آشتی كودكان و خیابان
در سال 1396 شهردار خانم منطقه 10 تهران در طرحی متفاوت و شگفتانگیز نگاه «خیابان را به كودكان بر گردانیم» را تدارك دید!
دنیای قلم -زهرا نژادبهرام: كودكان سرمایههای یك جامعه هستند، آنها آینده را در دست دارند و سازنده فردای جامعه ما هستند. در جوامع شهری مساله كودك و كودكی خیلی مورد توجه نیست. در این جوامع مساله كودك در موارد محدودی خلاصه میشود؛ در حالی كه آموزش غیررسمی و ارتباطهای غیررسمی برای توانمند شدن كودكان در آینده از اصلیترین مسائل است؛ یكی از ظرفیتهای مناسب برای دستیابی به این هدف خیابان است. بر اساس آموزههای مبتنی بر تجربه زیسته و نظرات كارشناسان حوزه اجتماعی و شهری، خیابان، تنها جا برای تردد خودرو نیست. خیابان جایی برای حضور اجتماعی و تعامل و ارتباط و همدلی است. آشتی خیابان و كودك راهی برای بازگشت این هویت به زندگی شهری است. شهرها محل زندگی مشترك همه انسانها با هر رده سنی از كودك تا سالمند است، شهرها فرصتی برای تجربه زیست اجتماعی است و شهرها كانونی برای یادگیری و آموزش است. شهرها امكانی برای بروز تواناییها و رفع نقاط ضعف است. شهرها مال همه است، برای آنكه در آن زندگی كنند و از زندگی حس خوب بگیرند. خیابان نمادی از شهر است، جایی برای تردد، اما اختصاص آن به خودرو، بستری برای دور شدن شهر از مهمترین داراییاش یعنی انسان است. در گذشته معابر شهری نامهای مختلفی داشتند، برخی كوچهها به اسم «آشتیكنان» نام داشتند و برخی دیگر به نامهایی چون «غریب گز» و ... علت همه این نامگذاریها كه هنوز هم در برخی معابر شهری بر جای مانده اتصال آن به انسان بود. با رشد شهرنشینی و زندگی آپارتمانی فاصله مردم از خیابان بیشتر و بیشتر شد و مردم خیابان را در تسخیر خودروها دیدند. در كنار این مسائل میتوان به مفهوم اتصال مردم به شهر كه در قالب تردد از میادین كوچك در محلات بود و كوچهنشینی و بازی كودكان در كوچه سخن گفت كه اكنون مبدل به بوستاننشینی و كافهنشینی شده است. اما كودكان همچنان دور از این هیاهوی شهری فضایی برای اتصال به شهر نداشتند. فرصتهای گذشته نظیر بازی در كوچه و میدانك، محلهای و حیاطها از دست رفته و تنها امكان كودكان برای بازی و شادی خانههای آپارتمانی و در بهترین حالت بوستانهای محله است..
با این رویكرد كودكان فاصلهشان از خیابان بیشتر و بیشتر شده آنگونه كه خیابان برای آنها به عنوان نمادی از ترس و وحشت شده است! چراكه حجم كثیر خودروها امكان تردد معمولی از كنار خیابان را برای آنها دشوار ساخته و درعین حال احساس غریبی با خیابان برای آنها نهادینه شده، چراكه آشنایی در آن ندارند! خیابان كه قرار بود محلی برای آشنایی و ارتباط با جامعه در كنار فرصتی برای رسیدن به مقصد باشد، مبدل به جادههایی پر صدا از صدای ماشینهای در حال حركت و توقفگاههای حاشیهای شد.
با این نگاه، در سال 1396 شهردار خانم منطقه 10 تهران در طرحی متفاوت و شگفتانگیز نگاه «خیابان را به كودكان بر گردانیم» را تدارك دید! وی خیابان اصلی منطقه یعنی رودكی را در جمعه آخر ماه مسدود كرد و با آوردن وسایل بازی برای كودكان از گروههای سرگرمی تا شن و ماسه و تاب و سرسره حدفاصل دو چهار راه ،مكانی را برای بازی و سرگرمی آنها فراهم كرد تا ضمن آشنایی آنها با عملكرد خیابان، آشتیكنان خیابان با انسان به ویژه كودكان را جشن بگیرد. این اقدام كمنظیر منجر به این شد كه جمعههای آخر هر ماه كودكان این محدوده فرصتی برای بازی و آشتی با خیابان پیدا كنند. برای اهالی این محله كه فرزندانشان با توجه به تراكم بسیار زیاد خانهها و كمبود فضای بازی و تردد برای كودكان با محدودیت روبهرو بودند، این یك فرصت بود! فرصتی برای آنكه كودكان و والدین در مكانی امن در كنار هم باشند و شهر را یا حداقل بخشی از شهر را به شهروندان بازگردانند! این رویكرد بستری شد تا شهردار منطقه 7 كه وی نیز از زنان توانمند مدیریت شهری بود برای شبچله كه مصادف با جشن كریسمس بود، خیابان ده متری ارامنه را مسدود كند و با آیینهای مشترك شب چله و كریسمس فضای تعامل و ارتباط و سرزندگی را برای این محدوده فراهم كند! ایجاد محدودیت ترافیكی و مسدودسازی خیابان ده متری ارامنه در بخشی از ساعت عصر نخستین گام برای این مهم بود كه خیابانی امن برای تردد انسانها در تعامل با شهر فراهم شود! همه این اقدامات تلاشی برای بازگشت خیابان به انسان بود! امری كه شاید در زمانهای گذشته، طبیعی و عادی بود! اما اكنون مبدل به یك خاطره دوردست برای نسلهای دهه 30 و 40 و 50 شده است! اصولا خیابان محل قدرتنمایی شهروندان است و این كانون قدرت فرصتی برای بیان آرزوها و نگاهها و همراهیها ایجاد كرده است؛ در واقع خیابان به عنوان محلی برای برخوردهای «غیررسمی» و تبادل آرا است. مهمترین «مكان قدرت» برای شهروندان فعال و كنشگران حاضر در این فضا است. شهروندان با حضور در این فضا، فرصت دستیابی به «مكان قدرت» را دارند و به دنبال اعمال قدرت بر این فضا حضور مییابند؛ آنها رنگ خیابان را با حضورشان تغییر میدهند. آنان با دستیابی به مكان قدرت، زمینه هرچه بیشتر برای كسب «قدرت» را فراهم میكنند تا فضای مناسب شهروندی ایجاد شود، دور شدن شهروندان از خیابان بستر دسترسی آنها به قدرت از یك سو و آشتی با شهر از سوی دیگر را محدود میكند! خیابان همان مكان اتصال عرصه خصوصی به عرصه عمومی است؛ جایی كه شهر برای تحقق آن به وجود آمده است! نكته جالب این است كه هر وقت مردم تلاشی برای حضور دارند یا نهادهای حاكمیتی تمایل به برگزاری آیینها و كارناوالها یا تجمعهایی را دارند، به خیابان برمیگردند و خیابان حالت اصلی خود را باز مییابد! در واقع همه بر كاركرد انسانی خیابان به نوعی توافق دارند اما فشار زندگی ماشینی و به تبع آن حجم گسترده از خودرو این مهم را به حاشیه رانده است!
طرحهایی مثل پیادهراه یا خیابان كامل تلاشی برای تحقق اتصال خیابان به مردم است، امری كه مدت زیادی است كه دور از ذهن قرار گرفته است! لذا از آنجا كه خیابانها فضاهای مهمی در شهر هستند و بیش از یكچهارم مساحت شهرها را به خود اختصاص دادهاند، لازم است با نگاهی دیگر درصدد آشتی مردم و خیابان گامهایی برداشته شود، تلاشهای پیشین موثر بوده اما كافی نبوده است! اجرای برنامههایی نظیر موارد مورد اشاره در بالاكه نتایج خوبی در بر داشته قادر است، ضمن حفظ مفهوم ترددی خیابان بستر حضور شهروندان به ویژه كودكان را برای استفاده از كاربرد اصلی آن یعنی تعامل و ارتباطگیری با شهر و شهروندان ایجاد كند. در واقع حل مشكل خودرومحوری و ترافیك شهرها اختصاص فضای بیشتر به خودروها نیست بلكه بازپسگیری خیابان از سیطره خودروها و اختصاص فضای بیشتر به پیادهها، دوچرخهها و حملونقل عمومی است. ازاینرو لازم است مدیریت شهری با نگاهی دوباره به مفهوم خیابان بیش از آنكه نگران مكان مناسب برای تردد خودروها باشد به نیاز شهروندان برای تعامل و ارتباط و حس تعلق و... اعتماد توجه كند! شاید اگر بتوانیم روزهایی را برای مردم در خیابان، در سطح محلات و مناطق اختصاص دهیم و امكانات لازم را برای آنها تدارك ببینیم مفهوم خیابان برای مردم متفاوت از قبل باشد!