دنیای قلم -
یکم: شنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۳ “خودکشی خواهران دو قلو در برج ۱۹ طبقه"
دو پسر جوان که در پرونده سقوط مرگبار دو خواهر دو قلو از برجی در حکیمیه تبرئه شده بودند، به اتهام "رابطه پنهانی" با دو دختر از خود دفاع کردند.
شهرام ۱۸ و بهروز ۱۹ ساله در بازجوییها گفتند: ما از طریق اینستاگرام با این دو خواهر آشنا شدیم. آنها به ما گفتند که پدر و مادرشان "متارکه" کردهاند و هر دو با مادرشان زندگی میکنند. بعد هم فهمیدیم هر دو به "ماده مخدر گل" و "الکل" اعتیاد دارند.
چند ساعت قبل از حادثه، وقتی برای گردش و تفریح بیرون رفتیم نه رفتار مشکوکی داشتند و نه حرفی از "خودکشی" زدند.
در ادامه تحقیقات نگهبان برج به مأموران گفت: دو قربانی پیش تر هم سابقه "خودکشی" داشتهاند.
دوم: یک شنبه ۲۰ آبان "وکیل دادگستری همسر خبرنگارش را با ضربات چاقو و دمبل به قتل رساند"
همسر قربانی گفت: سالها بود که با همسرم اختلاف داشتم، اما این اواخر بسیار با هم "مشاجره" داشتیم. ساعتی قبل عصبانی شدم و در یک لحظه او را هدف "ضربات چاقو" قرار دادم و با دمبل به سرش ضربه وارد کردم.
در ادامه به فرزند پانزده سالهام تعدادی "قرص خواب آور" دادم تا او را هم به "قتل" برسانم و بعد "خودکشی" کنم؛ اما پشیمان شدم و جنایت را به پلیس اطلاع دادم.
سوم: دوشنبه ۲۱ ٱبان "شناسایی محل فعالیت مخفیانه ۱۰۰۰ کودک کار در یک مرکز پسماند"
سخنگوی شهرداری تهران: در بازدید میدانی از مراکز غیر مجاز بازیافت در نقاط مختلف پایتخت که توسط وزیر دادگستری، معاونین دادستان و مدیر عامل سازمان پسماند صورت گرفت، بالغ بر ۱۰۰۰ کودک و اتباع غیر مجاز که مشغول فعالیت بودند، شناسایی شدند.
"کودک کار" و "کودک خیابانی"، کودک بی خانمانی است که دورهای از زندگی خود را در خیابان سپری میکند و عموماً مورد تحقیر، توهین، تعرض و... قرار میگیرد.
چهارم: ۲۲ آبان “اعدام مردی با ۲۰۰ فقره تجاوز به عنف"
دیروز صبح طناب دار بر گردن مردی افتاد که ۲۰۰ دختر و زن را در همدان مورد "اذیت و آزار جنسی" قرار داده بود.
او برخی از قربانیانش را به بهانه ازدواج، دوستی، تهیه دارو، "فروش قرصهای سقط جنین" و برخی دیگر را به زور و اجبار "اغفال" و از آنها "کلاهبرداری" کرده بود.
با انتشار خبر دستگیری متهم، برخی اهالی همدان فاش کردند که سال ۱۳۸۰ یک دانشجوی رشته مهندسی ماشینهای کشاورزی به نام "مریم" توسط متهم به بهانه ازدواج "اغفال" شده است.
پس از این که متهم زندگی "دختر دانشجو" را تباه کرد، او "افسرده" شد و مدتی بعد خود را "حلقآویز" کرد. برخی منابع مطلع به روزنامه "اعتماد" گفتند: غیر از مریم دو زن دیگر که مورد "آزار و اذیتِ" "علی سلامت" واقع شده بودند، نیز "خودکشی" کردند.
ما بِلا استثناء هر روز از طریق رسانهها اعم از مکتوب و آنلاین و حتی دوستان و آشنایان حادثه دیده، در معرض این گونه اخبار حوادثی هستیم. اخباری که دیگر به لطف فضازی مجازی به هیچ وجه قابل کتمان نیست.
در همین ۴ خبر کوتاهِ منتخب از میان اخبار متعددِ حوادثی که در ۴ روز متوالی در رسانههای ایران منتشر شد، ۱۳ کلمه مجرمانه چون قتل، آزار و اذیت جنسی، خودکشی، کودک آزاری، ماده مخدر گل و الکل، طلاق، کلاهبرداری، فروش قرصهای سقط جنین، رابطه پنهانی، اغفال درازدواج، کشف محل نگهداری ۱۰۰۰ کودک کار، افسردگی و... بارها تکرار شده است.
این نوشتار، صرفاً به خاطر دغدغه نویسنده نسبت به جامعه ایرانی است. ایران به عنوان کشوری مسلمان و مردمی با اعتقادات دینی امروز دچار چنین بحرانهایی شده است. باید اذعان داشت آمار وحشتناک و حیرت آور خودکشی، قتل، طلاق و اذیت و آزارهای جنسی که امروز گریبانگیر جامعه ما ایرانیان مسلمان شده، در تاریخ بی نظیر بوده است.
نباید آتش سوزیهای روزانه در کارگاهها، هتلها، آمار بالای تصادفات رانندگی، بروز انواع بیماریهای شناخته و ناشناخته، افزایش تولید کالاهای تقلبی، ضرب و جرحهای خیابانی، سرقت و سرقتهای منجر به قطع عضو و موبایل قاپی و... را نادیده گرفت.
نمیدانم این پدیدههای پر تکرار روزانه در کشورما چه نام دارد. آیا "فروپاشی اجتماعی" است یا به "اختلالات کارکردی نهادها"
برمی گردد؟ آیا این عناوین مبین "بحران انسجام اجتماعی" و یا "آشفتگی اجتماعی" است؟
منظور از "آشفتگی اجتماعی"، یک وضعیت بیقاعدگی یا بی هنجاری است که در آن افراد قادر نیستند براساس یک "نظام از قواعد مشترک" ارتباط متقابل برقرار کنند و نیازهای خود را ارضا نمایند. در نتیجه، نظم فرهنگی و اجتماعی از هم پاشیده می شود.
وقتی مردم به یک خلاف عادت کردند و آن رفتار از حالت نا هنجار بیرون آمد و هنجار شد، مردم دیگر این احساس را که رفتار مذکور باید مجازات شود، از دست می دهند.
نمونه آن را میتوان در تخلفات رانندگی ملاحظه کرد.
بسیاری از تخلفات رایج رانندگی باعث تصادف، درگیریهای فیزیکی بین رانندگان و سرنشینان شده و در نهایت پرونده با خسارت جانی یا ضرر مالی برای تعمیر خوردو، یا جریمه دولتی مختومه میشود. اما آثار مخرب آن تا مدتها باقی خواهد ماند.
عدهای معتقدند که باید بین وضعیت "آشفتگی اجتماعی" و "فروپاشی اجتماعی" یا عناوین مشابه فوق تمایز قائل شد. این عده نا سامانیهای جامعه و ایجاد بحرانهای اجتماعی و هویتی را "آشفتگی اجتماعی" دانسته اما؛ باوردارند این وضعیت قابلیت ترمیم است.
عدهای دیگر ریشه وقوع قتل، جنایت یا جرائم جدید و دردناک را عاملی در فروپاشی و سست شدن بنیانهای اجتماعی میدانند.
صاحبنظران "فروپاشی اجتماعی" را از در هم ریختگی، سست شدن و سپس فرو ریختن یک جامعه پیچیده انسانی، از راه نابودی هویت فرهنگی و درهم جوشی اجتماعی – اقتصادی، درماندگی خدمات اجتماعی و رشد غیر قابل کنترل خشونت، تعریف کردهاند.
“فروپاشی اجتماعی" میتواند به واسطه یک عامل برجسته یا مجموعهای از عوامل فاجعه محیط زیستی، مانند تغییرات آب و هوایی و بحران کمبود آب شیرین، نابرابریهای بزرگ و فساد آشکار حکومت ها، بحرانهای اقتصادی و ... رخ دهد.
در همین راستا چند رویکرد نسبت به "فروپاشی اجتماعی" وجود دارد.
رویکرد اجتماعی به "فروپاشی اجتماعی" آسیبهایی نظیر وقوع جرم و مجازات، افزایش بزه، خشونت اجتماعی و... را باعث حرکت در مسیر "فروپاشی اجتماعی" میداند و معتقد است افزایش این آسیبها روند این فروپاشی را تشدید میکند.
در رویکرد "فرهنگی و هویتی" به "فروپاشی اجتماعی"، صاحب نظران "عدم انسجام" و "عدم وفاق ملی" در جامعه و نادیده انگاشتن عموم مردم که "ملت" نامیده میشوند را دخیل میدانند. این دسته معتقدند هرچه احساسات مشترک بین آحاد جامعه بیش تر باشد جامعه از فروپاشی مصون تر است و بالعکس.
صاحب نظران "رویکرد اقتصادی" معتقدند "مشکلات اقتصادی" امروز ایران باعث "مشکلات اجتماعی" و حرکت به سوی فروپاشی اجتماعی شده است. آنها بخش اعظم مشکلات اجتماعی را برخاسته از "نا کارآمدی اقتصادی نظام سیاسی" میدانند.
صاحب نظران "رویکرد سیاسی" علل و عوامل سیاسی را در حرکت به سمت "فروپاشی اجتماعی" دخیل و تعیین کننده میدانند. در رویکرد سیاسی، مسأله "مشارکت سیاسی" اقشار مختلف و نسبت آنها با نظام سیاسی امری مهم دانسته میشود و به میزانی که این مشارکت کاهش پیدا کند و یا از تنوع جریانها و گروههای سیاسی در ساختار قدرت کاسته شود، "فاصله جامعه از حکومت" بیشتر شده و انگاره "فروپاشی اجتماعی" تقویت خواهد شد.
با توجه به رشد چشمگیر جرایم، حوادث و اتفاقات ناگواری که در چند سال اخیر پی در پی در جامعه رخ داده و آثار زیانبار مادی، معنوی و روحی زیادی از خود به جا گذاشته است، دیگر نمیتوان بر روی این مسائل چشم بست یا خود را به ندیدن زد.
شاید دیگر وقت آن رسیده که متولیان اداره جامعه، در لا به لای کشمکشهای سیاسی و حزبی خود و دغدغه هایشان برای خارج از مرزهای ایران، برای این اوضاع و احوال " فاجعه بار" چاره اندیشی کنند.
با توجه به این حجم از بحرانهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در شرایط فعلی جامعه هنوز نمیتوان گفت که در یک "وضعیت فروپاشیده" قرار داریم یا خیر! این سؤال ترسناک است؛ آیا هنوز به ایستگاه فروپاشی نرسیدهایم؟ تا رسیدن به این ایستگاه خطرناک و تلخ چقدر فاصله داریم؟ لطفاً سرعت رسیدن به این ایستگاه را کاهش دهید.
لیک می دانم که این بحرانهای ذکر شده در کنار فقر، فحشا و سرقت که از آمار بالایی هم برخوردار هستند "مصیبتهای بزرگ اجتماعی" محسوب و گریبانگیر جامعه و خانوادهها ایرانی شده و سالهاست اجازه نمیدهد از گلوی عموم مردم آب خوش پایین رود.
حالا دیگر وقت فریب دادن خودمان گذشته است. وقت اتهام زنی در قالب " توطئه بیگانه" و شعار "ایجاد سیاه نمایی" گذشته است. مردم، جامعه ایرانی و مسلمان به کمک نیاز دارند.