چرخه ویرانگر فقر
اگر فرض كنیم درآمد روزانه یك خانوار ۴ نفری زیر ۵۰۰ هزار تومان باشد آن خانوار فقیر محسوب شود، در این صورت ما با دو نوع فقر مواجه هستیم، و ....
دنیای قلم - عباس عبدی : یكی از مشكلات روزنامهنگاران برای نوشتن در ایران، برچسبهای جناحی و سیاسی بر مطالب آنان است. از آنجا كه سیاستمداران بهطور متعارف مشكلات رقبای خود را برجسته و نقاط ضعف خود را نفی میكنند و برعكس؛ تصور این است كه روزنامهنگاران نیز باید چنین كنند، در حالی كه واقعیت چنین نیست و فارغ از اینكه چه جناحی در مصدر كار باشد، باید حقایق را منتشر و تحلیل كرد.
البته ممكن است برحسب سلایق و علایق این كار قدری سوگیرانه انجام شود، ولی نباید حقیقت را فدای سیاست كرد. یادداشتهای انتقادی بنده نیز مشمول این رویكرد ناصواب میشود و طرفداران دولت نگاه سیاسی به آن میكنند. در حالی كه مساله طرح حقیقت اجتماعی است و باید رویكرد خود را اصلاح كنند و خود را شناخت این حقایق محروم نكنند. در این یادداشت بهطور مختصر به مساله فقر و كمتوجهی به آن اشاره میكنم.
فقر را با یك مثال ساده به دو بخش تقسیم میكنم. اگر فرض كنیم درآمد روزانه یك خانوار ۴ نفری زیر ۵۰۰ هزار تومان باشد آن خانوار فقیر محسوب شود، در این صورت ما با دو نوع فقر مواجه هستیم، اول با خانوادههایی كه درآمد روزانه آنان در گذشته پیش از این مبلغ بوده (به قدرت خرید امروز) و اكنون به زیر این مبلغ آمده، دوم كسانی كه در گذشته نیز كمتر از این رقم داشتهاند و اكنون هم درآمدشان زیر این خط است، حتی ممكن است بهتر هم شده باشند، یعنی اگر ۳۰۰ هزار تومان درآمد روزانه داشته، الان ۴۰۰ هزار تومان شده است. این دو نوع فقر آثار به كلی متفاوتی بر زندگی خانوار دارند. یك تقسیمبندی دیگر این است كه افراد جدیدا فقیر شده یا از پیش فقیر بودند، ولی در جامعه نابرابری كمتر یا بیشتر میشود. در واقع اگر عدهای فقیر هستند یا فقیر شدهاند این مساله برای طبقات ثروتمند هم به صورت كاهش درآمد رخ دهد؛ فاصلههای طبقاتی زیاد نشده حتی كمتر هم شده است. حالت معكوس این است كه خانوارها فقیر میشوند، در حالی كه شكاف طبقاتی یا همان ضریب جینی نیز بیشتر میشود.
از تقاطع این دو طبقهبندی ۴ نوع فقر را میتوانیم ببینیم. اول فقیر بودهاند و اندكی بهبود یافتهاند و فاصلههای طبقاتی نیز كم شده است. این حالت عوارض خاصی ندارد، فقرا را به آینده خود و جامعه امیدوار میكند. دوم اینكه فقیر بودهاند و اندكی هم بهبود یافتهاند، ولی ثروتمندان به نسبت بیشتر از آنان رشد كردهاند و فاصله طبقاتی بیشتر شده است، این وضعیت نیز كمابیش امیدواركننده است، هرچند نطفههای اعتراض را درون خود دارد.
سوم فقیر نبودهاند، اكنون فقیر شدهاند، در عین حال همه دچار این وضع شدهاند به ویژه طبقات بالا نزول به نسبت بیشتری كردهاند، تحمل این وضع برای خانواده فقیر شده سخت است، ولی از برخی جهات فشار را تحمل میكنند، هر چند در نهایت زمینهساز عصیان است، برحسب اینكه علت این فقیر شدن چه باشد. اگر حوادث طبیعی باشد، وضعیت قابل تحمل میشود، ولی اگر ناكارآمدی دولت و جامعه باشد به مهاجرت و عصیان ختم خواهد شد. چهارمین شكل كه از همه بدتر است اینكه برخی فقیر شوند و در عین حال شكاف طبقاتی نیز بیشتر شود. این وضعیت فاجعهبار است و تركیب آن با دیگر شرایط منفی جامعه خطرناك است. به نظر میرسد كه وضعیت غالب فقر در ایران از نوع اخیر است. چرا؟
طی ۱۷ سال گذشته یعنی از سال ۱۳۸۵، تعداد فقرای جامعه بیش از دو برابر شده است. یعنی اگر در سال ۱۳۸۵، جمعیت فقیر ایران حدود ۱۱ میلیون نفر بود، اكنون به حدود ۲۵ میلیون نفر رسیده است. به عبارت دیگر در این فاصله به جای آنكه از تعداد فقرا كم شود بیشتر هم شده است. البته بسیاری از كسانی هم كه هنوز به زیر خط فقر پرتاب نشدهاند، در حال نزدیكتر شدن به خط فقر هستند. از سوی دیگر شكاف طبقاتی نیز بیشتر شده است. ضریب جینی كه زمانی به حدود 37/0 رسیده بود، در ادامه به حدود 39/0 و اكنون به احتمال فراوان به بالای 40/0 رسیده است. وضعیت عمومی جامعه نیز این حس را به خوبی نشان میدهد، ضمن اینكه منبع درآمدها به گونهای است كه همچنان رانت نقش مهمی در ثروتاندوزی دارد. بنابراین ما با بدترین نوع فقر مواجهیم.
این فقر یك ویژگی مهم دیگری هم دارد و آن وضعیت تشدیدكنندگی آن است. به عبارت دیگر خانوارها برای زنده ماندن دست به اقداماتی میزنند كه آنان را فقیرتر میكند. تحصیل، آموزش، بهداشت و سایر امور رفعكننده فقر را از سبد مصرفی خانوار حذف میكنند در نتیجه در آینده فقر را تشدید میكنند. در سطح جامعه نیز نیروهای نخبه و تحصیلكرده و كارآمد اقدام به مهاجرت میكنند و بزرگترین سرمایه كشور كه سرمایه انسانی است خارج میشود و این نیز فقر را در سطح كلان تشدید میكند و جامعه را وارد چرخه فقر میكند. در یادداشت بعدی به ویژگیهای دیگر فقر و خروج از این وضعیت اشاره خواهد شد.