از این فساد خستهام
چاپ سوم «مرد خسته» نوشته طاهر بن جلون، نویسنده مراكشی- فرانسوی با ترجمه سمیه نوروزی در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
دنیای قلم - اسدالله امرایی: چاپ سوم «مرد خسته» نوشته طاهر بن جلون، نویسنده مراكشی- فرانسوی با ترجمه سمیه نوروزی در انتشارات ققنوس منتشر شده است. بنجلون به هر دو زبان عربی و فرانسوی، مینویسد، در سال ۱۹۹۴ به خاطر این كتاب جایزه مدیترانه را كسب كرد. او در این رمان، به فساد فزاینده در سرزمین مادریاش میپردازد.
نویسنده در این كتاب، مردی را به تصویرمیكشد كه با وجود فقر شدید، حاضر نیست به وسوسه افتادن به دامن فسادی كه او را احاطه كرده است تن بدهد و مقاومت میكند. افزون بر فشار تهیدستی، فشار اجتماعی فراگیر اجتماع برای یكرنگ كردن و فروكشیدن او، این قهرمان طاهربن جلون را میآزارد. «اتوبوس مثل همیشه دیر كرده است. از راه هم كه میرسد، تا خرخره پر است. مراد به ساعتش نگاه میكند. اگر سوار شود، باید بقیه را هل دهد و پاهای زیادی را له كند؛ اگر سوار نشود، ممكن است خیلی دیر به اداره برسد. ولی او همیشه بهموقع سر كارش حاضر است. نه اینكه از روی عادت باشد، نه. این برایش یك اصل مهم اخلاقی است. پس دو راهحل بیشتر ندارد: تاكسی بگیرد- قیمتش ده درهم میشود، درست قیمت دو پاكت سیگار كازا اسپرتِ آبی- یا پیاده برود و هن و هنكنان به اداره برسد. خیلی وقت است كه میخواهد سیگار را ترك كند. برای كسی در شرایط او، صرفهجویی از سلامت ریهها مهمتر است. در آخرین تست پزشكی، دكتر به او گفته بود: «با اینكه سیگاری هستین، ریههاتون سالمن.» فقط این جمله یادش مانده است. اما وقتی زیاد راه میرود یا از پلهها بالا میرود نفس كم میآورد، دكتر كه این را نمیداند. بالاخره تصمیم میگیرد تاكسی سوار شود و به خودش قول میدهد كه دیگر سیگار نخرد. راننده بداخلاق است و هر از گاهی شیشه ماشین را پایین میدهد، تفی حواله خیابان و فحشی نثار بنده خدایی میكند.» رمان مرد خسته به فسادهای مالی و مشكلات اقتصادی كشورهای جهان سوم میپردازد. رویدادهای این داستان در مراكش رخ میدهد. طاهربن جلون در سال ١٩٢٤ به دنیا آمده. او مقالات، رمانها، داستانها، مجموعههای شعر و نمایشنامههای بسیاری نوشته. مشكلات اداری، زدوبند، ارتشاء و وضعیت وخیم اقتصادی مردم، حقوق بشر و تهدید و تحدید آزادی از جمله مسائلی است كه در رمانها و داستانهای بن جلون مكرر روایت شده. قهرمان داستان مرد خسته مهندس مراد كارمند یكی از وزارتخانهها در شهر كازابلانكا است.
پیرامون او جامعهای قرار دارد كه سراسر آلوده به فساد مالی و اداری است و نكته جالب در داستان این است كه رفتاری كه او پیشه كرده تعجب همگان را برانگیخته یعنی رشوه نگرفتن و دوری گزیدن از این جریان حاكم. مراد برخلاف اسمش، سهمی از مراد ندارد. كارمندی وظیفهشناس است اما هیچكس شایستگیهای او را به رسمیت نمیشناسد. از همسرش حلیمه كه او هم برخلاف اسمش سهمی از حلم ندارد و مدام به شوهرش سركوفت میزند. مراد تا به حال همیشه در برابر وسوسهها مقاومت كرده اما امروز روزی است كه قرار است همهچیز تغییر كند. چه اتفاقی قرار است برای او رقم بخورد؟ تصمیم او چه خواهد بود و تبعات این تصمیم به چه شكل خود را نشان خواهد داد؟ آیا مراد هم در نهایت به این فساد تن در میدهد و شبیه همكاران فاسدش میشود؟