پوست سیاست كنده شد
به نظر میرسد از سال 98 به این سو، اگر معدود افرادی از نیروهای سیاسی خارج از حلقه اصلی یكدستساز هم در درون حاكمیت پذیرفته شده بودند، صرفا برای خالی نبودن عریضه و نوعی تزئین بوده است نه در راستای اثربخشی این افراد در عرصه سیاسی
دنیای قلم - حسین نورانینژاد: اتفاقی كه در عرصه سیاسی كشورمان در حال رخ دادن است، بسیار عجیب است. شدت یكدستسازی در حاكمیت به جایی رسیده كه به مرور حتی فضای حداقلی سیاستورزی، خارج از حوزه رسمی حاكمیت و درون جامعه مدنی هم وجود ندارد و اتمسفر سیاسی رسمی مورد نظر حاكمیت بسیار وسیعتر شده و رسما همه قلمروی سیاسی و مدیریتی را در بر گرفته است.
به نظر میرسد از سال 98 به این سو، اگر معدود افرادی از نیروهای سیاسی خارج از حلقه اصلی یكدستساز هم در درون حاكمیت پذیرفته شده بودند، صرفا برای خالی نبودن عریضه و نوعی تزئین بوده است نه در راستای اثربخشی این افراد در عرصه سیاسی. این روند، شكلگیری شكاف دو قطبی میان ملت - دولت را تقویت كرده و كار نیروهایی كه قصد داشتند نقش میانجی بین حاكمیت و جامعه را بازی كنند، محدود كرده است. (اگر نگوییم این فضا را كاملا از میان برده است) این وضعیت بدون تردید باعث تقویت رادیكالیسم در هر دو سو میشود. هم در سمت نیروهای مخالف وضع موجود و هم در سمت جریان حاكم. به عبارت روشنتر، نتیجه این روند یكدستسازی، نهتنها باعث شكلگیری رادیكالیسم در سمت نیروهای نزدیك حاكمیت است، بلكه باعث ایجاد نیروهای تندرو در سوی مقابل نیز میشود و در مجموع فضا را برای نیروهای میانه تنگ میكند.
در این میان برخی اظهارنظرهای غیرمنطقی شنیده میشود كه انتخابات اخیر را با تئوری گردش قدرت تعریف و تفسیر میكنند. مطابق این روایت این بار نوبت نیروهای جریان راست است كه سكان هدایت ساختار مدیریتی كشور را به دست بگیرند! این دیدگاه به هیچ وجه نه معقول است و نه واقعی. در صورتی میتوان این دیدگاه را قبول كرد كه فضای سیاسی برابر، برای جریانات مختلف در انتخابات ایجاد شود تا مردم در یك فضای رقابتی و آزاد با مشاركت بالا در یك دوره به جریانی رای بدهند و در برههای دیگر به جریان رقیب. این اتفاق اما نه در سال 98 و نه در سال 1400 و نه این دوره رخ داده است؛ بلكه جریانات منتقد وضع موجود توسط جریان دیگر حذف شدهاند و جامعه هم از اینكه نیروهایی بتوانند مطالبات آنها را در حكومت پیگیری كنند، ناامید شده و در یك فضای مشاركتی بسیار محدود سكوت در پیش گرفتهاند. در چنین شرایطی جریان سیاسی اقلیت در حاكمیت به صورت یكدست قدرت را به دست گرفته است. این فرآیند هر نامی داشته باشد، بدون تردید «گردش قدرت» نام ندارد.
شخصا معتقدم استفاده از عناوینی چون؛ «حذف رقبا از قدرت» و «تمامیتخواهی توسط یك جریان اقلیت» برای شرایط فعلی مناسبتر است. وضعیت مشاركت در انتخابات اسفند 1402 باید آلارمهای خطر را در ذهن مسوولان به صدا درآورد. اصلاحطلبان بیشتر از هر گروه دیگری از این فضا و این وضعیت ناراحت و ناخرسند هستند. جریانی كه به دنبال فضای سیاسی و رقابتی است، هرگز از چنین شرایطی خشنود نمیشود.
ادامه این روند منجر به ظهور رادیكالیسم در هر دو سو خواهد شد و تابآوری جامعه را در برابر بحرانها و چالشها كاهش میدهد. ضمن اینكه تابآوری نظام حكمرانی را نیز به شدت پایین میآورد. واكنشها را هم در جامعه و هم از منظر حكومت تشدید كرده و امكان كنشگری نیروهای میانه را سلب میكند. در این وضعیت، حاكمیت به شكل پیكرهای در میآید كه دیگر پوست ندارد. نیروهای میانه، احزاب و گروههای سیاسی برای حاكمیت به شكل پوست بدن هستند كه به آن كمك میكنند در برابر حرارتها، آسیبها و ضربات بیرونی، بدن را محافظت كند. امروز پوست سیاستورزی در ایران زمین كنده شده و نظام حكمرانی باید بدون پوست در برابر فراز و نشیبها و حرارتها و ضربات خواسته و ناخواسته ایستادگی كند! این گونه است كه سیستم در برابر سیل مطالبات جامعه، یكه و تنها باقی مانده و هر حرارت كوچكی، سوزش بسیاری ایجاد میكند.