دیانت به سبك اموی

دیانت به سبك اموی

وقتی حضرت زینب وارد كاخ یزید می‌شود، به او می‌فرماید كه زنانش پرده‌نشین‌اند؛ اما دختران رسول خدا حرمت‌شان رعایت نشده و در كوی و برزن در معرض نگاه این و آن قرار گرفته‌اند

دنیای قلم -احمد مسجدجامعی : به جرات می‌توان گفت كه در سال‌های پس از اسلام، هیچ حادثه‌ای همچون واقعه كربلا تا این اندازه تاویل و تفسیر نشده است؛ تا آنجا كه در سال‌های اخیر، برخی حركت‌های سیاسی حتی با ایدئولوژی چپ بنا بر گفته خودشان، از نهضت حسینی تاثیر پذیرفته‌اند؛ مثل خسرو گل‌سرخی. دوقطبی‌ كردن جامعه به حسینی و یزیدی از همین جنس است كه سابقه آن در ادبیات گفتاری و نوشتاری، معاصر درخور توجه است و در تقسیم ساده جهان به سیاه و سفید، خیر و شر و نور و ظلمت ریشه دارد.

در گفتارهای سیاسی معاصران شاهدیم كه كسانی با استناد به گوشه‌ای از وقایع كربلا، گفتار و رفتار خود را توجیه و دیگران را محكوم می‌كنند؛ در واقع، هر یك خود را نماد حسین، سیدالشهدا(ع) و طرف مقابل را همچون عمرسعد، ابن‌زیاد و یزید می‌دانند و در نهایت، از این رای برای دنیای خود بهره می‌برند؛ در حالی كه در سیره پیشینیان، مانند مرحوم مدرس، چنین رویكردی دیده نمی‌شود: او مراقب بود تا در نقد سیاسی رفتار رقبا، معانی و مفاهیم دینی به كار نبرد؛ حتی گفته‌اند كه وقتی كسی در نطق خود، از جایگاه نمایندگی در مجلس شورای ملی، از این دست سخنان بر زبان آورد، سید حسن مدرس كه نماینده علمای برجسته نجف در مجلس شورای ملی و مدرس مدرسه سپهسالار هم بود، به او تذكر می‌داد كه جای این سخنان نه خانه سپهسالار (كنایه از مجلس شورای ملی)، بلكه در كنار آنجا، مسجد و مدرسه سپهسالار است.

سیره و مشی سیاسی مدرس هم حاكی از همین رویكرد اوست كه نسبت دینی و مذهبی به موافقان و مخالفان خود نداده است. در سال‌های اخیر، عده‌ای بر این نكته تاكید می‌كنند كه حركت حسین سیدالشهدا(ع) برای احیای امر به معروف و نهی از منكر بوده است. این سخن درست است؛ اما نه به معنای مصوبات ستاد امر به معروف و نهی از منكر با آن اعتبارات گسترده و نیروها و دستورالعمل‌ها و دستگاه‌های پیوسته و ناپیوسته.‌ این كلام حضرت باید در شرایط آن زمان دیده شود؛ گفته‌اند كه حضرت برای احیای اقامه نماز قیام كرد، این هم سخنی است درست..

 اما نه در معنای روزمره آن. حسین(ع) خود روح نماز و عبادت است. از همه اهل تاریخ و منبری‌ها بارها، شنیده‌ایم كه حسین سیدالشهدا(ع)، از جناب حر كه فرماندهی سپاه اشقیا را داشت، پرسید: «آیا شما با ما نماز می‌گذارید یا خود نماز جماعت برگزار می‌كنید؟» و جناب حر پاسخ داد: «با شما نماز به جای می‌آوریم.» در ‌واقع، لشكر اشقیا كه در برابر حسین سیدالشهدا(ع)، ایستادند، نه‌ تنها اهل نماز بودند كه مقید به اقامه جماعت و اول وقت ادا‌ كردن آن و حتی در اینجا، اقتدا به امام حسین(ع) هم بودند؛ اما اینها موجب رستگاری آنها نشد؛ البته، ادب جناب حر فراتر از نماز بود و هر چند او به قبیله‌ای تعلق داشت كه بسیاری از آنها در شمار خوارج بودند، خود به‌ سبب ادب نفس، با آنكه كسی كمترین احتمالی برای پیروزی و خلاصی این لشكر نمی‌داد، به اردوگاه امام پیوست و سرانجام، از نخستین كسانی بود كه در آن جایگاه به شهادت رسید. این اخلاق همان نكته مغفول در روابط اجتماعی ماست؛ به ‌ویژه وقتی در جایگاه قدرت قرار می‌گیریم و از آن موضع، سخن می‌گوییم و این و آن را به لشكر اشقیا نسبت می‌دهیم.


در همین ایام نزدیك به اربعین، امام سجاد(ع) در مسجد اموی شام، برای مردم سخن گفت و خلیفه اموی، یزید كه برای نماز حاضر شده بود، از موذن خواست برای خاموش ‌ساختن امام، ندای اذان سر دهد؛ بنابراین در خلافت اموی، نماز اول وقت هم برقرار بوده است. تاكنون، در روایتی دیده نشده است كه حسین سیدالشهدا(ع) مناسك طرف مقابل را به سخره گرفته باشد؛ اما از جانب سپاه اشقیا، بارها و به شكل‌های گوناگون، این اتفاق افتاد و عبادات حضرت زیر سوال رفت؛ چنانكه در وقت نماز ظهر عاشورا، در آوردگاه، كسی از لشكر اشقیا به حسین سیدالشهدا(ع) گفت كه نمازش مقبول درگاه الهی نیست. از همان گروه، كسی ایشان را از دین‌برگشتگان خواند و از سپاه ابن‌زیاد خواست كه در كشتن حسین و یارانش درنگ نكنند؛ اما امام رفتاری مشابه نداشت و فرمود: «آیا ما از دین برگشته‌ایم و شما بر دین ثابت مانده‌اید؟» و ادامه داد: «روز جزا مشخص خواهد شد كه دیندار و بی‌دین كیست.»
آورده‌اند شخصی، گویا از خاندان اشعث، نزد امام آمد و گفت تو را بشارت می‌دهم كه هم‌اینك، وارد جهنم خواهی شد. امام مقابله به مثل نكرد و حتی نفرمود كه من از اهل بهشت هستم؛ بلكه فرمود: «من بشارت می‌دهم از پروردگار رحیم و شفیع و مطاع.» وقتی یاران كربلا پیرامون حریم خیمه‌های حرم برای در امان ‌بودن از حمله سپاه اشقیا، آتش روشن كردند، كسی از آنها خطاب به سیدالشهدا(ع) گفت: «زودتر از خدا برای خود آتش افروختی.» و هنگامی كه عمرسعد فرمان هجوم به سپاه امام را داد، لشكریان خود را با عبارت «خیل‌الله» خطاب كرد و گفت: «ای لشكر خدا سوار شوید و بشارت باد شما را به بهشت.»


از این دست است مساله پوشش. وقتی حضرت زینب وارد كاخ یزید می‌شود، به او می‌فرماید كه زنانش پرده‌نشین‌اند؛ اما دختران رسول خدا حرمت‌شان رعایت نشده و در كوی و برزن در معرض نگاه این و آن قرار گرفته‌اند. حضرت در آغاز، عدالت خلیفه را زیر سوال می‌برد و به درستی نماز و سایر اعمال عبادی وی كاری ندارد؛ در واقع، امر به معروف و نهی از منكر حضرت از جنسی دیگر است. زنده‌یاد خوشدل تهرانی گفتار حضرت را با درستی در قالبی منظوم آورده است: «با پتك سخن دخت علی كوفت به فرقش/ گفتا امن العدل ایا غاصب جبار// یا بن الطلقا‌ ای پدرانت شده آزاد/ با دست نیای من پیغمبر مختار// بنشسته پس پرده عزت حرم تو/ آواره حریم نبوی در همه امصار» در واقع، حضرت با عبارت «امن العدل» از بی‌عدالتی اجتماعی خلیفه سخن می‌گوید كه بین دو گروه از زنان فرق می‌گذارد و كاری به سنت‌های آیینی خلافت و بارگاه او ندارد. «طُلقا» سران قریش بودند كه در غزوه فتح مكه در سال 8 قمری، پیامبر نه‌ اجازه كشتن آنها را داد و نه به اسارت‌شان گرفت و به آنها فرمود: «أنتم الطلقاء» یعنی «شما رها‌ شده‌اید.» و برخی از آنها همچون ابوسفیان اسلام آوردند و خطاب حضرت زینب(س) به یزید، اشاره به آن سابقه است. امر به معروف و نهی از منكر امام در خودداری او از بیعت با یزید بود. حسین سیدالشهدا(ع) در همان نخستین درخواست از وی برای بیعت، در پاسخ والی مدینه كه حضرت را تهدید كرد، خلیفه جوان اموی را فاسق و حكومتش را مایه نابودی اسلام دانست و از واژه كنایه‌آمیز «طلقا» بهره برد و حدیثی از رسول خدا درباره ناروا بودن حاكمیت طلقا و خاندان ابوسفیان بر امت برخواند. حكمت این گفته پیامبر در مجلس یزید در شام آشكار شد كه گفت: «لعبت هاشم بالملك فلا/ خبر جاء و لا وحی نزل». در واقع، او همه میراث پیامبر(ص) و اسلام را بازی و بازیچه و ابزار قدرت سیاسی خواند. وضع متحدان بنی‌امیه هم حتی در شهری مانند كوفه، با ادعای دوستی و دوستداری اهل بیت (ع)، بهتر از «طلقا» نبود: در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است كه بعد از ماجرای شهادت حسین سیدالشهدا(ع)، جمعی از شیوخ كوفه به شكرانه این واقعه، چهار مسجد را برای جشن و سرور آماده كردند: مساجد اشعث، جریر، سماك و شبث.
به ‌هر حال، تصور اینكه حسین سیدالشهدا(ع) به دست كسانی كشته شد كه پایبند نماز و مسجد و مناسك دینی نبودند، با داده‌های تاریخی سازگار نیست؛ بلكه برعكس قتل حسین سیدالشهدا(ع) و اصحاب و یارانش و به ‌اسارت‌گرفتن زنان و فرزندانش و بعدها، به ‌قتل‌ رساندن پیروانش به بهانه یا انگیزه دینی و دینداری صورت گرفت و دستگاه خلافت آن را عملی قدسی و مستوجب پاداش اخروی نشان می‌داد و البته، از انواع پاداش‌های دنیوی ازجمله پول و مقام هیچ فروگذار نمی‌كرد. این در حالی است كه اصحاب عاشورا به مناسك و اعمال دینی همچون نماز و پوشش و عمل طرف مقابل نمی‌پرداخت و برعكس، اگر كسی متهم به نامسلمانی و بی‌دینی بود، حسین سیدالشهدا(ع) بود. حضرت در پاسخ پرسش برادرش، محمد حنفیه، در مدینه، در مرقومه‌ای، به شهادتین اقرار می‌كند؛ آنگاه، راه كعبه و زیارت خانه خدا را در پیش می‌گیرد؛ اما همه اینها موجب نمی‌شود كه او را «خارجی» (یعنی خارج از دین) ندانند و دور از واقع نیست كه گفته شود دستگاه خلافت به بهانه صیانت از دین، ایشان را به شهادت رساند.
در فرازی از زیارت اربعین حسین سیدالشهدا (ع) می‌خوانیم: «لِیسْتنْقِذ عِبادك مِن الْجهاله و حیره الضّلاله».
 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.