مهر ماه و زنگ و رنگ مدرسه
اگر جامعهای رنگارنگ و پرنشاط میخواهیم باید مدرسهای خوش رنگ داشته باشیم
دنیای قلم - سیدجواد حسینی: زمان شروع مدارس مهر ۱۴۰3 - ۱۴۰2 از روز شنبه اول مهر ماه 1402 میباشد. «جشن شكوفههای اول دبستانی» و «جشن جوانههای پایه هفتمی» روز 29 شهریور و همچنین «جشن غنچههای پیشدبستانی» روز 15 مهر ماه برگزار میشود. مدرسه جعبه سیاه جامعه و سازمان اصلی تحول مبتنی بر توسعه است، رنگ مدرسه رنگ جامعه است، رنگ مدرسه است كه رنگ جامعه را مشخص مینماید.
اگر جامعهای رنگارنگ و پرنشاط میخواهیم باید مدرسهای خوش رنگ داشته باشیم همچنانكه زنگ جامعه به شدت به زنگ مدرسه پیوند خورده است، اگر جامعهای باصدا و نوا میخواهیم باید زنگ مدارس را به خوبی به صدا درآوریم و جامعهای كه مدارسش زنگ نزند، خودش زنگ خواهد زد و از پویایی باز خواهد ایستاد، امیدوارم با زنگ نیكو و مطلوب مدارس از زنگزدگی جامعه جلوگیری كنیم و با زنگ و رنگ درست مدارس زنگ و رنگ جامعه را به خوبی به نوا و صدا درآوریم. وزارت آموزش و پرورش باید از جهات مختلف برای مهر خود را آماده كند. ساماندهی نیروی انسانی مهمترین آنهاست. موضوع بازنشستگان از یكسو نیروهای جدیدالورود و نیز نقل و انتقالات از دیگر سو راهبرد هیچ محله و دانشآموزی بدون مدرسه و كتاب، هیچ مدرسهای بدون مدیر و هیچ كلاسی بدون معلم نباشد را با مشكل جدی مواجه میسازد. مدیران آموزش و پرورش مهمترین كارشان پروژه مهر است و مهمترین سنجه عملكردی ایشان نیز به میزان موفقیت اجرای مطلوب پروژه مهر مربوط است. پروژه مهر هم علت ایجابی و هم علت ابقایی موفقیت آموزش و پرورش را به نمایش میگذارد، وزیر و مدیران آموزش و پرورش در پروژه مهر به این سوالات باید پاسخ دهند. چند درصد دانشآموزان در مدارس ثبتنام كردهاند؟ چه تعداد نوآموز در طرح سنجش سلامت جسمانی و آمادگی تحصیلی غربال شدهاند؟
چه تعداد كلاس و مدرسه جدید آماده تحویل هست؟ میزان تراكم كلاسهای درس در دورههای مختلف تحصیلی چگونه است و با استانداردها به چه میزان فاصله دارد؟ آیا مدیران آموزشگاهها كه به حق راهبران آموزشیاند در همه مدارس انتخاب شدهاند و دورههای لازم برای توانمندسازیشان برگزار شده است؟ از میزان موفقیت ایشان در سال گذشته ارزیابی مناسبی صورت گرفته؟ معلمان به عنوان كلیدیترین عنصر تعلیم و تربیت چطور؟ همه مدارس و كلاسها برای شروع سال تحصیلی معلم دارند؟ و معلمان در فرصت تابستان آموزشهای ضمن خدمت لازم را دریافتهاند؟ كتابهای درسی به میزان لازم چاپ و انتشار یافته و توزیع مناسب شدهاند؟ یادم هست در دوران مدیركلی آموزش و پرورش خراسان رضوی هفته آخر شهریور را هفته آمادگی و مانور بازگشایی مدارس و پروژه مهر قرار داده بودیم با این نگاه كه قرار است یك هفته دیگر مهمانان عزیزی داشته باشیم؛ معمولا برای میزبانی ما خانه را جارو و تمیز میكنیم. گردگیری میكنیم، نقصهای احتمالی را برطرف میكنیم و امكانات پذیرایی را مهیا میسازیم، به مدیران آموزش و پرورش و مدارس توضیح دادم اكنون در حال فرا رسیدن اول مهریم با عزیزترین میهمانان در این هفته از همه جهت خود و محیط مدرسه را آماده پذیرایی عزیزترین میهمانان برای شایستهترین میزبانی كنید. در اول مهر باید دید رنگ و زنگ آموزش و پرورش و مدرسه چگونه است؟ و در مجموع كمیت و كیفیت آموزش و پرورش چگونه است؟ در یك تحقیق معتبر بینالمللی كه طی سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۶ میلادی طی ۱۰ سال به انجام رسیده است، نتایج نشان میدهد كه متاسفانه آموزش و پرورش دنیا در انتقال حداقل مهارتهای دوره ابتدایی وضعیت نابرابری را میپیماید، كشورها را از این جهت به ۳ دسته تقسیم كردهاند. كشورهای با درآمد بالا كه ۸درصد دانشآموزان این كشورها حداقل مهارتهای پایه ابتدایی را كسب نكردهاند. ۲۴درصد از طبقات كودكان با درآمد متوسط و ۶۹درصد از كودكان با درآمد پایین نیز حداقل مهارتهای پایه ابتدایی را كسب نكردهاند.
در مجموع آموزش و پرورش كیفی كودكان زمانی محقق میگردد كه دستكم در ۵ قلمرو از استاندارد كافی برخوردار باشد.
۱- استانداردسازی منابع انسانی.
به عنوان مثال نسبت دانشآموز به معلم در مقطع ابتدایی باید یك به ۱۴ باشد درحالی كه هماكنون بیش ازیك به ۲۶ است. این درحالی است كه ۱۳۰۰۰ مدرسه ابتدایی تعداد دانشآموزان زیر ۱۰ نفر دارد كه اگر آنها را حذف كنیم تقریبا میتوان گفت تعداد معلم به دانشآموز. یك به ۵۰ میرسد و این شاخص ۴ برابر استاندارد جهانی خواهد بود. دوم استانداردسازی منابع مالی.
صاحبنظران آموزش و پرورش معتقدند حداقل ۲۰درصد بودجه عمومی كشور باید به آموزش و پرورش اختصاص یابد، درحالی كه بودجه كنونی آموزش و پرورش ۱۱درصد بودجه عمومی كشور میباشد. از منظر دیگر بودجه كنونی آموزش و پرورش حداكثر ۶۹درصد سرانه دانشآموزان را پاسخگوست و ۳۱درصد دانشآموزان بار اضافی برای بودجه آموزش و پرورش میباشند، همچنین در مجموع دولت ۷۰درصد هزینههای آموزشی دانشآموزان را پرداخت میكند. ۳۰درصد دیگر این هزینهها به عهده خانوادههاست. سهم آموزش و پرورش از gdp كشور نزدیك به ۲ درصد است درحالی كه حداقل استاندارد در این عرصه ۵درصد میباشد. مواردی از این دست نشانگر آن است كه استانداردسازی منابع مالی و بودجهای یكی از راهكارهای مهم برای ارتقای كیفیت در آموزش و پرورش است که با مشكلات و كم انگاریهای جدی روبهرو است.
سومین استاندارد، استانداردسازی فضا و تجهیزات است. میدانیم استاندارد فضای آموزشی براساس سند تحول بنیادین ۸.۳ متر است ولی مدارس كنونی ۵.۲ متر سرانه فضای آموزشی دارند در حالی كه در برنامه هفتم توسعه نیز شاخص عملكردی۶/١ متر سرانه آموزشی را هدفگذاری نمودهاند. همچنین آموزش باكیفیت به استانداردسازی محتوای آموزشی نیز مرتبط است درحالی كه محتواهای آموزشی اكنون بسیار تئوریك، تكساحتی و فشرده هستند. فرآیندها و فراگردهای آموزش و پرورش نیز باید استاندارد باشد تا آموزش با كیفیت محقق گردد در حالی كه این فرآیندها اكنون بهشدت متمركز و متصلب و غیر مشاركتی و رشددهنده تفكر همگرا و مانع چرخشهای تحولآفرین در نظام تعلیم و تربیت شده است.
به عنوان مثال علیرضا عابدین، در پژوهشی به بررسی و تحلیل داستانهای كتاب فارسی كلاس اول در ایران و مقایسه آن با داستانهای كتاب زبان كلاس اول در دو كشور شرقی و غربی یعنی چین، به عنوان نماینده فرهنگ جمعگرا و آلمان، به عنوان نماینده فرهنگ فردگرا
پرداخته است.
نتایج این پژوهش نشان میدهد؛ كودك چینی به دنبال آن است كه مهر بورزد، بفهمد و بفهماند. بعد از این سه نیاز كه اساسا در ارتباط با دیگران (نیازهای جمعی) معنا پیدا میكنند، نیازهای شخصیتر مثل «پیشرفت» و «بازی» در چین، ظهور میكنند. این در حالی است كه بروز نیازها در آلمان درست وارونه چین است. در آلمان نیاز به «پیشرفت»، «بازی» و «شناخت» كه نیازهای فردی و معطوف به خود هستند، در درجه اول قرار دارند و بعد از آنها نیاز «پیوندجویی» ظهور میكند.
كودك ایرانی میآموزد طلبكننده وگیرنده (مصرفكننده و تنبل) باشد.
كودك چینی اما میآموزد دهنده و بخشنده
(تولیدكننده و كارگر) باشد.
درحالی كه كودك آلمانی اساسا چیزی طلب نمیكند (استقلالطلب) است.
بر این پایه میتوان نتیجه گرفت كودك ایرانی در كتاب درسی خود یاد میگیرد كه مطیع و سر به زیر باشد.
نگاه كودك ایرانی یا به سمت پایین است یا از پایین به بالا نگاه میكند.
نگاه كودك چینی به اطراف است و یك نگاه دایرهوار دارد.
ولی كودك آلمانی یك حركت و نگاه رو به جلو و هدفمند دارد.
بنابراین براساس شاخصهای كیفیت آموزشی، نظام آموزش و پرورش دچار مشكلات جدی است، درنتیجه چنین وضعیتی، خروجیهای قابل سنجش در نظام آموزش و پرورش مثل نمرات امتحانات نهایی، آزمونهای تیمز وپرلز و نتایج كنكور ایران نشان از افت كیفیت آموزشی در جامعه ایران را روایت میكند: امروز مدارس حال ناخوشی دارند از كمبود سرانه آموزشی بگیرید تا سری شلوغ از بخشنامههای پرتعداد و كمیت گرا كه از نظام متصلب و متمركز از ستاد به مدارس سرازیر میشود و فرصت ارتقای كیفیت را میستاند و نظام و ساختار بیمار و معیوبی را شكل میدهد كه فرصت چرخشهای تحول آفرین را مسدود میسازد، گرچه در سند تحول بنیادین ۵۵ چرخش تحول آفرین خرد و كلان وجود دارد اما گزارههای این سند نقل محافل و جلسات ستادی است ولی آموزههای آن در دفتر مدرسه غیبت طولانی و مكرر دارد، مدرسه همان راهی را میرود كه تاكنون رفته است و گویی هیچ نگاهی به جامعه سراسر تحول و توفانی ندارد و نسل zو آلفا كه نسلهای دانشآموزی ما را تشكیل میدهند و در دنیایی سراسر تحول رشد یافته و جهانی شدهاند با این مدرسه بیگانه و تبدیل به سوژههای مقاوم در برابر نظام آموزشی شدهاند باید این ساختار متصلب و متمركز را شكست و راه تحول و نوآوری را گشود و مشاركتپذیری و مشاركتجویی را جانشین بیانگیزگی و مقاومت كرد.
باید رنگ و زنگ مدرسه را تغییر داد: و در مجموع كمیت و كیفیت آموزش و پرورش چگونه است؟ در یك تحقیق معتبر بینالمللی كه طی سالهای۲۰۱۶ تا ۲۰۲۶ میلادی طی ۱۰ سال به انجام رسیده است، نتایج نشان میدهد كه متاسفانه آموزش و پرورش دنیا در انتقال حداقل مهارتهای دوره ابتدایی وضعیت نابرابری را میپیماید، كشورها را از این جهت به ۳دسته تقسیم كردهاند. كشورهای با درآمد بالا كه ۸ درصد دانشآموزان این كشورها حداقل مهارتهای پایه ابتدایی را كسب نكرده اند, ۲۴ درصد از طبقات كودكان با درآمد متوسط و ۶۹درصد از كودكان بادرآمد پایین نیز حداقل مهارتهای پایه ابتدایی را كسب نكردهاند.