خلأ رسانه‌های بزرگ و حرفه‌ای

خلأ رسانه‌های بزرگ و حرفه‌ای

خلأ بزرگی كه در روزهای پرالتهاب اخیر ایران شاهدش هستیم، رسانه در معنای حقیقی و حرفه‌ای آن است. رسانه‌هایی كه در بمباران خبری موجود، نهایتا جامعه را در گنگی و بی‌خبری تنها نگذارند.

دنیای قلم -حسین نورانی‌نژاد : خلأ بزرگی كه در روزهای پرالتهاب اخیر ایران شاهدش هستیم، رسانه در معنای حقیقی و حرفه‌ای آن است. رسانه‌هایی كه در بمباران خبری موجود، نهایتا جامعه را در گنگی و بی‌خبری تنها نگذارند. در فضای به‌ شدت دو قطبی شده سیاست، رسانه‌های بزرگ و تصویری فارسی‌زبان، چه در داخل و چه خارج از كشور در یكی از این دو قطب تعریف می‌شوند و به ناگزیر نقش پروپاگاندای رسانه‌ای قطب متبوع خود را برعهده گرفته‌اند. صدا و سیما كه تكلیفش معلوم است. سازمان عریض و طویل بودجه‌خوار و پرضرری كه در كنار عامل برخورد قضایی و امنیتی با رسانه‌ها و روزنامه‌نگاران در سال‌های گذشته، ریشه همه این نابسامانی‌ها و رشد رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از كشور محسوب می‌شود، در نتیجه انتظاری از آن نیست. اما در آن سوی مرزها هم رشد شبكه ایران اینترنشنال كه با بودجه سنگین و پخش 24 ساعته و جذب تعداد زیادی روزنامه‌نگار با حقوق‌های نجومی، بقیه رقبای خارج از كشور را عقب زده، بر این آشفتگی افزوده است.

 

رسانه‌ای كه طبعا در خدمت سرمایه‌گذاران اصلی خود است و آنها نیز گربه‌ای نیستند كه برای رضای خدا موش بگیرند. اما این رسانه در تحولات اخیر چنان از هول حلیم به دیگ افتاده كه تمام ظواهر یك رسانه حرفه‌ای را زیر پا گذاشته است. گزارش‌های شعارگونه، تنظیم خبرهایی در حد شبنامه‌ها، مصاحبه‌هایی با پرسش‌های القایی و یكسویه و حتا تصاویر و موسیقی‌های حماسی و تبلیغاتی كه بیش از هر رسانه دیگری به سیمای آزادی متعلق به مجاهدین خلق شبیه‌اش كرده است. در این رویكرد رسانه‌ای كه خبر و گزارش تنها در خدمت اهداف از پیش تعیین شده سیاسی انتخاب و تنظیم می‌شود، پدیده جنگ روایت‌ها نیز شكل می‌گیرد. در واقع ساخت چیزی به اسم واقعیت كه می‌تواند هیچ نسبتی با عالم واقع و حقیقت نداشته باشد. دو جبهه در رقابت برای حقنه دیدگاه‌های خود با هر ابزار ممكن، از جمله جعل واقعیت. یا همان توجیه هر وسیله‌ای برای هدف مقدس. این وضعیت در كنار شكاف‌های اجتماعی سیاسی واقعا موجود كه ناشی از شیوه حكمرانی است، دوقطبی رسانه‌ای سنگینی می‌سازد كه دیگر چیزی به نام میانه باقی نماند. یا با این رسانه‌ هستی یا بر آن و غیر از این یعنی وسط‌بازی. در حالی كه بیرون از معنای منفی بار شده بر میانه، محل ایستادن رسانه‌های مستقل راوی، جایی خارج از میانه نیست.

 


این شرایط تحمیلی، متاسفانه سایر رسانه‌ها را نیز متاثر می‌كند تا در یكی از این قطب‌ها قرار گیرند. به عنوان مثال می‌توان به تغییر عملكرد روزنامه همشهری در یك قطب و بی‌بی‌سی فارسی در سمت دیگر این جنگ رسانه‌ای اشاره كرد. همشهری كه پیش‌تر هم در دوره مدیریت اصولگرایان و هم اصلاح‌طلبان تا حدی در میانه حركت می‌كرد، در دو ماه گذشته تبدیل به رسانه‌ای شد كه عكس معترضان را برای معرفی و بازداشت منتشر می‌كرد و تندترین تحلیل‌ها را می‌نوشت. بی‌بی‌سی هم كه در گذشته تلاش می‌كرد با هر نیتی كه مدیران ارشدش داشته باشند، اصول حرفه‌ای را رعایت كند، دنباله‌رو ایران اینترنشنال شده تا حدی كه برخی تنظیم خبرهای مغرضانه و غیر‌حرفه‌ای آن غیر‌قابل باور شده است. در این میان برخی سایت‌ها و روزنامه‌های اغلب اصلاح‌طلب كه در ضعیف‌ترین وضعیت تاریخی رسانه‌های مكتوب اثرگذاری اندكی دارند، تلاش كردند تا حداقل تعهدهای اخلاقی و حرفه‌ای را از ابتدا در گزارش‌های مربوط به مرگ مهسا امینی و خانواده او رعایت كنند كه تنها بخش روشن عملكرد رسانه‌ای در دو ماه گذشته بوده است، اما آنها نیز هزینه بالایی را به سبب بازداشت دو خبرنگار اصلی این اقدام حرفه‌ای پرداخت كردند تا معلوم شود پرهزینه‌ترین جا در این دوقطبی، میانه است، نه به معنای بی‌طرفی كه به معنای تعهد به حقیقت. میانه‌ای برای روایت هر آنچه باید. در این وضعیت «پساحقیقت» كه اهداف سیاسی بر حقیقتِ واقع غلبه یافته و شبه‌رسانه‌ها در پی حقنه برساخت خود به مخاطب بدون فرصت تفكر او هستند و حتی ترفندهای زبانه كشیدن یا خاموش كردن آتش التهابات متكی بر رسانه شده و جنگ روایات را پدید آورده، مهم‌ترین پرسش بعد از مواجهه با هر خبری در بین مردم این است: آیا این خبر صحت دارد؟ پرسشی سخت برآمده از خلأیی بزرگ به نام رسانه متعهد به حقیقت. در این بین، شاید تنها كاری كه از دست نخبگان و فعالان مدنی دیگر برمی‌آید، كم‌اهمیت نشمردن این معضل و آگاهی‌بخشی در این باره باشد. 

 

موضوعی كه در این فضای وحشت و ترور رسانه‌ای حتما هزینه‌بردار است و این رسانه‌ها با وجود شرایط نابرابری كه در مصاف با آنها وجود دارد، می‌توانند آنها را آزار دهند. اما ظرفیت فضای مجازی با همه آفاتی كه داشته و از جمله خود موثر در رواج شایعه و فیك نیوز بوده، می‌تواند به این هدف كمك كند. رفتار غیرحرفه‌ای این رسانه‌ها كه توهین بزرگی به شعور همه مخاطبان است، چنان به چشم جامعه آمده كه وقت مناسبی را برای واكنش عمومی نسبت به رفتار آنها در هر دو سو پدید آورده است. این رسانه‌ها را باید از توهم مالكیت بر ذهن و شعور مخاطب به در آورد و آیینه‌ای را در عرصه عمومی پیش روی‌شان گرفت. بخش بزرگی از سرنوشت آینده كشور به دست این رسانه‌هایی است كه با عمل براساس منویات سیاسی سرمایه‌گذاران و حامیان خود، اهدافی غیر از آنچه مردم برای آن هزینه‌های سنگین می‌پردازند را دنبال می‌كنند. آنكه دروغ می‌پردازد یا مواجهه گزینشی با حقیقت دارد به نحوی كه قلب واقعیت كند، نه فقط پروای انصاف و حقیقت ندارد كه پروای ارزش‌ها و دین از سویی و آزادی و دموكراسی هم از سوی دیگر ندارد. صدا و سیما به واسطه بودجه‌ای كه به‌ طور سنتی دراختیارش است و وابستگی كه به مسیر خود پیدا كرده و نیز رسانه‌های همسویی كه از سوی نهادهای خاص امنیتی و نظامی شكل گرفته‌اند، امیدی به اصلاح‌شان نیست و اساسا آنها هم برای مخاطب اقلیتی تولید برنامه می‌كنند كه تنها دلواپس ریزش آنها هستند. 
اما فعالان مدنی تحول‌خواه آگاهی كه عمدتا سواد رسانه‌ای خوبی هم در سال‌های گذشته به تجربه كسب كرده‌اند، می‌توانند فضای سنگینی برای این نوع فعالیت‌های شبه‌رسانه‌های دیگری بسازند كه مخاطبان خود را از بین پایگاه اجتماعی آنها انتخاب كرده‌اند. این با چشم‌پوشی نكردن و مقاومتی مدنی میسر است كه شعاری آشنا در سال‌های نه چندان دور گذشته را زنده كند: دروغ ممنوع.
 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.