‌شود. بنابراین نوك پیكان حمله نواصولگرایان، علیه مظاهر و الزامات جدید و كوشش آنان برای بازگشت به جاهلیت است كه در راس آن نقض حق و حقوق و مشاركت زنان است و این خواست برخلاف بدیهیات عقلی و خواست مردمی است كه انقلاب كردند. تا اینجای كار آنچه اتفاق افتاده را می‌توان در قالبی تحلیل و فهم كرد. سر بر آوردن اژدهای خفته سنت‌گرایی متحجر علیه انقلابی كه خواهان عبور از تعارضات ساخته شده میان سنت و تجدد بود. فراتر از این فهم، آنچه باعث تاسف است، سكوت نسبی كسانی است كه وظیفه مقابله با این تروریسم سیاه را دارند. هنگامی كه در قرآن می‌خوانیم «بِأیِّ ذنْبٍ قُتِلتْ» (آنگاه كه از دختر زنده به گور شده پرسیده شود كه به كدامین گناه كشته شده است؟) تعجب می‌كردیم كه مگر ممكن است كسانی باشند كه دختران خود را از طریق زنده به گور كردن، بكشند؟ چنین جاهلیتی برای هیچ كس قابل تصور نبود و نیست، ولی امروز می‌بینیم كه با معنایی موسع از كشتن، كوشش این جماعت برای جلوگیری از باسواد شدن زنان و ازدواج زودرس آنان مصداق این آیه است و می‌خواهند كاری را انجام دهند كه از كشتن جسمی هم بدتر است و البته برحسب ضرورت ابایی هم از كشتن دختران نخواهند داشت. ذلیل كردن دایمی و كشتن روحی یك جامعه و دختران آن بر تارك عملكرد این تروریست‌های سیاه خواهد نشست، حتی بدتر از طالبان، زیرا طالبان خیلی شفاف و به روشنی این كار را می‌كند، ولی این جنایتكاران آن‌قدر جرات و شهامت ندارند كه آشكارا این كارها را كنند و مسوولیت آن را بپذیرند. به نظرم اینها نشانه آخرین تلاش‌های مذبوحانه این جماعت در برابر خواست مردم است و به ‌طور قطع شعار زن، زندگی، آزادی اثرات خود را بر جامعه رو به رشد ایران بر جای گذاشته است و مقاومت بی‌فایده است. مشكل اصلی سكوتی است كه در برابر این اتفاقات رخ داده است. انتظار این بود كه مسوولان و روحانیون خیلی زودتر از دیگران علیه چنین فجایعی موضع‌گیری كنند همچنان‌كه ابتدای انقلاب نسبت به برخی افرادی كه علیه زنان اقدامات ایذایی انجام می‌دادند و دستور صریح برای مواجهه با آنان صادر شد. ولی اكنون كه ۴۴ سال از انقلاب می‌گذرد و حاكمیت قانون و حساسیت اخلاقی باید بیشتر باشد شاهد سكوتی نسبی هستیم كه ممكن است به علامت رضا تعبیر شود. اگر در قتل‌های كرمان قاطعانه و مطابق حق و قانون عمل می‌شد به احتمال قوی امروز كسانی به خود جرات انجام چنین جنایاتی را نمی‌دادند.


 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.