بیكاری 5000 فارغ‌التحصیل دكتری...

بیكاری 5000 فارغ‌التحصیل دكتری...

بی‌توجهی مراكز صنعتی خدماتی به جذب این نیروها در كنار كم توجهی مراكز آموزش عالی به این مهم، تصویری نگران‌كننده از جامعه پیش رو می‌گذارد

دنیای قلم - زهرا نژادبهرام: بر اساس آمارهای ارایه شده ازسوی اداره آمار 5000 فارغ‌التحصیل دكترا در كشور بیكار هستند درحالی كه دیگر آمارها می‌گویند نرخ بیكاری پایین آمده است! (1)  برخی منابع دولتی اعلام كرده‌اند كه در پاییز ۱۴۰۲ نرخ بیكاری فارغ‌التحصیلان ۱۱.۴ بوده است و نرخ مشاركت كاردانی در سال ۱۴۰۱ معادل ۵۰ درصد، نرخ بیكاری آنها ۱۰ درصد، نرخ مشاركت كارشناسی حدود ۴۸ درصد و نرخ بیكاری آن ۱۵درصد، نرخ مشاركت كارشناسی ارشد بالای ۶۸درصد و نرخ بیكاری آنها نزدیك به ۹ درصد، نرخ مشاركت فارغ‌التحصیلان دكترا بالای ۷۰ درصد و نرخ بیكاری آنها 3درصد است.  این تناقض را چگونه باید پاسخ گفت؟! آیا بیكاری این تعداد فارغ‌التحصیل دكترا خسارت نیست كه جامعه علمی و پژوهشی كشور در كنار دیگر بخش‌های سازمانی خصوصی و دولتی در سكوت مانده‌اند! و قادر به جذب آنها نیستند!

آیا هزینه برای تربیت این نیروها كمتر از ایجاد فرصت شغلی برای آنها بوده است؟! این مهم جدا از خسارات روحی و اجتماعی برای این گروه از فارغ‌التحصیلان است كه به‌طور مداوم بر دامنه افسردگی و میل مهاجرت افزون می‌كند! به راستی بنیاد نخبگان و معاونت علمی ریاست‌جمهوری در كجای این مشكل ایستاده‌اند كه تلاشی صورت نمی‌دهند! مگر وظیفه آنها جذب و ساماندهی نیروهای نخبه كشوری و ساماندهی وضعیت نخبگان و فارغ‌التحصیلان برجسته كشور نیست!!! آیا با به ‌كارگیری سیاست‌های جناحی مساله مهمی مثل بیكاری جمعیت بزرگی از دكترهای این كشور به حاشیه رفته است؟! نكته مهم در این آمار این است كه با توجه به نیاز كشور به نیروی متخصص و ضرورت حل مشكلات كشور با كمك نیروهای انسانی آموزش‌دیده چگونه است كه این حجم از بیكاری برای فارغ‌التحصیلان مقطع دكترا وجود دارد! به ظاهر این مساله دو معنا دارد؛ نخست آنكه آموزش‌دیدگان كارایی لازم را برای حل مسائل كشور ندارند؟!

دوم اینكه نوع آموزش ارایه شده به آنها كفایت حل مشكلات كشور را نمی‌كند كه در هر دو صورت این وزارت علوم و... دست‌اندر‌كاران برنامه‌ریزی كشور هستند كه باید پاسخ دهند!!!  اگر از این نگاه هم نخواهیم به موضوع نگاه كنیم شاید نیروهای فارغ‌التحصیل به كار سیستم برنامه‌ریزی و حل مساله كشور نمی‌آیند، بلكه كسانی می‌توانند به مشكلات كشور رسیدگی كنند كه نوعی وابستگی خانوادگی یا گروهی و... به برنامه‌ریزان و تصمیم‌گیران دارند! كه این خود نگرانی را بیش از گذشته می‌كند! چراكه اگر نیروهای آموزش‌دیده كشور برای حل مشكلات كشور كار‌ایی نداشته باشند یا به ‌كار گرفته نشوند به معنی آن است كه مشكلات بر هم انباشته شده و نیروهای آموزش‌دیده در این سطح در بستر ناكارایی و ناامیدی مشتركا گرفتار می‌آیند!! بر اساس یك اظهارنظر (2) در سال 1400 طبق آمار بیكاران زیر دیپلم بسیار كمتر هستند. آمار بیكاران با تحصیلات زیردیپلم ۳۱ درصد، بیكاران بی‌سواد 3درصد، بیكار با تحصیلات عالی ۴۲ درصد و بیكار با تحصیلات دیپلم ۲۴درصد است. نتیجه این موضوع این است كه ۵۲درصد شركت‌كنندگان در كنكور انتخاب رشته نمی‌كنند. یعنی درس نخواندن را ترجیح می‌دهند، در واقع آموزش عالی كشور نتوانسته اعتماد جوانان را جلب كند! و آنان نیز كه در این بخش شركت كرده‌اند عملا با امواج بیكاری 42درصد روبه‌رو هستند! به گزارش مركز آمار در پاییز ۱۴۰۲، حدود ۴۱.۵درصد جمعیت ۱۵ساله و بیشتر، از نظر اقتصادی فعال بوده‌اند، یعنی در گروه شاغلان یا بیكاران قرار گرفته‌اند. بررسی تغییرات نرخ مشاركت اقتصادی حاكی از آن است كه این نرخ نسبت به فصل مشابه سال قبل (پاییز ۱۴۰۱) ۰.۵درصد افزایش یافته است. بررسی آمار بازار كار و بیكاری فارغ‌التحصیلان بیانگر این است در پاییز ۱۴۰۲ سهم جمعیت بیكار فارغ‌التحصیل آموزش عالی از كل بیكاران ۴۲.۸درصد بوده است. این سهم در بین زنان نسبت به مردان و در نقاط شهری نسبت به نقاط روستایی بالاتر است. بررسی تغییرات این شاخص نشان می‌دهد كه نسبت به فصل مشابه سال قبل۰.۴درصد افزایش داشته است. در پاییز۱۴۰۲ سهم جمعیت شاغل فارغ‌التحصیل آموزش عالی از كل شاغلان ۲۷.۵درصد بوده است. (3)  این مهم نه تنها درخصوص فارغ‌التحصیلان مقطع دكترا قابل تامل است، بلكه در میان كل دانشگاهیان كه درس خود را به اتمام رسانده‌اند، رقم نگران‌كننده‌ای است! این به معنی آن است كه مراكز دانشگاهی و بازار كار راه‌های مجزا را برای فعالیت خود انتخاب می‌كنند و خروجی تحصیلات عالی به معنی جذب بازار كار شدن نیست!!

بی‌توجهی مراكز صنعتی خدماتی به جذب این نیروها در كنار كم توجهی مراكز آموزش عالی به این مهم، تصویری نگران‌كننده از جامعه پیش رو می‌گذارد! كه درنهایت منجر به جدا ماندگی دانشگاه كه سال‌هاست از سوی مراكز مختلف مورد اشاره است، با بازار كار می‌شود! بسیاری از افرادی كه در دسته بیكاران قرار گرفته‌اند دو راه پیش رو ندارند؛ یا باید به مشاغلی كه هیچ نوع تخصص خاصی لازم ندارند، روی بیاورند یا آنكه طعم بیكاری را با چاشنی مدرك دكترا بچشند و از ذخیره خانواده بهره ببرند! و در شرایط خاص ترك وطن كنند! ناكارآمدی سیستم آموزشی در كنار ناتوانی سیستم برنامه‌ریزی برای جذب این دانشگاهیان هزینه سنگینی است كه جامعه آن را پرداخت می‌كند! و این مهم جدا از امواج ناراحتی‌ها و بیماری‌های روحی است كه به آنها تحمیل می‌شود!  كار غیرمرتبط در كنار بیكاری دو بازوی بی‌توجهی سیستم آموزشی و مدیریتی كشور برای جذب این نیروهاست! نادیده گرفتن این مهم آثار بلندمدت و كوتاه‌مدت را همزمان به جامعه تحمیل می‌كند كه یقینا بیشترین خسارت دیده آن كشور است!  یقینا با گسترش مراكز آموزش عالی و بی‌توجهی به بازار كار و عدم دراختیار گذاشتن مهارت‌های لازم برای آموزش‌دیدگان، تصویری از ناتوانی مدیریتی ایجاد شده كه سكوت در برابر آن به معنی تشدید خسارت و ناامیدی اجتماعی است! نكته قابل توجه در این مساله، تشدید این امر است كه در هر فصل بیشتر و بیشتر می‌شود و ما را با سكوت مدیریتی مسوولان روبه‌رو می‌كند كه هیچ تداركی برای جذب آنها در بازار كار نمی‌بینند!!!!! جنسیتی شدن این مهم نیز امری دوچندان است، چراكه بیشتر بیكاران فارغ‌التحصیل زن هستند! 

 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.