سوزدل و نوجوان ایرانی
انتخابات مجلس در پیش است. برای هر جمعیت و ناحیهای طبق قانون، نمایندهای در مجلس درنظر گرفته شده است كه لابد در چارچوب قانون و منافع ملی و تمامیت ارضی و اتحاد ملی باید صدای مردم و موكلینش باشد. انتقادات به كنار كه آن نكتهای «درون خانوادهای» است، ایران یكی از بزرگترین جمعیتهای مهاجر در دنیا را دارد.
دنیای قلم - نیوشا طبیبی: اول - دیدن عكسی از واقعه بسیار تلخ و زهرآگین كرمان، احوال روحیام را به كلی در هم ریخت. مهاجران میدانند كه چه میگویم، وقتی در «خانه» نیستی و حادثهای برای اهل خانهات، برای خانوادهات اتفاق میافتد، برایت سهمگینتر و تلختر و تحمل ناكردنیتر به نظر میرسد. تصویر چه بود؟ برگه كاغذی با نوشتهای درشت با ماژیك: «احتمالا امیرعلی افضلی - پسربچه». پسربچه... من ساعتها با این عبارت پسربچه گریستم. من پسر بچه بودهام و شانزده سال است كه پدر شدهام و پسربچهای داشتهام. میدانم پسربچه بودن یعنی چه؟ میدانم امیرعلی در آن روز چه سرخوشیای داشته، بیشتر حواسش پی بازی و كنجكاوی بوده تا هر چیز دیگری. میتوانم عمق درد و رنجی كه پدر امیرعلی تحمل میكند را دریابم. گناه امیرعلی، گناه امیرعلیهای غزه، اوكراین، روسیه، عراق و هرجای دیگر دنیا چیست؟ نمیخواهم به این فكر كنم كه پیكر امیرعلی چنان از هم گسیخته شده كه برای شناساییاش قید «احتمالا» را آوردهاند. جز امیرعلی حداقل بیست دانشآموز در این حادثه كشته شدهاند.
جنگ غزه و قربانی شدن هزاران كودك و نوجوان بیگناه عمق سیاهی و دروغ سیاست جهان را آشكار كرد. هرگز جهان به این وضوح با پلیدی مواجه نشده بود. پیش از این شرمی وجود داشت. حتی ارتش نازی هم كشتار كودكان را گردن نمیگرفت و اگر جنایتی علیه كودكان انجام میداد در خفا و با پنهانكاری بود. اما اینبار جانیان كت و شلوار پوشیده و به ظاهر تمیز و نظیف با اطمینان از حمایت همه دولتهای مدعی حقوق انسانی، جنایت میكنند. فوج فوج كودك میكشند و جهان فقط نظاره میكند.
نحوه اظهارنظر مسوولان پلیس و وزارت كشور در اولین ساعات حادثه هم نشان داد كه ظاهرا قرار نیست كسی چیزی بیاموزد. برادران، اندكی تامل، اندكی صبر و بعد اظهارنظری معقولانه. تقصیر را به گردن دم دستیترین عوامل انداختن كه كار هر كسی است. نیاز به اطلاعات ویژه و فهم كارشناسانه ندارد. رییس پلیس از پیچیدگی عملیات تروریستی و انفجار میگوید و وزیر مربوطه و مسوولان دیگر هم حرفهایی میزنند كه در ساعات بعد و آشكار شدن ابعاد ماجرا و البته اعلامیه وحوش داعشی، بیرنگ و بیاعتبار میشوند.
دوم - انتخابات مجلس در پیش است. برای هر جمعیت و ناحیهای طبق قانون، نمایندهای در مجلس درنظر گرفته شده است كه لابد در چارچوب قانون و منافع ملی و تمامیت ارضی و اتحاد ملی باید صدای مردم و موكلینش باشد. انتقادات به كنار كه آن نكتهای «درون خانوادهای» است، ایران یكی از بزرگترین جمعیتهای مهاجر در دنیا را دارد. اگر رقم هشت میلیون ایرانی خارج از میهن عزیز را معتبر بدانیم، (بیشتر نباشد، كمتر نیست) آنوقت چیزی حدود ده درصد جمعیت ایران مهاجر هستند. آیا این جمعیت انبوه نباید با داشتن حداقل یك كرسی در مجلس، بتوانند در روند قانونگذاریها سهیم باشند؟
اهمیت دادن و به رسمیت شناختن مهاجران، موضوعی است كه خواه ناخواه حاكمیت باید با آن مواجه شود. در طول سالهای گذشته، معمولا مهاجر، مورد بدبینی و سوءظن دستگاههای حاكمیتی بوده. از تریبونهای رسمی او را هوسران و وطنفروش خواندهاند، غافل از اینكه همین مهاجران در غربت - به جبران كم كاری نهادهای فرهنگی مسوول - چه تلاش بیوقفهای برای حفظ آبروی میهن میكنند. چقدر ایرانیان خارج از كشور حتی اگر از منتقدان و مخالفان باشند، نسبت به آب و خاك خود تعصب میورزند و بر سر موضوعات میهنی و ملی اندك تسامح و گذشتی را روا نمیدانند.
در غربت و تحت فشارهای مختلف با دست خالی و غالبا با فشار اقتصادی، بر هویت ایرانی خود پای فشردن كار راحتی نیست. كسانی كه مهاجران را متهم میكنند، خبر ندارند كه نسل دوم و سوم ایرانیان مهاجر بیش از والدین خود دلبسته ایران هستند. دهها نوجوان ایرانی را دیدهام كه حتی قادر به تكلم فارسی سلیس نیستند، اما در مدرسه و دانشگاه و جامعهای كه در آن زندگی میكنند با تعصب از ایرانی بودن خود و از نام و یاد و تاریخ میهنشان دفاع میكنند. به سخره گرفتن و تروریست نامیدن بچههای ایرانی و عرب در مدرسهها و دانشگاههای غربی امری معمول است و چیز غریبی نیست. اما دیدهام كه چطور بچههای همین مهاجران واكنش نشان میدهند و دلبسته ایران عزیزشان هستند.