تراژدی مرگِ سریالی هنرمندانِ پیشكسوت بلوچ
از استاد «پیری» كه گذشت ولی هنوز «پیری»های بلوچ عرصه فرهنگ و هنر سیستان و بلوچستان چنان فراوانند و در بیتوجهی در بستر بیماری بهسر میبرند
دنیای قلم - محمد بلوچزهی: هنوز كفن دو هنرمندِ پیشكسوتِ موسیقی بلوچستان خشك نشده و دوستداران و علاقهمندان به فرهنگ و هنر فاخر ایرانزمین رخت عزای «دلمراد شكلزهی» و «شیرمحمد بلوچزهی» را از تن بیرون نیاوردهاند كه «پیربخش رییسی» مشهور به «پیری» یكی دیگر از موزیسینهای چیرهدست و نوازندگان ساز «سروز» پس از دو سال دست و پنجه نرم كردن با بیماری اوایل همین هفته جاری در سكوت و بیخبری و كمتوجهی تمام؛ غریبوار درگذشت.
آنچه كه سرنوشت تلخ و تراژدیك پیشكسوتان عرصه فرهنگ و هنر سیستان و بلوچستان را مشابه هم گره زده مرگ غریبانه این مفاخر ارزشمند وطن است كه در كمال مظلومیت و دست و پنجه نرم نمودن با بیماری و نیز مواجهه با فقر و نداری در بیخبری و سكوت و تنهایی اتفاق میافتد بیآنكه توجهی را جلب كند. چنانكه حتی شست هیچ كدام از مقامات مسوول فرهنگ و هنر از فقدان گران این نوازنده چیرهدست ساز «سروز» خبردار نگشت و خاطر هیچ دلسوزی مكدر و آزرده نگردید و هیچ رسانه و مطبوعهای از درگذشت غریبانه ایشان سخن به میان نیاورد و همه از كنار آن واقعه تاسفبار به سادگی گذشتند و نیز از آنچه كه طی سالهای پررنج بیماری بر ایشان گذشته بود چشم بستند و هیچ كسی در پس درگذشت استاد «پیری» درد هنرمند بودن و عشق واقعی به هنر داشتن را از ایشان معنا نكرد تا بلكه در تاریخ پررنج و مصیبت فرهنگ و هنرِ سیهروزگارِ این ملك و دیار ثبت گردد و ضبط كه چه سر بر سرمایههای انسانی ما آمده است. استاد «پیری رییسی» تا جان داشت و توان هیچ چشمداشتی از هیچیك از مقامات مسوول نداشت و سالها در كنار هنر كه در این مملكت لااقل برای هیچ هنرمندِ بومی و محلیاش تاكنون آب و نان نشده به شغل سخت بنایی مشغول بود و كارگری ساختمان، تا بلكه تنگناهای معیشتی و هزینههای سرسامآور زندگی بین ایشان و عشقش كه همان هنر موسیقی بود فاصلهای به وجود نیاورد و شكافی عمیق را پدید.
حتی استاد «پیری» طی سالهای پرمشقت پایانی عمر خویش نیز باوجود آنكه بیمار و كمتوان شده بود و از مشكل ریوی سخت رنج میبرد، مجبور شد هزینههای سنگین درمانی و تهیه مخارج خانواده خود را از طریق همین شغل پرمشقت بنایی و كارگری تامین كند. شغلی كه هیچ سنخیتی با روحیه لطیف و هنر ظریف وی نداشت اما بهناچار در كنار پرداختن به موسیقی تن به چنین كار طاقتفرسایی داده بود و از همین راه سخت روزگار میگذراند.
باید به حال و روز عرصه فرهنگ و هنری كه اینچنین سیهروزگار گشته و بیمار احوال و نیز فراموش شده، افسوس خورد و نیز صد افسوس از اینكه این همه دانش ارزنده هنری و تجارب فاخر بشری همواره زیر تلی از خاك مدفون میگردد بیآنكه جامعه از وجود ارزشمند آن بهرهای ببرد و آیندگان نیز سهمی. تاسف و افسوس و اندوه از آنكه جایگاه سرمایههای ارزشمند هنری و فرهنگی ما چنان كماهمیت گشته و روز به روز متزلزل كه علیرغم عیار بالای هنری و تجربه بیبدیل مفاخر بشری تا كه هستند و به حیات هنری خویش ادامه میدهند از هرگونه خدمات دولتی محروم مانده و نیز بدتر از آن حتی چشم از این جهان پررنج و مصیبت فرو نیز میبندند هیچ مقام مسوولی از فقدان ارزشمند آنها خبردار نخواهد شد! استاد «پیری» نیز یكی از همان هنرمندان شریف، مظلوم و كمادعای پیشكسوت بلوچستان بود كه علیرغم اینكه هنوز ۵۱ سال بیشتر سن نداشت سابقه درخشان و تجربه فراوانی را در كارنامه هنری خود به ثبت رسانده و نیز در فستیوالهای متعدد موسیقی همواره حضور داشت. همچنین این پیشكسوت عرصه موسیقی نواحی كشور تاكنون چندین اثر نمایشی به روی صحنه رفته در سیستان و بلوچستان را آهنگسازی كرده و نیز نوازنده و سرپرست گروه موسیقی بانو «زبیده آزادی» آوازهخوان مشهور بلوچ بود.
حال چرا باید افرادی با اینچنین جایگاه والا و سابقه هنری بالا و بیش از سی سال فعالیت موسیقایی ناچار شوند حتی در دوره طولانیمدت بیماری برای تامین هزینههای سنگین درمانی خویش و معاش خانواده به مشاغل سخت و طاقتفرسایی چون بنایی و كارگری ساختمان روی بیاورند! پس مگر رسالت و وظیفه ذاتی و سازمانی این همه دم و دستگاهِ عریض و طویل و مدعی در عرصه فرهنگی و هنری غیر از خدماترسانی مطلوب و تكریم مفاخر ارجمند این عرصه است؟ چرا یك هنرمند با عمری مجاهدت و فعالیت هنوز دسترسی به بیمه و مستمریای كه بتواند از پس هزینههای زندگی و درمانیاش برآید ندارد و ناچار است در دوران سخت بیماری كارگری نكند؟!
از استاد «پیری» كه گذشت ولی هنوز «پیری»های بلوچ عرصه فرهنگ و هنر سیستان و بلوچستان چنان فراوانند و در بیتوجهی در بستر بیماری بهسر میبرند و نداری كه نمیتوان در این مجال اندك از تكتكشان یاد نمود. اساتید پیشكسوتی چون «شیرمحمد اسپندار»، «شمشی بهروز» مشهور به «شمشك» و «زبیده آزادی» دو بانوی آوازهخوان شناخته شده، «عمر سامی» بینجونواز نامی، خلیفه «محمود بلیده» آخرین بازمانده موسیقی درمانی، «ابول درزاده» و تمامی اعضای گروه موسیقی دهل و سرنای ایشان، «برجان بلوچ» شاعر و خواننده نابینا، آخرین نسل از هنرمندان لانگو و غیره همه بیمار هستند و سیهروزگار. به هر روی دردها و رنجهای ناشمرده هنرمندان و پیشكسوتان عرصههای مختلف و مفاخر بلوچ چنان بسیارند كه شرح آن در این یادداشت كوتاه نخواهد گنجید. بنابراین تا دیر نشده از همه آنان كه دل در گرو فرهنگ و هنر این سرزمین دارند و دستشان به جایی میرسد پیشنهاد میشود پا پیش گذاشته و بیش از این منتظر دولتها نمانده و با راهاندازی یك صندوق حمایتی برای نجات فرهنگ و هنر روبه زوال بلوچستان و سرمایههای انسانی بیبدیل ایران كه سینههایی مالامال از دانش ارزشمند بشری و آموختههای كمنظیر هنری دارند اقدام كنند. خیرپیش.