مدرسه تركیبی یا تنوع مدارس
سرانه ملی آموزش در ایران برای سال جاری ۴۷ دلار، در دانمارك ۱,۵۵۱، در كویت ۱,۶۹۳ و در ژاپن ۲,۰۵۰ دلار است.
دنیای قلم - سیدجواد حسینی : در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش یكی از موضوعات محوری، تمركز بر چرخشهای تحولآفرین در نظام تعلیم و تربیت است. در این سند بر ۴٧ چرخش تحولآفرین خرد و هشت چرخش تحولآفرین كلان تاكید شده، طرح موضوع چرخشهای تحولآفرین بدین معناست كه درب آموزش وپرورش باید بر پاشنهای دیگر بچرخد و اگر با فرمان گذشته یا كنونی تعلیم و تربیت به پیش رود، ره به جایی نخواهد برد و مصداق این ره كه تو میروی به تركستان است، در نظام تعلیم و تربیت عینیت یافته و مییابد، یكی از این چرخشهای كلان تحولآفرین، چرخش از نگاه تفكیكی به نگاه تلفیقی-تركیبی است.
مصادیق متعددی از این نوع چرخش را میتوان به عنوان مثالهای روشن مورد تاكید قرار داد، چرخش از تعلیم و تربیت تكساحتی آموزش محور به سمت تعلیم و تربیت تمام ساحتی یكی از مهمترین این موارد است. میدانیم وزارت آموزش وپرورش تا قبل از سال ١٣۴۶ با وزارت علوم ادغام بود و با عنوان وزارت فرهنگ و معارف فعالیت میكرد، از این سال به بعد كه این دو وزارتخانه از همدیگر جدا شدند، وزارت آموزش و پرورش به وجود آمد. از همان زمان یك اشتباه راهبردی در نامگذاری شكل گرفت كه education به آموزش و پرورش ترجمه شد و در عمل این روایت را حكایت كرد كه گویی ما مقولهای به نام آموزش و مقوله دیگری به شكل تفكیك شده تحت عنوان پرورش داریم. در نظام عریض و طویل آموزش و پرورش عدهای معلم و دبیر باید به امر آموزش ریاضی و فیزیك و زیست و... بپردازند و مربیان تربیتی و پرورشی هم به مقولهای به نام تربیت.
این تفكیك به عنوان یك خطای راهبردی از نامگذاری شروع شد و ریزشهای عملی در گستره میدان وسیع تعلیم و تربیت یافت و نه تنها در سالیان پس از انقلاب این روند متوقف نشد، بلكه به شكل روزافزونی توسعه یافت به گونهای كه امروز به جرات میتوان ادعا كرد كه تفكیك آموزش از پرورش و سپردن پرورش به دست تشكیلات معاونت پرورشی و مربیان آن از یك سو و واگذاری تفكیك شده آموزش به سایر معلمین، خطایی راهبردی و استراتژیك است، به گونهای كه میتوان این نگاه را به مثابه شلیك گلولههای آتشین بر آرمان بلند تعلیم و تربیت كه پرورش انسانهایی تمامساحتی برای جامعهای تمامساحتی است، تلقی كرد.
این موضوع معالاسف منحصر به تفكیك محتوای امر آموزش از پرورش نشد، بلكه سویههای دیگری را نیز نشانه رفت كه تفكیك و تنوع انواع مدرسه از آن دستهاند، اینكه چرا و چگونه چنین اتفاقی در نظام آموزش و پرورش افتاد، داستانی طولانی است كه در این نوشتار به یكی از علل مهم آن یعنی نگاه كمانگارانه و تقلیلگرایانه دولت از سالیان پس از دوران دفاع مقدس از یك سو و رسوخ نگاه كالایی شدن آموزش و حاكمیت روابط كاسبكارانه تجاری از دیگر سو اشاره خواهم كرد. در آموزش و پرورش پس از دوران جنگ، نوعی نگاه شكل گرفت تا سهم دولت از هزینههای آموزش را كاهش دهد، لذا سهم بالای ۱۵درصد اعتبارات كشور در آن دوره كمكم تا مرز ۹ و حتی ۷ درصد و سهم دولت از تامین ۱۰۰ درصدی هزینه آموزش دانشآموزان وفق اصل ۳۰ قانون اساسی تا مرز ۶۵ تا ۷۹ درصد كاهش یافت و انواع مدارس یكی پس از دیگری به وجود آمد كه نهتنها به كیفیت آموزش لطمه زد، بلكه آموزش را به سمت طبقاتی شدن و نیز آموزش نخبهگرا و تجاری و كاسبكارانه سوق داد، روند نگاه كمانگارانه و تقلیلگرایانه به آموزش و پرورش در ابعاد مختلفی از آموزش و پرورش وجوه ناساز خود را نمایان ساخت، به نظر میرسد آوارهای كمانگاری دولت به آموزش و پرورش را با شاخصههای متعددی میتوان نشان داد.
حبیبی در نوشتاری توضیح میدهد كه در تمام دنیای توسعهیافته، كلاس با میانگین ۱۲ تا ۱۶ نفر دانشآموز وجود دارد. در ژاپن با جمعیت ۱۲۵ میلیون نفر، ۴۵۲,۸۴۹ معلم برای ۹,۳۷۳,۲۹۵ نفر دانشآموز در دوره ابتدایی دارند، یعنی در ژاپن كه شلوغترین كلاسهای ابتدایی را در كشورهای توسعهیافته دارند، هر معلم بهطور متوسط ۲۰.۷ دانشآموز دارد.
در ایران ۲۶۵,۰۵۷ نفر معلم ابتدایی برای آموزش ۸,۲۷۸,۲۸۲ نفر دانشآموز فعالیت دارند، یعنی هر معلم بهطور متوسط باید ۳۱.۶ نفر دانشآموز را آموزش دهد. توجه داشته باشیم كه این آمار مربوط به قبل از ۱۴۰۰ و قبل از ورود موج جدید افزایش جمعیت دانشآموز در دوره ابتدایی است و لذا اكنون میانگین تعداد دانشآموزان برای هر معلم حدود ۳۶ نفر است و در برخی مدارس این تعداد از ۴۵ نفر هم بیشتر است.
سرانه دانشآموزی در ایران ۳۰۰ دلار و میانگین جهانی ۹۳۱۳ دلار است
میانگین حقوق معلمان در جهان حدود ۳۵۰۰ دلار و در ایران ۳۰۰ دلار است. بودجه وزارت آموزش و پرورش در ایران برای سال جاری كمتر از ۴ میلیارد دلار است و در كشور ژاپن بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار!
سهم آموزش از تولید ناخالص ملی در ایران كمتر از دو درصد و متوسط جهانی بیش از ۵ درصد است و این سهم در كشور عمان ۶.۷ درصد از تولید ناخالص ملی است.
سرانه ملی آموزش در ایران برای سال جاری ۴۷ دلار، در دانمارك ۱,۵۵۱، در كویت ۱,۶۹۳ و در ژاپن ۲,۰۵۰ دلار است.
نشانگرهای آماری همه از كمانگاری و تقلیلگرایی دولت به امر مهم آموزش و پرورش حكایت دارد، در چنین وضعیتی انواع مدارس یكی پس از دیگری متولد میشوند كه با پرداخت بیشتر سهم خانوار از آموزش فرزندان، جبران خدمات بیكیفیت آموزش در مدارس عادی دولتی را بنمایند. تنوع بیست و چهارگانه مدارس در عرصه نظام تعلیم و تربیت ایران رخنمون میشود، حال آنكه وفق اصل سی قانون اساسی و اسناد بینالمللی؛ چون كنوانسیون حقوق كودك و نیز سند تحول بنیادین و قانون جامع اطفال و نوجوانان مصوب ۱۳۹۹ مجلس شورای اسلامی از شش حق مسلم آموزشی كودكان سخن به میان آمده است:
١- حق همه كودكان به امكانات آموزشی رایگان
٢- حق آموزش باكیفیت
٣- حق آموزش مادامالعمر
۴- حق آموزش با فرصتهای برابر (آموزش عادلانه)
۵-حق آموزش كودكان با رعایت احترام و منزلت آنها
۶- حق آموزش متنوع و مبتنی بر استعداد و علایق ایشان
ما به جای پرداختن به این حقوق از طریق فراهمسازی مدارس تركیبی و با كیفیت و استاندارد با واسپاری هزینههای آموزشی كودكان به مردم و افزایش سهم ایشان و كاهش معنادار سهم دولت، ساختار متنوعی از مدارس را شكل دادهایم كه نه تنها به ارتقای كیفیت نینجامیده، بلكه موجب نابرابری آموزشی، طبقاتی شدن آموزش و آموزش نخبهگرا شده و روابط تجاری و كالایی شدن امر آموزش را سبب شده است كه همگی با حقوق ششگانه كودكان در امر آموزش مغایرتی آشكار دارد.
بنابراین باید تنوع مدارس را به تركیب مدارس تبدیل ساخت و به جای گوناگونی مدارس به ایجاد مدارس تركیبی اندیشید. مدارس تركیبی مدارسی هستند كه همه دانشآموزان حتی تیزهوشان و نیز دانشآموزان استثنایی و عادی با همدیگر زیست همگرایانه و غیرتفكیكی را تجربه كرده و یاد میگیرند و مشاركت یاورانه را میآموزند، از این طریق دانشآموزان از مرزبندیهای تفكیك شده و قالببندیهای ویرانگر عبور میكنند و فارغ از تواناییها و داراییهای قومی و نژادی و طبقهای، فردی و اجتماعی-اقتصادی همزیستی بهزیستانه و همگرایانه را در مدرسه تجربه میكنند، زیست جهانی كه نه تنها برای دنیای كودكی بلكه برای فردای بزرگسالیشان لازم و ضروری است و مدرسه باید آن را تحقق عینی بخشد، اگر مدرسه امروز را كانون رقم خوردن فردای جامعه بدانیم در جامعه همه با هم زندگی میكنند. نابینایان و ناشنوایان در كنار سایر انسانها و نیز نخبگان و تیزهوشان زندگیشان جاری و ساری است. ما خیابان و فضاهای جداگانهای برای افراد متفاوت جامعه تعریف نمیكنیم، فضاهای اجتماعی به شكل همگانی و مشترك در اختیار همگان است. بهترین مسیر و كانون اصلی كه زمینه این زیست همگانی و مبتنی بر همكاری و سازگارانه را رقم میزند، كانون مدرسه است كه مدارس تركیبی میتوانند دارای چنین كاركردی باشند. سویه دیگر این موضوع اما ممكن است به این پرسش بینجامد كه تفاوتهای فردی و اجتماعی و فرهنگی دانشآموزان را چه باید كرد؟ آیا میتوان آموزشی كه برای دانشآموز تیزهوش میدهیم با دانشآموز عادی و مهمتر استثنایی داد؟ تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی چطور؟
پاسخ به این پرسش مهم ساده است؛ مدرسه باید تركیبی باشد، اما مدیران، معلمان و مشاوران باید توانمند شوند تا بتوانند شیوهای متعدد آموزش با توجه به ویژگیهای دانشآموزان را بیاموزند تا قادر به انجام آموزشهای فردی شده i a p متناسب با تفاوتهای فردی و اجتماعی دانشآموزان شوند و از این مسیر ضمن تجربه زیست همگرایانه، زمینه رشد همهجانبه آنها را متناسب با تفاوتهای فردیشان فراهم سازند. نمونههایی از این نوع نگاه در آموزش و پرورش ایران رخنمون شده كه شوربختانه به دلیل عدم آمادگی مدارس یا با شكست مواجه شده یا به شكل ناقص استمرار یافته است. طرح شهاب (شناسایی هدایت استعدادهای برتر) كه در دوران وزارت دكتر فانی سال ۱۳۹۴ از دوره ابتدایی آغاز شد، نمونهای خوب از حركت به سوی آموزشهای مبتنی بر تفاوتهای فردی رشد استعدادهای برتر بچهها متناسب با آن بود كه به دلیل عدم آمادگی مدارس، مدیران و معلمان در مسیر سقوط قرار گرفت یا طرح آموزش و پرورش تلفیقی-فراگیر (حتیالمقدور دانشآموزان استثنایی به عوض رویكرد تفكیكی و جداسازانه در مدارس عادی با سایر دانشآموزان تحصیل كنند) كه از سوی سازمان آموزش و پرورش استثنایی از دهه هفتاد آغاز شد و تاكنون از حیث كمی بیش از ۹۰ برابر افزایش داشته است و اكنون بیش از 20 هزار مدرسه كه به مدارس پذیرا شهرت دارند، پذیرای دانشآموزان با نیازهای ویژه در كنار دانشآموزان عادی هستند، ولی بهرغم رشد نسبی و كمی طرح از حیث كیفی باز هم به دلیل عدم فراهمسازی زمینههای لازم در مدارس مثلا مناسبسازی فضا یا تجهیزات یا معلمان و مدیران، محتواهای درسی و حتی دانشآموزان عادی و خانوادههایشان با ناكامیهای زیادی مواجه شده است.