مصائب ترجیح افكار خصوصی بر افكار عمومی

مصائب ترجیح افكار خصوصی بر افكار عمومی

درباره ماجرای غم‌انگیز درمانگاه قم و دو سوی حادثه فراوان گفته شد. اما، از دیدگاه نگارنده، نكته مغفول، بُعد سوم ماجرا، یعنی رفتارمردمان حاضر و ناظر در درمانگاه است، كه متاسفانه كمتر مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته یا اصلا دیده نشد.

دنیای قلم - ابوالفضل فاتح: درباره ماجرای غم‌انگیز درمانگاه قم و دو سوی حادثه فراوان گفته شد. اما، از دیدگاه نگارنده، نكته مغفول، بُعد سوم ماجرا، یعنی رفتارمردمان حاضر و ناظر در درمانگاه است، كه متاسفانه كمتر مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته یا اصلا دیده نشد. 


«بُعد سوم» - فیلم را بار دیگر مرور كنیم. در آن صحنه تلخ، رفتار دقیق مردم، می‌تواند شناخت دقیقی از «نظام اولویت ها»‌ی بخش مهمی از جامعه ما پیش روی همه قرار دهد. حاضران در درمانگاه، یعنی همان‌ها كه در بطن حادثه حضور دارند و روایت دست نخورده ماجرا را مشاهده می‌كنند، آتش بیار معركه نیستند و بر شعله‌های منازعه، دامن نمی‌زنند و آنها كه مداخله‌ای را ترجیح می‌دهند، تمام همت‌شان متمركز بر وساطت، گفت‌وگو و فیصله ماجرا است. آنها مردمان بی‌تفاوتی نیستند، اما اولویت‌شان، پایان بهتری برای داستان با تلاش برای قانع كردن طلبه به پاك كردن تصویر احتمالی، و فرو نشاندن خشم و اطمینان دادن و آرام كردن بانوی معترض است.

 این نگاشته متوجه نظام اولویت‌های آن مردم است. من به «نظام اولویت‌ها»ی آن مردم كه بسیاری نیز دردمندند و قهرا برای تفریح به درمانگاه نیامده‌اند، حسرت می‌خورم و به ایشان می‌نازم. آنها نمونه واقعی و دست نخورده اكثریت مردمان شكیبای این سرزمینند، كه راه درست زیستن را می‌دانند و همزیستی انسانی را بر هر چیز مقدم می‌دانند. این صحنه می‌تواند، آموزه‌ای برای نظام اولویت‌های حاكمان و نخبگان ما باشد. چه بسا اگر این رخداد شهر یا جای دیگری روی می‌داد، نوع مواجهه شدت و ضعف‌ها و تفاوت‌هایی می‌داشت، اما ناقض تحلیل نگارنده نیست، چرا كه در دوران‌های مختلف و در حوادث سنگین فراوان، چهره‌ای بسیار دوراندیشانه و پخته از مردم نجیب كوچه و بازار در مقایسه با بسیاری از قدرتمندان و سیاستمداران مشاهده كرده‌ایم. اگر این دوراندیشی ملت شریف ایران نبود، معلوم نبود در پس بسیاری از ناكارآمدی‌ها و بد عهدی‌های قدرتمندان، چه حوادث تلخی نهفته بود. اما ملت شریف ایران در ضمیر باطنی خود، «بلندمدت» می‌اندیشد و وزن بسیاری برای صیانت از كیان و تمامیت خود قائل است و در رفتار خود مراقبت بسیار دارد، چیزی كه متاسفانه در عملكرد و رویكرد بسیاری از اهل قدرت و سیاست كه «كوتاه‌مدت» می‌اندیشند، كمرنگ یا مفقود است. بار دیگر به آرایش آرای آمده و نیامده انتخابات بنگریم. در این میانه، میلیون‌ها تن به مدنی‌ترین شكل ممكن نارضایتی خود را ابراز داشتند.

آری در هر سرزمینی افراد و جریاناتی هم هستند كه خشونت را محور اعتراض خود قرار می‌دهند، اما باور دارم، این در ملت ایران عمومیت ندارد. اگر به مبدا شكل‌گیری انقلاب اسلامی نیز بازگردیم در می‌یابیم كه انقلاب در ذات خود، انقلابی بسیار مدرن و نرم بود و مردم كمترین خشونت را بروز دادند و برخی خشونت‌ها و ترورها از سوی تشكیلات و احزاب بود، نه مردم كوچه و خیابان. البته اگر مردم خدایی ناكرده روزی به جایی برسند كه همه راه‌ها به روی‌شان بسته شده و از همه كس و همه‌چیز ناامید شوند، آن داستان دیگری است.  
كاش، در تحلیل‌ها، این مردمان بُعد سوم را نیز مد نظر قرار دهیم و به جامعه رشید خود، خوشبین‌تر باشیم. شكاف‌ها و مناقشات و خستگی‌ها و فرسودگی‌ها و ناامیدی‌ها جدی است، و فضا به‌شدت قطبی شده است، اما ملتی با چنین سطح بینش را در معرض فروپاشی نمی‌دانم. فروپاشی یك جامعه، آن هم‌ چنین جامعه رشیدی، ادعای آسانی نیست. اینكه دقیقا آن طلبه آیا تصویری برداشته یا نه، نمی‌دانم و لابد روشن خواهد شد، اما كم نیستند نحله‌ها و محفل‌هایی كه ورودها به حریم خصوصی مردم را توجیه، و موجبات تعرضات و خشونت‌های اجتماعی كودكانه را فراهم آورده‌اند. نیك بنگرند كه مردم حاضر در صحنه، تعلقی به حامیان اینگونه تفكر نیز ندارند و البته به شیوه پر معنای خودشان، به مناقشات ورود می‌كنند. 


اگر نظام اولویت‌ها دقیق باشد - این‌گونه وقایع در كشورهایی با كیفیت حكمرانی بهتر نیز روی می‌دهد، اما مردم آن سرزمین‌ها هم به داوری نهادهای ناظر و هم به عبرت‌گیری حاكمان از این حوادث امید دارند. اگر در نظام اولویت‌های فقهی و فرهنگی بسیاری از روحانیان مسند‌نشین، «انسان» و «كرامت انسان»، محوریت داشت، تلقی دیگری از رفتار آن طلبه شكل می‌گرفت و بسیاری دیگر از روحانیان غیر حكومتی قربانی اینگونه اتهامات نمی‌شدند، و صدها سال سرمایه معنوی و تلاش‌های مردمی روحانیت شیعه در معرض حراج قرار نمی‌گرفت. اگر آن بانو، در سطوح حاكمیت نماینده‌ای داشت و می‌دانست كسانی هستند كه عادلانه و بدون جانبداری از حقوق او دفاع می‌كنند و  صحنه‌های فراوان ظلم و تبعیض و بی‌انصافی علیه زنان میهن را در خلوت و جلوت اجتماعی و سیاسی به چشم ندیده بود، خود راسا به مطالبه وارد نمی‌شد. اگر آن فیلم كه به رسانه بیگانه رفت، در اختیار رسانه داخلی قرار می‌گرفت و رسانه داخلی اجازه انتشار و بررسی منصفانه آن را می‌یافت، اگر آن مدعی «قلم»، به جای ردپای موساد، لنگی سیاست‌های داخلی را می‌دید و پیامدهای حكمرانی «اقلیت محور» را می‌شناخت و اگر رفتار مردم حاضر در درمانگاه نیز به‌درستی تحلیل می‌شد، آن‌گاه روایتی جامع از این واقعه شكل می‌گرفت.

اما افسوس كه كاستی دیگر نظام رسانه‌ای كشور است كه در نظام رسمی اولویت‌هایش، «ایران به روایت ایران» هنوز جایگاهی ندارد و خبری از رسانه‌های به واقع ملی، یا مستقل قدرتمند داخلی نیست و روزنامه‌نگاری حرفه‌ای كم‌جان یا مفقود است. كم نیستند روزنامه‌نگارانی كه برای روایت متفاوت با نگاه رسمی از وقایع، گرفتاری‌های بی‌حساب را تحمل كرده‌اند و به سخت‌ترین اتهامات متهم شده‌اند. متهم كردن دو خبرنگار جوان برای انتشار تصویر خانم مهسا امینی به جاسوسی، تنها یك نمونه است كه ریشه روزنامه و روزنامه‌نگاری را از بیخ و بن نكند، به غایت پژمرده و نحیف می‌سازد.  در ایام انتخابات در یادداشتی عرض شد كه با خراب شدن «صندوق رای»، آنچه رخ می‌دهد فقط شكاف دولت- ملت نیست، شكاف ملت- ملت نیز هست. صندوق رای، فقط صندوق انتخاب این و آن نیست كه مسیر اصلاح و حل و فصل امور كشور و رفع و رجوع مناقشات سیاسی و اجتماعی و مسیر انتخاب اولویت‌های ملت برای مُلك است. اگر صندوق رای خراب شد و كاركردهای خود را از دست داد، نظام اولویت‌های كشور در سطوح بسیاری به‌هم می‌ریزد و آشفتگی‌های فراوانی رخ می‌نماید و حاكم یك چیز می‌گوید و مردم چیز دیگر. 

مصیبت عظمای تحمیل سلائق و «افكار خصوصی» بر «افكار عمومی» -   این واقعیت روشن و درد عمیقی است كه اكثریتی بزرگ از مردم، بین خود و حاكمیت احساس بیگانگی می‌كنند. همان كه در تحلیل انتخابات تهران عرض شد؛ «بیگانگی با حاكمیت». بسیاری از حاكمان ما در طول تاریخ نمی‌دانند یا درك نمی‌كنند كه حق ندارند نظام اولویت‌های ذهنی یا سلائق شخصی و «افكار خصوصی» خود را بر «افكار عمومی» تحمیل كنند. درباره مصیبت عظمای تحمیل «افكار خصوصی» بر «افكار عمومی» در آینده بیشتر باید نوشت كه ریشه بسیاری از تحمیل‌ها به فضای عمومی، استبداد رای‌ها و عقب‌ماندگی‌ها و تندروی‌ها و افزون‌طلبی‌ها و خشونت‌های اجتماعی و سیاسی و جدایی‌ها از مردم و انحصاری شدن حاكمیت‌ها است. در «نظام پیشرفته اولویت‌ها»، اینكه همه گفتمان‌ها، اقشار و سطوح مردم در حاكمیت نماینده داشته باشند و حاكمیت با آنها و آنها با حاكمیت بیگانه نباشند و در مدیریت جامعه برای خود نقشی موثر داشته باشند، بسیار مهم‌تر و اولی‌تر از این است كه چه كسی نماینده یا رییس‌جمهور آنها باشد.

اما، سال‌هاست نظام انتخابات ما و نظام عزل و نصب‌های سطوح عالی ما، در گروگان افراد و دیدگاه‌هایی قرار گرفته است كه با جمهوریت غریبه‌اند و در نظارت استصوابی و امنیتی و سیاسی‌شان، یعنی در نظام اولویت‌های سیاسی و فكری آنان، « مردم» و «توافق ملی» جایگاه والایی ندارد و به جای حاكمیت نگرش ملی، «اولویت‌ها» بر این متمركز است كه از جزء تا كل، آدم‌هایی یا یك مدل روشی، بینشی و حتی گویشی و پوششی تولید انبوه بشوند و بر امور مسلط بمانند. در این امور، تا آنجا افراط می‌شود كه در سطوح مختلف قوا، از تنوع جامعه بزرگ ایران فاصله نجومی گرفته می‌شود و این مدل تا جایی پیش می‌رود كه حتی حفظ ظاهر هم نمی‌شود. گویا بعضا فراموش می‌شود كه در این كشور، اقشار و افراد دیگری هم زندگی می‌كنند. 
وقتی نظام اولویت‌ها دقیق نباشد -  وقتی « نظام اولویت‌ها» دقیق و دور‌اندیشانه نباشد یا جابه‌جا شود و ناگهان عده‌ای خوش خط و خال و تنگ‌نظر كه بویی از توافقات ملی، نظیر بنیادهای ملی و مردمی شكل‌گیری انقلاب و قانون اساسی نبرده‌اند، جنگ خانمان‌سوز دیانت با جمهوریت را دامن بزنند و ندانند نتیجه اسلام بدون جمهوری، چه بسا جمهوری بدون اسلام خواهد بود، دیگر هیچ چیز در جای خود قرار نمی‌گیرد و از هر گوشه، مصیبتی برخاسته و دامنگیر می‌شود. عدالت به محاق می‌رود، اخلاق قربانی می‌شود، فساد فراگیر می‌شود، ناكارآمدی بیداد می‌كند، در سیاست داخلی و خارجی مردم ایران نادیده گرفته می‌شود، در كرونا یا در مافیای جاده و خودرو و دارو، جان «انسان» اولویت دست چندم قرار می‌گیرد و در عزل و نصب‌ها، وابستگی‌ها، جای بایستگی‌ها را می‌گیرد و نهایتا اقلیت، بر جان و مال و ناموس مردم خود را مسلط می‌بیند و حتی دلیلی برای اصلاح و پاسخگویی نمی‌بیند و اینجاست كه با هجوم سیل دشواری‌ها و لشكر ناتوان‌ها، امیدها به آینده زائل می‌گردد و حسرت‌ها باقی می‌ماند.  ما به نظام اولویت‌های مورد توافق ملی نیازمندیم. ما به نظام اولویت‌هایی نیازمندیم كه ریشه در حقیقت قانون، حقیقت دیانت و حقیقت مصالح مردم داشته باشد و حفظ مردم و مصالح كشور را اوجب واجبات بداند. آن گاه هر كس در جای خود نشسته و حكومت نقشه تمام نمای مردم خواهد بود. كسی از باغ رعیت سیب نخواهد خورد، آن طلبه در معرض چنین اتهامی قرار نمی‌گیرد، آن بانو شیوه دیگری اتخاذ خواهد كرد، آن ویدیو مسیر دیگری خواهد پیمود و مساله درمانگاه آموزه‌ای برای گفت‌وگوی ملی و نه زد و خورد ملی خواهد شد، نخبگان وقت خود را صرف مباحثات و تولیدات علمی خواهند كرد و كسی هم در جهان جرات نخواهد كرد، شأن ایران و ایرانی را در افكار عمومی خود مشوه سازد.

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.