چرخش در برابر چرخش

چرخش در برابر چرخش

اظهارنظر اخیر رییس‌جمهوری چین در ارتباط با جزایر سه‌گانه ایرانی و مذاكره با كشورهای حوزه خلیج فارس، بازخوردهای فراوانی در فضای عمومی كشور پیدا كرد و باعث انتقادات فراوانی از چین شد. اما باید توجه داشت این‌گونه اظهارنظرها از سوی مقامات چین، تلاش برای دخالت در امور سایر كشورهاست.

دنیای قلم -اسماعیل گرامی‌مقدم : اظهارنظر اخیر رییس‌جمهوری چین در ارتباط با جزایر سه‌گانه ایرانی و مذاكره با كشورهای حوزه خلیج فارس، بازخوردهای فراوانی در فضای عمومی كشور پیدا كرد و باعث انتقادات فراوانی از چین شد. اما باید توجه داشت این‌گونه اظهارنظرها از سوی مقامات چین، تلاش برای دخالت در امور سایر كشورهاست. ایران هم اگر بخواهد همین مداخله را در مساله تایوان داشته باشد و اعلام كند، چین باید در خصوص تایوان به مذاكره بپردازد، باعث برافروختن چینی‌ها می‌شود. اما اساسا باید دید چه تحولاتی به وقوع پیوسته كه چین چنین اظهاراتی را مطرح می‌كند؟ مهم‌تر از این پرسش باید دید این نوع اظهارنظرها و دیدگاه‌ها تازه شكل گرفته‌اند یا مسبوق به سابقه است و مقامات چینی در سال‌های قبل نیز چنین دیدگاه‌هایی داشتند و امروز این موارد تنها شفاف‌تر شده‌اند؟ پرسش بعدی این است كه آیا می‌توان از چین به خاطر چنین اظهارنظری خرده گرفت؟ هر چند از دیدگاه ایرانی‌ها این رویكرد چینی‌ها غیرقابل قبول است، اما واقع آن است كه مقامات چینی مانند هر مقام مسوول دیگری در جهان دنبال استیفای منافع ملی خود هستند. منافع چین اقتضا كرده كه پای چنین برگه‌ای را امضا كنند و نهایتا امضا هم كرده‌اند. خاطرم هست در سال 83 شخصا ملاقاتی در مجلس با سفیر چین در آستانه خروج یا عدم خروج ایران از npt داشتم، سفیر چین به صراحت اعلام كرد كه دو مساله باید توسط ایران حل شود. در مرحله نخست، ایران باید مشكلات خود را با كشورهای منطقه حل كند.

مساله بعدی هم ضرورت حل مشكل ایران با امریكا بود كه چینی‌ها روی آن پافشاری می‌كردند. در سال 87 هم ملاقاتی را به اتفاق آقای كروبی در قالب تیمی از حزب اعتماد ملی با سفیر چین داشتیم. در آن دیدار هم همان مطالب قبلی را تكرار كردند. شخصا در آن دیدار تلاش داشتم به تقابل‌های دامنه‌دار میان ایران و امریكا اشاره كنم و از آن نتیجه بگیرم كه شرایط فعلی ناگزیر است. سفیر چین در آن نشست اظهاراتی را مطرح كرد كه به نظرم برای شرایط امروز ایران هم كاربردی است.

او اعلام كرد، چین سطح رقابت نظامی با امریكا را به سطح رقابت اقتصادی با امریكا كشانده است. معتقد بود از دل این نوع رقابت‌هاست كه می‌توان منافع ملی را تامین كرد. به اعتقاد سفیر چین، پشت رقابت اقتصادی هرچند رویارویی وجود دارد، اما این رویارویی بدون خونریزی و خشونت است. او سطح روابط اقتصادی چین با امریكا را بین 600 تا 700میلیارد دلار ارزیابی می‌كرد. چین امروز بالای 900میلیارد دلار مراوده اقتصادی با امریكا دارد. بنابراین در عین رقابت، مراودات اقتصادی دامنه‌داری با هم دارند. از سوی دیگر، در برخی كشورهای منطقه خلیج فارس مراودات اقتصادی با چین به 240میلیارد دلار رسیده، بنابراین واضح است كه چین در راستای منافع خود، حجم سنگین مبادلات را (به جای رابطه با ایران) انتخاب می‌كند. این روند نشان می‌دهد كه ایران در اتخاذ سیاست مطلق‌گرایی نسبت به شرق، اشتباه محاسباتی جدی داشته است. اگر بخواهیم بگوییم فصل مشترك این همه مطلق‌انگاری نسبت به شرق چه بوده است؟ باید بگوییم نه در حوزه اقتصادی، نه در حوزه ایدئولوژی و نه در حوزه خطوط مرزی و... فصل مشتركی میان ایران و چین وجود ندارد. اما چرا ایران این‌گونه سیاست مطلق شرق‌گرایی را در پیش گرفته است؟ در جهان اقتصادی و ارتباطی امروز، مساله دوستی بر اساس مرام و معرفت و... معنایی ندارد. كشورها باید فصل مشترك ارتباطی با یكدیگر داشته باشند تا مبتنی بر آن روابط راهبردی شكل دهند. اینكه ایران تصور كند، با احضار سفیر چین و بازخواست او، مساله را حل كرده، اشتباه است. واضح است كه چینی‌ها چرخش عیانی داشته‌اند. در برابر این چرخش، ایران هم باید چرخش خاص خود را داشته باشد. چرخش در برابر چرخش؛ همان‌طور كه یك زمانی توصیه می‌شد كشورها در برابر نرمش طرف مقابل، نرمش داشته باشند. یكی از پیام‌های چرخش اخیر چین، این است كه چین كاملا در كنار امریكایی‌ها ایستاده است. چین این پالس را به امریكا ارسال كرد كه آنها نیز مانند ایالات متحده معتقدند، ایران نباید در مسائل منطقه‌ای مداخله‌ای داشته باشد. ضمن اینكه مساله جزایر ایرانی را هم مطرح كرده است. فراموش نكنید، در مذاكرات برجام در دوره اوباما، امریكا همواره تلاش می‌كرد این موارد را ذیل تعهدات ایران قرار دهد كه هرگز مورد پذیرش ایران قرار نمی‌گرفت. وقتی چین این گزاره را به روشنی مطرح می‌كند، یعنی در كنار امریكا ایستاده است. از منظر امنیتی نیز چین با این اظهارنظر، موضع یكسانی با امریكا دارد. تاكید بر امنیت خلیج فارس نشان‌دهنده این واقعیت است كه چین یك كنش مداخله‌گرایانه علیه ایران انجام داده است. سومین مساله هم بحث دستاورهای این كشور در افق آینده اقتصادی در كل منطقه است.

جریاناتی كه تصور می‌كنند با این رویكرد چین، منافع امریكا به خطر می‌افتد، اشتباه می‌كنند. روشن است اگر ایران در سال‌های قبل در مطلق‌گرایی در مواجهه با چین تجدیدنظر می‌كرد و به جای فروش 400تا 500هزار بشكه نفت روزانه، فقط 200هزار بشكه در هر روز به چین نفت می‌فروخت، امروز چین چنین رفتاری با ایران نداشت. ایران اگر قراردادهای اقتصادی راهبردی‌اش را در مناقصه‌ای با حضور كشورهای شرقی و غربی برگزار می‌كرد، شرایط متفاوتی حاكم بود. بسیاری از پروژه‌هایی كه توسط چینی‌ها در ایران اجرا می‌شوند، زمان‌های زیادی است كه به طول انجامیده است. چین تصور می‌كند، ایران به چین وابسته است و تحت هر شرایطی ناچار است از كشور چین نیازهایش را تامین كند.

این رویكرد به دلیل فراموش كردن، سیاست موازنه منفی نه شرقی و نه غربی است. ایران در طول سال‌ها باید این سیاست را ارتقا می‌داد و سیاست موازنه منفی نه شرقی و نه غربی را به سیاست هم شرق و هم غرب بدل می‌كرد تا بتواند منافع خود را تامین كند. شك نداشته باشید، ‌روز و روزگاری نه چندان دور، روسیه نیز چنین رفتاری را خواهد داشت و با كارت ایران منافع خود را تامین می‌كند. از منظر سیاسی مرسوم است كه مقابله با یك حركت خصمانه، صرفا نباید با احضار سفیر صورت گیرد، بلكه از طریق راهبردهای معقول سیاسی است كه می‌توان پاسخ مناسب داد. ایران با حل پرونده هسته‌ای خود و احیای برجام می‌تواند نقش تازه‌ای برای خود هم در منطقه و هم در جهان تعریف كند. ایران می‌تواند شركای تازه‌ای برای خود در جهان انتخاب كند. روابط تجاری‌اش را متنوع سازد و اجازه دهد، شركت‌های متفاوت در بازار اقتصادی ایران حضور داشته باشند. در این صورت شك نكنید كه چین نیز ناچار است، منافع ملی ایران را محترم بشمارد و از رفتارهای غیرمتعارف در حوزه دیپلماسی دست بردارد.
 

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.