در انتظار امید
در آخرین سنجش در خصوص علل عدم مشاركت؛ اولین گزینه ناامیدی از كاركرد بود. همینطور در مطالعات پیرامون مهاجرت، امید نداشتن به آینده و بهبود شرایط زندگی در صدر علل است.
دنیای قلم - علی ربیعی: در ایران امروز، امید، مهمترین متغیر در كنشهای سیاسی مانند مشاركت در انتخابات، كنشهای اجتماعی مانند میل به مهاجرت و همچنین گسترش آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، خودكشی و....، كنشهای اقتصادی مانند نرخ مشاركت اقتصادی، جمعیت فعال، تعداد نیتها (افرادی كه بدون هیچ امیدی سر میكنند و تمایلی به تحصیل و مهارت آموزی ندارند) و حتی كنشهای جمعیتی از جمله نرخ باروری، اقدام به ازدواج و یا طلاق است.
در آخرین سنجش در خصوص علل عدم مشاركت؛ اولین گزینه ناامیدی از كاركرد بود. همینطور در مطالعات پیرامون مهاجرت، امید نداشتن به آینده و بهبود شرایط زندگی در صدر علل است. همچنین در مطالعات مربوط به باروری، ناامیدی از آینده بهتر برای فرزندان از جمله علل كاهش فرزندآوری است.من میاندیشم انگاره امید و چگونگی روند آن، كلیدیترین و مهمترین مساله ایران امروز است. بدون امید، توسعه، فقرزدایی و نشاط اجتماعی شكل نمیگیرد. بیامید تلاش برای آینده بهتر نیز پدید نمیآید. خیل نخبگان ما، بدون امید نه تنها نقشی در آینده كشور نخواهند داشت، ایران را با خاطرهای تلخ ترك خواهند كرد. معتقدم امید بیش از هر مولفه قدرت، میتواند قدرت افزایی ایجاد كند و حتی امنیت داخلی و ملی ما به میزان، عمق و گستره امید وابسته است. بررسی علل ناامیدی و راهكارهای امیدافزایی باید در اولویت همگان به خصوص دولت با امكان سیاستگذاری باشد. همچنین باید از هر فرصت ملی، مذهبی و حتی رخدادهای فرهنگی، اجتماعی از موفقیت در عرصه هنر، سینما، ورزش، علمی و.... برای امیدبخشی بهره جست. نیمه شعبان در راه است. این روز با امید و انتظار در دلهای ما حك شده است.
شاعرهای پرفروغ كه قرن سپری شده ما را سرود، «در آستانه فصل سرد» ایستاده بود اما ناامید نبود، میگفت كسی میآید كه مثل هیچ كس نیست.نیمه شعبان، برای همه ایرانیان، آمیخته با نوعی شعف مفهومی و شادی درونی است. همه ما پر از خاطرههای نیمه شعبان هستیم. سالهاست از قدرت شادی و امیدآفرینی و برساختن انتظار برای امید كاسته شده است. من فكر میكنم در چهار دهه قبل این نماد و مناسك، كاركرد بیشتری داشت. یادش به خیر كودكی.
كوچههای باریك و كوتاه اما پر از خانههای پنجاه تا هفتاد متری كه در هر اتاق خانوادهای زندگی میكرد. روز نیمه شعبان كه میشد همه در كوچههای آذین بسته بودند. شادی جمعی بچههای محل روی فرشهای پهن شده كه استعداد آواز خوانی خود را به تماشا میگذاشتند با ذوق خوردن نانقندی و چای شیرین در جشن مسجد، عجین میشد. یادش به خیر مادر، همیشه در نیمه شعبان گلدانهای زیبایش را كه در حیاط بیستمتری خانه، كنار حوض نقلیمان پرورش داده بود كنار كوچه میچید تا سهمی در جشن میلاد نور داشته باشد و در دعاهایش اسم امام زمان (عج) بود و سایه او. و چقدر حس خوبی هست زیر سایه او بودن. همه ما با او حرف زدهایم، درددل كردهایم و آمدنش را به انتظار نشستهایم. در انتظار او كه با خود عدالت میآورد و نابرابریها را محو میكند. او كه با خرافهزدایی، احیا كننده ارزشهای دین خالص میشود. او كه همه زورگویان را جای خود مینشاند، دست ضعیفان را میگیرد و ظلم، این تجربه تلخ تاریخ بشریت را محو كرده و دنیا را از عدل و داد پر میكند. و چقدر دلنشین است كه ما در این انتظار تنها نیستیم، بلكه همه ادیان به نوعی در انتظار مصلح بزرگ هستند.امروز، زیر سایه او، همه آرزوها را دوباره مرور كنیم. آرزوی مشترك امروز همه ما، داشتن «چشماندازهای خوب برای كشورمان » است كه قطعا امید و تلاش میتواند كلید گشایش رسیدن به افقهای روشن شود.