بوشهر، دروازه مدنیت نوین
غالبا میشنویم فلان مدیر یا مسوول وقتی از شهر و دیار خود یاد میكند، آن را «دورافتاده» مینامد. اولا معلوم نیست منظور از این «دور» چه مسافتی است و از كجا و كدام نقطه دور است
دنیای قلم - بهروز مرباغی: بوشهر با مدنیت خاص خود نخستین مدرسه هیات امنایی را دایر كرد. روزنامهای به نام مظفری منتشر كرد و مكانی شد برای ورود كتابهای فارسی چاپ بمبئی. یكی از نخستین چاپخانههای كشور را دایر كرد (چاپخانه علوی) و (شاید) اولین سینمای كشور را هم راه انداخت (سینما ساحل). مجموعه چنین اتفاقات و روندهایی سبب شد كه بافت «چهارمحله» تاریخی بوشهر نماد معماری باز، سیال و مترقی كشور شود. در ادبیات اجتماعی، بارها و بارها با اصطلاح «شهر دورافتاده» مواجه میشویم.
غالبا میشنویم فلان مدیر یا مسوول وقتی از شهر و دیار خود یاد میكند، آن را «دورافتاده» مینامد. اولا معلوم نیست منظور از این «دور» چه مسافتی است و از كجا و كدام نقطه دور است. آیا منظور «دور از پایتخت» است یا دور از مثلا مركز استان؟ اما در دل این عنوان و اصطلاح، نوعی حسرت و گلایه نهفته است. دور افتاده را درباره هر شهر و دیاری به كار بگیریم، در دل خود مفهوم «دور از توجه» را دارد. یعنی «كسی حال ما را نمیپرسد، هیچ كس نمیداند اوضاع و احوال ما چطور است». این همان درد مزمنی است كه در بسیاری از شهرهای ما وجود دارد.
ما گنجینهها و استعدادهای فراوانی در شهرها و حتی روستاهای كشور داریم ولی نه تنها رسانهها و نهادها و فضاهای خبری به آنها بیتوجه هستند، بلكه اغلب مردم هم خبری از آنها ندارند. غالب شهرهای جنوبی ما در چنین فضای بیخبری سیر میكنند. منظور بیخبری اهالی آن شهرها از اوضاع كشور و جهان نیست. منظور بیخبری مردم و دولت از داشتهها و استعدادهای آن شهرها است. تصورش را بكنید كه در هیچ كتاب رسمی معماری و شهرسازی ما صحبتی از بافت تاریخی یگانه و خاص بوشهر نیست. در هیچ اثر آموزشی حتی دانشگاهی ما خبری از سیراف و ارزشهای باستانی و بینظیر آن نیست. انگار كشور در مرز استان فارس به آخر رسیده است. بگذریم كه محوطههای باستانی بندر سینیز یا بندر مهروبان حتی برای بسیاری از شهرسازان، معماران و باستانشناسان هم شناخته شده نیست. چرا چنین است؟
فعلا نمیدانیم یا لازم نیست واردش بشویم. اما وارد این مبحث میشویم كه وظیفه تكتك مردم به ویژه فعالان مدنی است كه در غیاب توجه دولت و حكومت، این داشتهها را بشناسند و به رخ بكشند. یقین بدانیم آینده مدنی كشور با این داشتهها رقم خواهد خورد نه با اقدامات فلان حكومت یا دولت. الان با اطمینان میشود گفت در جامعه ما، در كنار «جریان رسمی» و حاكم، جریان نیرومندی هم وجود دارد كه راه خود را میرود. بیتوجه به تاثیرات یا خواستههای جریان رسمی. به خوب و بد بودن این روند كاری نداریم. مهم آن است كه چنین جریان نیرومندی وجود دارد و آینده، قاعدتا متاثر از آن خواهد بود. بهتر آن است كه این جریان روال منطقی و مترقی در پیش بگیرد و دچار اعوجاج و انحراف نشود. چگونه چنین امیدی محقق میشود؟ این گونه كه این جریان(ها) در محدوده تنگ یك شهر و دیار باقی نمانند و تجربه و پشتیبانی دیگر افراد و شهرها را پشتوانه خود بدانند. اگر چنین شود، عنوان «دورافتاده» برای این شهرها بیمعنا میشود و مردم تمام شهرها خود را نزدیك و همجوار تمام شهرهای دیگر تلقی میكنند. كمك میگیرند و كمك میرسانند؛ رشد مییابند و سبب رشد میشوند. جامعه مدنی یعنی این!
چرا دروازه مدنیت نوین؟
شاید عجیب باشد بدانیم در كوران جنبش مشروطهخواهی، بندر بوشهر شركت فعال در مبارزات نداشت و عموما درگیر توسعه و فعالیت منطقهای و بینالمللی بود. هرچند امروز تاریخنویسان بوشهری خیلی علاقه دارند نشانهها و شواهد حضور بوشهر را در جریانات مشروطه شناسایی كنند. كتابهایی هم منتشر كردهاند. با این حال در قیاس با شهرهایی چون تبریز، میتوان گفت بوشهر كار چندانی با مبارزه نداشت. بیشتر دنبال جمعآوری پول برای تاسیس بانك ملی (آرزوی اصلی مردم و بازار) بودند و حاج رییسالتجار مامور این كار بود.
در سده نوزدهم میلادی، در میانه تنشها و كنشهایی كه در سراسر كشور جریان داشت، بندر تاریخی بوشهر، میزبان 11 نمایندگی سیاسی خارجی بود. از كنسولگری انگلیس و روسیه تا نمایندگی عثمانی و فرانسه و... . در این شهر، مدرسه سعادت دو، سه سال پیش از مشروطیت افتتاح شد و با موفقیت به راه و تكاملش ادامه داد و هنوز هستند بزرگانی كه به تحصیل در آن مدرسه افتخار میكنند. به یاد بیاوریم زجر و مصیبتی كه مرحوم رشدیه در تبریز داشت برای راهاندازی مدرسه. چند بار مدرسه را آتش زدند یا او را صب و نفی بلد كردند.
بوشهر با مدنیت خاص خود نخستین مدرسه هیات امنایی را دایر كرد. روزنامهای به نام مظفری منتشر كرد و مكانی شد برای ورود كتابهای فارسی چاپ بمبئی. یكی از نخستین چاپخانههای كشور را دایر كرد (چاپخانه علوی) و (شاید) اولین سینمای كشور را هم راه انداخت (سینما ساحل). مجموعه چنین اتفاقات و روندهایی سبب شد كه بافت «چهارمحله» تاریخی بوشهر نماد معماری باز، سیال و مترقی كشور شود. بافتی كه به باور بسیاری از پژوهشگران، در صورت تداوم میتوانست پایه و شالوده معماری مدرن ایران باشد. به واسطه مجموع رفتارهای شهری و ملی كه در این بازه زمانی در بوشهر شاهدش بودیم، میتوانیم این شهر را دروازه مدنیت نوین در سده گذشته میلادی بدانیم.
میدانیم با به قدرت رسیدن رضاشاه و تحكیم پایههای حكومت متمركز، در اثر رشته اقداماتی با وجهه ملی، مثل قانون ملی شدن تجارت خارجی، اقتدار و رونق شهرها و بنادری چون بوشهر رو به افول نهاد و جریان زایش و پویش مدنی متوقف شد. با این حال امروز در رفتارهای فردی و اجتماعی مردم این بندر، رسوبات مدنی آن دوره را شاهدیم. معمار و مدرس دانشگاه