سلوك حسینی؟
مترجم فارسی طبری، آقای ابوالقاسم پاینده كه در این اثر، پاورقی نیاورده، در ذكر این ماجرا، نتوانسته است سكوت كند و با عباراتی درشت، از این همه «دینداری!» اظهار شگفتی كرده است.
دنیای قلم - احمد مسجدجامعی: دیدگاهی وجود دارد كه میگوید حسین سیدالشهدا(ع) برای تشكیل حكومت قیام كرد و در این راه، به شهادت رسید. در صورت پذیرش چنین نگاهی، این پرسش پیش میآید كه آیا سایر ائمه نیز به همین شیوه تأسی كردهاند؟
اما ظاهر امر آن است كه هر یك از ائمه به شیوه خود، سلوك میكردند كه البته، با عقلانیت هم سازگارتر است؛ زیرا، هر دورهای شرایط خود را دارد؛ برای نمونه، اگر آن فرضها را درباره حسین سیدالشهدا(ع) بپذیریم، فرزند بزرگوار ایشان، امام سجاد(ع)، مدتی پس از سكونت گزیدن در مدینه، كشتار گسترده مردم این شهر را در ماجرای قیام حرّه شاهد بود، اما در آن ورود نكرد و به سلامت، از آن حادثه گذر كرد. گفتنی است كه فرمانده سپاه بنیامیه، مسلم بن عُقبه مُرّی بود. او، كه صدها تن را در مسجدالنبی و مدینه به خاك و خون كشاند و دست سپاه را برای قتل و غارت و حتی تجاوز باز گذاشت، چنان اعتقاد استواری به اجرای فرمان خلیفه داشت كه در بستر مرگ، از سر ایمان میگفت در روز قیامت، به هیچ كاری به اندازه قتال با مردم مدینه از خدا انتظار اجر و پاداش ندارد.
مترجم فارسی طبری، آقای ابوالقاسم پاینده كه در این اثر، پاورقی نیاورده، در ذكر این ماجرا، نتوانسته است سكوت كند و با عباراتی درشت، از این همه «دینداری!» اظهار شگفتی كرده است.
درصورتیكه اگر قیام ملاك سلوك حضرت سجاد(ع) بود، معلوم است كه بایستی شیوهای دیگر در پیش میگرفت. همچنین است رفتار حضرت باقر(ع) و امام صادق(ع). گاهی غلبه نگاه سیاسی به نحوی است كه اینطور برداشت میشود كه گویی ائمه به كاری به جز برنامهریزی برای به دست گرفتن حكومت نمیاندیشیدند و پیوسته، به گردآوردن عِده و عُده برای سرنگونی خلیفه مشغول بودند؛ درحالی كه هر یك از ایشان متناسب با زمان، روش خاص خود را پیش میگرفتند.
اگر دریای علم و معرفت حضرات ائمه به تلاطم نمیافتاد و به اهل زمان منتقل نمیشد، بیشك از آن حركت باشكوه حسینی هم چیزی باقی نمیماند و از شیعه اثناعشری هم تنها نامی در كنار دیگر فرق منسوخ شده یا بیاهمیت در كتابها برده میشد؛ درحالی كه نه تنها امروز، بلكه در طول تاریخ، جریان تشیع، نه تنها از نظر كمّی، بلكه از جایگاه مرجعیت علمی، پایگاهی استوار داشته و هیچ جریانی نتوانسته است آن را به حاشیه براند.
در این میان، شرایط زمانه امام رضا(ع) متفاوت و ویژه است و حضرت ولایتعهدی را با شروطی پذیرفت و از مدینه به مرو آمد به نام ایشان سكه زدند؛ ازجمله در همین دارالضرب ری كه سكههای آن در دسترس است و ایرانیان این افتخار را یافتند كه برای همیشه، میزبان عالم آل محمد (ص) در سرزمین خود باشند.
در دهه 1350 ش، كتاب مشهور شهید جاوید آقای صالحی نجفآبادی منتشر شد كه در آن، هدف قیام حسین سیدالشهدا را تشكیل حكومت میدانست. این نظر به نوعی ناگفته، شدت عمل خلافت وقت را در برابر نظریهبراندازی توجیه میكرد. آیا در چنین شرایطی، حكومت باید دست روی دست میگذاشت؟! این منطق در سالهای اخیر، بسیار تكرار میشود؛ با آنكه میدانیم دستگاه خلافت مشروعیت نداشت و این امر در گفتار امام حسین(ع) به صراحت، آمده است.
از همان سالها، گروهی با نگرشی دیگر به این اثر پاسخ دادند كه از میان آنها نوشته مرحوم صافی گلپایگانی به نام شهید آگاه ماندگارتر است.
به باور وی، اگر هدف امام ساقط كردن بنیامیه و تشكیل حكومت بود، به دلایل گوناگون عقلی و نقلی معلوم بود این كار به نتیجه نمیرسد؛ حتی كسانی همچون فرزدق شاعر هم به ایشان گفته بودند كه «كوفیان دلهایشان با شما و شمشیرهایشان بر شماست.»
فرزدق سراینده شعری مشهور است كه در پاسخ هشام در دوره ولیدبنعبدالملك اموی در كنار حجرالاسود، امام را چنین معرفی كرد: «هذا الذی تعرف البطحاء وطأته/ والبیت یعرفه و الحل و الحرام» (او كه تو نمیشناسی، همان كسی است كه سرزمین بطحاء جای گامهایش را میشناسد و كعبه و حل و حرم در شناساییاش همدم و همقدماند).
نتیجه خروج حسین سیدالشهدا(ع) از مدینه موضوعی بود كه پیش از آغاز حركت، برای گروهی، دستكم خواص، شناخته شده بود و ابنعباس و محمد حنفیه هم آن را یادآور شده بودند.
حال این پرسش مطرح است كه آیا امام با آن همه علم و اطلاع، ولو اینكه به علم غیب هم قائل نباشیم، به چنین موضوعی پی نمیبرد؟!
این تشتت و سردرگمی بیش از آنكه به حركت ایشان مربوط باشد با حال و احوال كنونی انطباق دارد كه زمانی برای قیام و سقوط حكومت به ایشان استناد میكردیم و زمانی دیگر برای بقای آن.
مجموعه اینها منشا پرسشهای بسیاری شده كه به جای پاسخ درخور، بیشتر با تندی و تشر روبهرو شده است.
تولد حسین سیدالشهدا، علیبن حسین زینالعابدین و عباسبنعلی(ع)، كه غیرتش غیری در جهان نگذاشت، مبارك باد.