واكاوی عملکرد اندیشه و زبان جلال رفیع
روشها و آبشخور این گفتمان را در غرب نیز میتوان در رویكردها و درسگفتارهای فرانتس فانون، ژان پل ساتر، لوئی ماسینیون و تهنشستها و شعارهای انقلاب الجزایر و انقلاب فرهنگی فرانسه پیدا كرد.
دنیای قلم - غلامحیدر ابراهیمبای سلامی: مردی كه جان خویش را بر سر قلم نهاد و با صبوری در این كلك خیالانگیز خون خود دمید تا قلمرو فرهنگ و رواداری را بگستراند و به جامعهپذیری نسل جوان یاری رساند. جلال رفیع نویسنده و روزنامهنگاری خراسانی است كه از دانشكده حقوق دانشگاه تهران آغاز كرد و برای تغییر و بهبود جامعه با حسینعلی منتظری، اكبر هاشمیرفسنجانی و سید محمود طالقانی در زندان ساواك همبند شد. در تجربه زیسته و واكاوی پدیدارشناسانه از اندیشه و زبان جلال رفیع «انقلاب اسلامی» در ایران همان مفهوم آمیختهای است كه از چالش مدرنیته با سنت پدید آمده است بدین گونه كه واژه «انقلاب» مفهوم مدرنی است كه از ایدئولوژیزاسیون نوعی حوزه معرفتی ظهور میكند كه میتوان آن را در جریان باز تعریف و غنیسازی مفاهیم سنتی و گاه دور افتاده در اندیشهها و گفتمان «علی شریعتی» به روشنی مشاهده كرد.
روشها و آبشخور این گفتمان را در غرب نیز میتوان در رویكردها و درسگفتارهای فرانتس فانون، ژان پل ساتر، لوئی ماسینیون و تهنشستها و شعارهای انقلاب الجزایر و انقلاب فرهنگی فرانسه پیدا كرد. جلال رفیع نمونه بارزی از همان انقلابیونی است كه پس از انقلاب به هیجان و آتشی كه پشت سر خود برافروخته بودند، خیره و به شدت نگران نتایج و پیامدهای غیرقابل كنترل آن شدند. از همین رو است كه جلال از همه چیز دست میشوید و به همه پستها و مقامها پشت میكند و برای آرامش مردم، ثبات جامعه و گسترش و تعالی فرهنگ به رسانه و ترویج رواداری و تابآوری و تحمل نظر دیگران در عرصه عمومی روی میآورد و به بسط ارزشها و باورهای متعالی فرهنگ برای پذیرش «چندگانگی» و كثرت به منظور حفظ «یگانگی» و وحدت جامعه ایران میپردازد.
جلال نویسندهای است كه به خوبی میداند فرهنگ زیربنای نظام اجتماعی و بستر و منشا اصلی حوزههای سیاست، اقتصاد و اجتماع است.بدون تحول در ذهنیات، باورها و ارزشها در هیچ كدام از ابعاد نظام اجتماعی تغییری روی نخواهد داد.چنانكه توماس هابز در «لویاتان» با تشریح مفاهمی همچون قوانین و حقوق طبیعی انسان و قراردادهای اجتماعی در نهایت میگوید: دولتها كه بر منابع مادی و انسانی جامعه مسلطند نتیجه ارزشهای ملتها هستند.
به سخن دیگر فرهنگ هر ملت است كه دولت و حاكمیت آن ملت را میسازد. از آنجا كه جلال دل در گرو سنت دارد در معروفترین آثار خود یادآور «فضیلتهای فراموش شده» میشود و فرهیختگی «حسینعلی راشد» را با روایتهایی از «آخوند ملاعباس تربتی» بر صدر مینشاند. ایستارها و نگرشهای متجددانه جلال رفیع فراتر از اندیشه بیشتر انقلابیون دهه هفتاد میلادی در مواجهه با نظام سرمایهداری و تجربه كوتاه زندگی در امریكا در «بهشت شداد» متجلی شده است.رفیع پس از انقلاب بسیار زودتر از دیگران خود را از تهنشستهای تفكرات انقلابی و ادعای مبارزه با امپریالیسم به سبك كاسترو و چگوارا رها ساخت و در بهشت شداد، با همان سبك روایی و گفتوگوی طنزآمیز خویش فارغ از تحلیلهای جدی و خشك سیاستمدارانه، در قالب گفتوگو، در باب رویدادهای مهمی چون نحوه مواجهه و تعامل با امریكا، آتش زدن پرچم و قطع رابطه با آن كشور بزرگ و نیز در باب دانش و فرهنگ مدرن در غرب، حرفهای تازه و مغایر اندیشه رسمی و حاكم را در حدی كه شرایط زمانی و مكانی اقتضا داشت، مطرح كرد. روح لطیف جلال رفیع آغشته به ژنوم فرهنگ خراسان و شعر و ادب پارسی است و بسیاری از نوشتار و گفتار او با هنر و طنز جریان مییابد. مصاحبت او با «عثمان خوافی» آن هنگام كه با زخمههای دوتار و آهنگ و ملودی دلنشین موسیقی نوایی مینوازد در گفتوگویی صمیمی گل میاندازد و در مطبوعات منتشر میشود . او بسان هر ایرانی فرهیخته در همه آثار خود میراث فرهنگی و زبان و ادب پارسی را به عنوان مصدر احساسات پاك و روح متعالی انسانی با حكایاتی از شاهنامه فردوسی، گلستان سعدی، دیوان حافظ و مثنویمعنوی مولوی پاس میدارد. در گذر روزگار قلم در اندیشه و پنجه جلال رفیع به مثابه یك «نهاد» عمل میكند و كاركردهای خود را در هزاران صفحه پرشمار «روزنامه اطلاعات» به همت «سیدمحمود دعایی» و همكارانش به نمایش میگذارد و این همان فرآیندی است كه با «كلمه» شروع میشود و نویسنده ایدهها و خمیرمایه ذهن خود را هر روز به صورت نوآورانه بر بال داستانی مینهد و برای تعالی خلق منتشر میكند.
در عنوان این نوشتار به بیتی پندآموز از «آفتاب خراسان» استاد ملك الشعرای بهار تأسی كردهایم:
«روح پدرم شاد كه میگفت به استاد/ فرزند مرا عشق بیاموز و دگر هیچ» و همچنین كتاب زیبای «زندگی، عشق و دیگر هیچ» اثر لئوبوسكالیا را به یاد میآوریم تا انسانیت، مهر و عشق را چون «جان جلال» پاس بداریم و مقام انسان را «رفیع » گردانیم.
گزارش و روایت رویدادها و حكایتهای تلخ و شیرین شخصیتهای بزرگ فرهنگی، اندیشه و كنجكاوی دیگران را برمیانگیزد و سلسله مراتب تحول در اشخاص و نهادها را بنیان مینهد، چراكه «زبان قدرت فرهنگ است» و قلم زدن در تبیین همین فرهنگ است كه قلمرو ذهن و جهان و چگونگی زندگی ما را تعیین میكند. به پاس نیم قرن تلاش آن فرزانه كه مصداق نام «جلال رفیع» است دیروز مراسم نكوداشتی در روزنامه اطلاعات برگزار شد، عمرش دراز و قلمش در جریان باد.