اصلاح از مسیر احیای سیاست می‌گذرد

اصلاح از مسیر احیای سیاست می‌گذرد

در حقیقت هر حركت اصلاحی بدون اعمال نظر اكثریت مردم بلاموضوع خواهد بود.

دنیای قلم - مازیار بالایی : پس از حوادث نیمه دوم سال ۱۴۰۱ مكررا شنیده شده و می‌شود كه باید نظام حكمرانی اصلاح شود. این كلام را عمدتا از سوی جریانی در حاكمیت می‌شنویم كه به «نواصولگرایان» شُهره‌اند. كلام هم كلام صحیحی است و اغلب اندیشمندان حوزه علوم انسانی و نیز سیاستمداران چندین سال است كه چنین گزاره‌هایی را بعضا عینا یا با ادبیاتی متفاوت بیان می‌كنند. ضرورت این مساله پس از حوادث سال گذشته بیش از پیش حس شده است، اما نكته‌ای كه نباید از آن غافل شد این است كه اصلاح نظام حكمرانی به صورت آمرانه و از بالا به پایین سرنوشت خوبی به همراه ندارد. حداقل در تاریخ ایران بارها شاهد بودیم كه افرادی ولو با نیت خیر اقدام به اصلاحات از بالا داشته‌اند و ای ‌بسا كه در كوتاه‌مدت نیز به نتایج مطلوبی رسیدند، اما در میان‌مدت یا در افقی بلندتر فاجعه‌آفرین شده‌اند. آخرین موارد اصلاحات آمرانه را می‌توانیم در كارنامه هشت ساله مرحوم هاشمی ببینیم كه در دوران یكه‌تازی وی در ساحت سیاست كشور نه به لحاظ اقتصادی نتیجه مطلوبی به دست آمد، نه اجتماعی و نه سیاسی. ذكر مثال رضاخان و فرزندش نیز تكرار مكررات است. در حقیقت اعمال «دیكتاتوری اصلح» در نهایت فاجعه‌آفرین و ناكارآمد خواهد بود و دلیل این امر نیز وجود حلقه مفقوده‌ای در اجرای این مدل مدیریت است كه «مردم» نام دارند.

در حقیقت هر حركت اصلاحی بدون اعمال نظر اكثریت مردم بلاموضوع خواهد بود. «خود عقل كل پنداری» حاكمان در طول تاریخ و عدم بهره‌مندی آنها از مشاورین منتقد و صریح‌اللهجه و بدون تعارف، در نهایت آنان را به سمت انزوا و ناكارآمدی سوق داده كه مثال‌هایش در طول تاریخ بی‌شمارند. اشتباه دیگری كه خود عقل كل پنداران مرتكب می‌شوند این است كه گمان می‌كنند به سلیقه و ذائقه مردم آگاهند و اقدامات‌شان را در راستای جلب نظر مردم می‌دانند. اما سوال اصلی اینجاست كه «كدام مردم؟»


نوسازی الگوی حكمرانی یا عباراتی از این دست و اصلاح فرآیندها تنها یك راه دارد و آن احیای امر سیاسی است. مراد از مفهوم «احیای امر سیاسی» یا «احیای سیاست» بازگشت تمام نیروهای سیاسی به عرصه قدرت، گشودن راه تاثیرگذاری شهروندان و رعایت اصل بی‌طرفی از جانب همه گروه‌های حاكمیتی دخیل در امر سیاسی است كه در سال‌های اخیر به كرّات از جانب نهادهای قدرت نقض شده است. نكته اینجاست كه این مساله را نباید محصور به مقوله انتخابات كرد و می‌بایست در لحظه لحظه جاری شدن سیاست در فضای كشور آن را لحاظ كرد. واقعیت این است كه در چهار سال گذشته امر سیاسی به تعطیلی كشانده شده و گروهی در درون حاكمیت و نیز در خارج از آن به دنبال ادامه این فرآیند هستند. اقتدارگرایان داخلی قدرت خود را در انسداد دایمی فضای سیاسی می‌بینند و تنها راه ادامه حیات خویش را در حذف همه نیروهای سیاسی می‌دانند و سكه تحریم‌طلبی و تحریم‌خواهی مخالفان حاكمیت در خارج از كشور هم تنها در چنین شرایطی رونق خواهد داشت. واقعیت این است كه تعطیلی امر سیاسی خواست هر دوی این گروه‌هاست و در چنین شرایطی تنها در یك صورت احیا خواهد شد و آن حضور «مردم» است. اعمال نظر مردم در هر سطحی برهم‌زننده بازی شوم این دو گروه است. به بیان بهتر نه تنها اصلاح فرآیندها و نوسازی حكمرانی براساس نظر مردم و با حضور آنان تحقق پیدا خواهد كرد، بلكه هر كدام از این دو گروه را نیز در دستیابی به اهداف‌شان ناكام خواهد گذاشت. «مردم‌محوری» اصل اساسی مشروعیت حكومت‌هاست و نظر مردم كاربردی‌ترین راهكار اصلاح شیوه حكمرانی است. تبدیل حكومت‌های مردم‌محور به حكومت‌های «الیگارش محور» سرآغاز پروژه انحطاط هر نظام سیاسی است و بازگشت به مردم از طریق اطلاع و اعمال نظرشان در حوزه‌های مختلف، راهكار بقا، كارآمدی و بهره‌وری حكومت‌هاست. تنگ كردن حلقه خودی‌ها و انسداد فضای سیاسی شاید در كوتاه‌مدت پاسخگوی نیاز اقتدارگرایان و انحصارطلبان باشد اما در بلندمدت باعث زوال و كژكارکردی نهادهای سیاستگذاری و اجرایی می‌شود و یگانه مسیر رهایی‌بخش از این گرداب هولناك احیای سیاست از طریق هموار  ساختن  مسیر مشاركت  مردم  در اداره كشور است.
 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.