روشنفكران و مساله جامعه تبدار!

روشنفكران و مساله جامعه تبدار!

كدام فرد عاقل و وطن‌دوستی چنین رویكردی را می‌پسندد؟ این تلاش برای كدام هدف در آن رسانه دنبال می‌شود؟

دنیای قلم - مهرداد حجتی: فلسفه‌خوانده‌ای با عصبانیت -كه گویا مدل سخن گفتن او است - رو به دوربین در ویژه برنامه سیمای جمهوری اسلامی ایران، در حمایت از فلسطین گفته است: «بخشی از ایرانی‌ها روشنفكران ما هستند.

به هیچ‌وجه آنها را نمی‌بخشم! روشنفكران ایرانی را نمی‌بخشم! بخش وسیعی از روشنفكران ‌ما، به دلیل خشم‌و‌كینه‌ای كه نسبت به جمهوری اسلامی و شرایط ایران دارند، از اسراییل حمایت كردند! بسیار دردآور و ننگین است. بسیار ننگین است!» این بخش از سخنان او در شبكه‌های اجتماعی بازخورد هایی داشته است. گروهی در حمایت از او و گروهی در نكوهش او مطالبی نوشته‌اند. اما آنچه غیر قابل چشم‌پوشی است، «فكچوال» نبودن سخنان او است. اینكه چنین فردی با سابقه آكادمیك، این‌گونه بی‌محابا به روشنفكران سرزمین خود بتازد بی‌آنكه سند و‌ ماخذی ارایه كند! این تهمت سنگینی است. جالب اینكه این حرف‌ها در رسانه‌ای زده می‌شود كه سابقه پخش برنامه معروفی همچون «هویت» را در كارنامه خود دارد.

همان برنامه‌ای كه در سال ۱۳۷۵ از شبكه یك سیما پخش شد ‌و بسیاری از روشنفكران این سرزمین را «عناصری خودفروخته» و «غربزده»، «جاسوس» و «فرماسونر» معرفی كرد. افرادی همچون عبدالحسین زرین‌كوب، هوشنگ گلشیری، داریوش شایگان، محمدعلی اسلامی‌ندوشن، سید حسین نصر، باقر پرهام، محمود دولت‌آبادی، احمد شاملو، ایرج افشار و بسیاری دیگر كه از آنها به عنوان تئوریسین‌ و مجریان تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی غرب و خائن به كشور یاد ‌شد! بعدها هم گفته شد كه این برنامه دست ساخته سعید امامی و همكار معروفش «حسین.ش» بوده است كه قرار بوده آن دو پروژه‌ای را دنبال كنند. حالا هم كه از زبان یك استاد پیشین دانشگاه سخنی در نكوهش روشنفكران گفته می‌شود كه آنها را متهم به حمایت از اسراییل كرده است! سخنی بی‌پایه و اساس كه به نظر بیشتر از سر موافقت و همراهی با آن رسانه بوده است تا سخنی از سر دلسوزی برای حل مساله فلسطین! هر چه هست تاكنون حتی یك سخن از هیچ روشنفكر ایرانی در هیچ رسانه‌ای در موافقت با اسراییل منتشر نشده است. تلاش آن رسانه دولتی برای تحریك روشنفكران ایرانی برای جلب نظر آنها به آن رسانه، حالا كار را به جایی رسانده تا از خود روشنفكران برای جلب ‌توجه‌شان مدد بگیرد تا شاید آنها در بازخورد واكنشی به آن رسانه نشان بدهند و این از عجایب رفتار آن رسانه است كه این‌گونه درصدد جلب‌ توجه است! شاید بیشتر از سر استیصال باشد تا اقدامی راهبردی و راهگشا! به هر تقدیر قرار نیست روشنفكران ایرانی با چنین رفتارهایی با آن رسانه همصدا یا همراه شوند. حالا روشنفكران، به بركت وجود همان رسانه، هر یك صاحب رسانه شخصی خود در شبكه‌های اجتماعی شده‌اند و هر یك تریبون خود را دارند. این «دفع حداكثری» در طول چند دهه، به ریزش مخاطب آن رسانه منجر شده است. رسانه‌ای كه سال‌هاست صدا و سیمای همه ایران نیست. تلاش گروه گردانندگان آن رسانه در جلب رضایت گروهی قلیل، آن رسانه را از اكثریت این جامعه دور كرده است. نمونه‌اش سخنان تكان‌دهنده یك بانوی معروف محجبه كه در آن رسانه گفته بود: «این مملكت مال حزب‌اللهی‌هاست. دیگران هر چه می‌خواهند بگویند. بگذارید بگویند!» 


آیا با این سخنان، نظر اكثریت جامعه به آن رسانه و حكومت جلب می‌شود؟ تا آنجا كه تاریخ به یاد دارد، قرار بود از آغاز، آن رسانه، رسانه همه مردم با همه گوناگونی اندیشه‌ها، گرایش‌ها باشد. اما حالا چگونه رسانه‌ای است؟ یك «رسانه چندصدایی» یا یك «رسانه تكصدایی؟ كدام؟ رسانه‌ای كه قرار بود در آن همچون یك آینه، تصویر تمام قد مردم دیده شود و از بلندگوی آن صدای حقیقی مردم شنیده شود. حالا اما پس از گذشت ۴۵ سال از استقرار نظام اسلامی، چند درصد از مردم در آن دیده می‌شوند؟ 


همین جناب استاد فلسفه، در بخشی از سخنان آشكارا می‌گوید كه «به ‌شدت نگرش مردم ما توده‌ای است. عوامانه است. دلیلش هم این است كه جامعه ما تب‌آلود است و مردم ما به دلیل فشار‌های زیادی كه در زندگی و معیشت‌شان هست، در واقع تب دارند و وقتی تب دارند از روی تب یك حرف‌هایی می‌زنند و‌ گاهی وقت‌ها حتی هذیان هم می‌گویند! ولی همین تب نشانه یك عفونت است! و نیروهای وفادار به انقلاب نمی‌توانند به این تب بی‌تفاوت باشند. باید این تب را درك بكنند.» او اما در توضیح اینكه چگونه مردم تبدار شده‌اند و این عفونت چگونه جامعه را مریض و تبدار كرده است، سخنی نمی‌گوید! اینكه چرا و چگونه «فشار زیادی در زندگی و معیشت مردم» پدید آمده است؟ و همان رفته رفته موجب پدید آمدن آن «عفونت» در بدنه جامعه و سپس تب‌آلود شدن آن پیكره شده است؟ لابد مهم نیست. مهم نیست، چون فعلا چیزی فرا و ورای آن برای این استاد بزرگوار و آن رسانه مهم است! فعلا مساله چیز دیگر و جای دیگری است. جواد ظریف اخیرا در واكنش به سخنان تند ‌و بی‌پروای برخی چهره‌های تندرو كه قصد هل دادن ایران به سوی یك جنگ را داشته‌اند، گفته بود كه این «تن دادن به خواسته آنتونی بلینكن است. او اخیرا تلاش كرده است تا پای ایران را به یك رویارویی نظامی باز كند. این درست است كه طبق قانون اساسی باید از مستضعفان جهان حمایت كنیم، اما در قانون ننوشته است كه به‌ جای آنها هم برویم بجنگیم.» این سخنان برعكس سخنان آن استاد فلسفه، نه از سر خشم كه از سر عقل به زبان آمده است. در شرایطی كه كشور، به اعتراف همان استاد در رسانه ‌دولتی صدا وسیما، «تبدار» و «خشمگین» است، تحریك كردن آنها برای به تقابل كشیدن‌شان در همین جامعه، با دمیدن در «دو دستگی» نشان از بی‌تدبیری گردانندگان آن رسانه دارد نه عقلانیت. این نهایت بی‌تدبیری و خامی است كه چنین جامعه تبداری را مدام به دو دستگی و تفرقه تشویق كنیم و آنها را روبه‌روی هم قرار بدهیم تا از درون این شكاف، جنگی خانمانسوز پدید آید!

كدام فرد عاقل و وطن‌دوستی چنین رویكردی را می‌پسندد؟ این تلاش برای كدام هدف در آن رسانه دنبال می‌شود؟ هفته پیش در همین ستون از فقدان رسانه‌های مستقل نوشتم. از اینكه فشار بر رسانه‌های مستقل و آزاد، آنها را كم تاثیر و‌ حتی بی‌تاثیر كرده است. توقیف‌ها و احضارهای مكرر روزنامه‌نگاران، بدنه مطبوعات را بیش از پیش نحیف و رنجور كرده و حالا كار به جایی رسیده كه «مرجعیت خبری» به آن ‌سوی مرزها كوچ داده شده است. این افتخار نیست كه گفته شود پس از ۴۵ سال، توجه اكثریت این جامعه به رسانه‌های آن سوی مرزها دوخته شده است و دیگر اعتنایی به رسانه‌های درون مرزها ندارند، خصوصا رسانه پرهزینه و پرامكان صداوسیما. اینكه «شبكه جام‌جم» همان رسانه به اعتراف مدیران ارشد آن سازمان، به ‌دلیل ریزش مخاطب، در آستانه تعطیلی است! شبكه‌ای كه قرار بود میان ایرانیان و فارسی زبان‌های آن سوی مرزها با ایرانیان و فارسی زبان‌های این سوی مرزها همدلی برقرار كند حالا به جایی رسیده است كه - به اعتراف مسوولان همان سازمان -  همان اندك مخاطب پیشین را از دست داده و دیگر هیچ مخاطبی ندارد! به راستی حالا چه تعداد از این جمعیت ۸۰ میلیونی كشور، به این رسانه توجه نشان می‌دهند؟ چند درصد؟ مخاطبان واقعی این رسانه چه كسانی هستند؟ چه تعداد؟ از كدام گروه یا دسته؟ همه مردم از همه اقشار و گروه‌ها؟ یا فقط گروهی خاص؟ به قول آن خانم محجبه كه خودش را حزب‌اللهی معرفی می‌كرد یا «فقط جماعت حزب‌اللهی»؟ آیا اكثریت مردم تفریق شده‌اند؟ شاید دلیل آن همه «تب» و «عفونت» در همین تفریق باشد. همین دور ماندن میكروفن و دوربین آن رسانه از مردم. رسانه‌ای كه همه مسوولان حكومت همچنان صدا ‌و تصویرشان از آن پخش می‌شود و توقع دارند مردم به آن توجه كنند، چرا هیچ كوششی نكرده‌اند تا به همان اندازه صدا و تصویر مردم هم در آن رسانه پخش شود؟ تا چه اندازه در این زمینه كوشش شده است؟ میهمانان گزینشی هیچ‌گاه بازتاب‌دهنده همه سلیقه‌ها و گرایش‌ها در آن رسانه نبوده است. به همین خاطر است كه دیگر هیچ اعتنایی به آن رسانه نمی‌شود. حتی برعكس در برابر آن هم موضع می‌گیرند و این به معنای تولید «خشم» در جامعه بحران‌زده كنونی است كه متاسفانه بی‌توجه به آن، همچنان آن رسانه راه خود را می‌رود. سخنان درشت یك فلسفه‌خوانده خشمگین، نه تنها دردی از این جامعه «تبدار»- به قول خود او - حل نمی‌كند كه بیشتر این جامعه را خشمگین‌تر می‌كند. راه‌حل همه این مشكلات را باید در «سیاست» جست؛ نه در كوچه و ‌خیابان‌ میان مردم و‌ نه حتی نزد روشنفكران در همین جامعه «هذیانگو» به فرموده همین فرد فلسفه‌خوانده. بیماری جامعه حتما ریشه در راهبردهای سیاسی اتخاذ شده در طول یكی، دو دهه اخیر داشته است.عفونتی اگر هست، درمانش در سیاست است. تبی اگر هست، دوای آن نزد دولت است. انگشت اشاره آن رسانه، به آن سوی مرزها، توجه مردم را از مساله خودشان غافل نمی‌كند. اتفاقا اصرار در توجه به مساله دیگران آنها را خشمگین هم می‌كند. شاید وقت آن رسیده است تا مردم هم در آن رسانه دیده شوند و صدای آنها هم از آن رسانه شنیده شود، پیش از آنكه این «تب» جامعه را كاملا از پا بیندازد.

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.