دنیای قلم - احمد مازنی: امام موسی صدر در پیام خود به نشست دوره ششم مجلس ملی فلسطین كه در سال ۱۹۶۹ میلادی در قاهره برگزار شد، نوشت: «رژیم اسراییل نماد كامل تمدن غربی از نظر انحصارطلبی و بهرهكشی و تفرقهافكنی نژادپرستانه و تعصبهای دینی و ستمگری و اشغالگری و سنگدلی است.»
و در قسمت دیگر از این پیام تاكید كرد: «اسراییل زاییده تمدن سركش مادی و نتیجه حتمی مبانی تمدن غربی و طغیان خودخواهانه بشری است كه در پایان قرون وسطا بر پایه انكار خدا و ارزشها بنا گذاشته شد و این، طغیان در ستمگری بود تا بدانجا كه آسایشِ وجدانِ دروغینِ او با دست یازیدن بر دیگر ملتها حاصل میشد.» و این روزها نیز شاهد قضاوت اندیشمندانی چون دكتر بیژن عبدالكریمی، استاد فلسفه هستیم كه میگوید: «غرب تمام تمدن، تاریخ و میراث معنوی خود را خرج حمایت از جنایات وحشتناك اسراییل كرده.» در ماجرای غزه هر تحلیلی داشته باشیم و در هر طرف ایستاده باشیم، نمیتوانیم منكر نسلكشی رژیم صهیونیستی و قتلعام غیرنظامیان باشیم. هواپیماهای جنگنده اسراییل به مراكز تجمع مردم حمله میكنند، كودكان را میكشند، بیمارستانها را ویران میكنند و این همه در برابر چشم و گوش جهانیان اتفاق میافتد. هر چند فاجعه غصب فلسطین از اساس، برای سیطره بلندمدت و تضمین شده بر منابع این منطقه و ایجاد غده سرطانی، از سوی سیاستمداران غربی در عمق استراتژیك امت اسلامی طراحی و اجرا شده است و در تمامی سالهای اشغال این سرزمین شاهد جنایت و درندهخویی از سوی این رژیم بودهایم، اما اكنون به بهانه عملیات توفان الاقصی كه در حقیقت برای دفاع مشروع در برابر اشغال، تحقیر، غصب خانهها و مزارع مردم غزه توسط اشغالگران بود، دیوانهوار بر سر كودكان، زنان و مردان غیرنظامی بمب میریزد و خون میخورد. این در حالی است كه تقریبا تمامی ملتها از هر نژاد و مذهبی با تظاهرات صدها هزار نفری به این خونریزی اعتراض میكنند و از دولتها و مجامع بینالمللی درخواست مداخله برای پایان دادن به این جنایت را دارند و این همدلی ناشی از فطرت انسانی ملتهاست.
اما سران حكومتهای امریكایی و اروپایی كه محصول لیبرال دموكراسی غرب هستند به جای همدلی با خانوادههای داغدیده و آواره، سراسیمه خود را به اسراییل رساندند و به نتانیاهو اعلام وفاداری كردهاند. و تاسفآور اینكه رییسجمهور ایالات متحده امریكا میگوید اگر اسراییل وجود نداشت این رژیم جعلی را ایجاد میكرد. یعنی نه تنها كودككشی امروز این رژیم سفاك را تایید میكند، بلكه خود را شریك تمامی جنایات ۷۵ ساله این رژیم میداند. آیا وقت آن نشده تا خردمندان شرق و غرب در مقابل نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوكویاما كه در قالب كتابی با همین عنوان در سال ۱۹۹۲ به عنوان نظریه مقوم لیبرال دموكراسی و به معنای كمال دیدن تمدن غربی و لیبرالیسم منتشر كرد، برای نجات بشر به تنگ آمده از این نهادها و اندیشهها راه جدیدی پیش روی انسان امروز و فردا بگشایند؟ آیا وقت آن نرسیده كه با سقوط آزاد تمدن غرب در غزه، نظریه لیبرال دموكراسی را نیز به موزه تاریخ، جایی در كنار كمونیسم بسپاریم؟