ناگفته های بازیگر نقش میرشکار در سریال گیلدخت

ناگفته های بازیگر نقش میرشکار در سریال گیلدخت

رضا اکبرپور، بازیگر سریال تاریخی شبکه یک و آی‌فیلم از جذابیت‌های کاراکتر «اسماعیل» و حادثه‌ای می‌گوید که هنگام تصویربرداری این مجموعه برایش رخ داد.

دنیای قلم -مائده کاشیان : سریال «گیل‌دخت» به کارگردانی مجید اسماعیلی که از پاییز سال گذشته روی آنتن رفته است، قصه عشق یک شکارچی (اسماعیل) به دختر یک خان به نام «گلنار» را در دوران قاجار روایت می‌کند. هجوم یک شازده قجری یعنی «آصف» با بازی سعید چنگیزیان به عمارت خان و تصمیمات غیرعقلانی او، زندگی خان و خانواده‌اش را زیر و رو می‌کند و بیشتر از قبل میان «اسماعیل» و «گلنار» جدایی می‌اندازد. رضا اکبرپور که پیش از این سال 97 با مجموعه «حوالی پاییز» درباره فاجعه منا، در قاب تلویزیون دیده شده بود، با سریال تاریخی «گیل‌دخت» و نقش «اسماعیل» به تلویزیون بازگشته است. به بهانه پخش این مجموعه، با اکبرپور درباره تجربه ایفای نقش این کاراکتر، به عنوان شخصیتی جوانمرد و عاشق و همچنین سختی‌های بازی در این پروژه گفت‌وگو کردیم که در ادامه می‌خوانید.


چطور شد که برای نقش «اسماعیل» انتخاب شدید؟
حدود 20 سال قبل، در کانون حُر با آقای اسماعیلی کارگردان سریال هم‌دوره بودیم، بعد از آن هم ایشان از فعالیت‌های من مطلع بودند. تماس گرفتند، رفتم دفتر، تست دادم و خدا خواست که این نقش را بازی کنم. آقای شفیعی همیشه سردمدار فرصت دادن به جوانان هستند و جا دارد که از ایشان و آقای اسماعیلی بابت اعتمادی که کردند، تشکر کنم.


شخصیت «اسماعیل» چه جذابیت‌هایی برایتان داشت؟
به نظرتان به عنوان یک بازیگر یا کسی که قصه را مانند رمان می‌خواند، کسی هست که این کاراکتر را دوست نداشته باشد؟ «اسماعیل» خیلی جذاب بود، در یکی از قسمت‌ها تیر می‌خورد و همه فکر می‌کنند کشته شده و از بین رفته، اما بعد از چند قسمت متوجه می‌شویم با مقاومت‌هایی که داشته، توانسته زنده بماند. علاوه بر این بُعد شخصیت، چون با کاراکترهای قبلی‌ام متفاوت بود، برایم جذاب بود. شخصیت «اسماعیل میرشکار» با «رضا» در «آپاندیس» و «سامان» در «حوالی پاییز» خیلی متفاوت بود. وقتی می‌خواندی وسوسه می‌شدی که زودتر کار شروع شود و این شخصیت را خلق کنی.


این شخصیت واقعی است؟
نه، خیالی است و واقعا باید از آقای آسودگان نویسنده سریال تشکر کرد. برای متن بسیار زحمت کشیدند، با یک گروه 5 - 6 نفره حول و حوش 6 یا 7 سال درگیر نگارش این متن بودند، فیلم‌نامه بسیار دوست داشتنی و فوق‌العاده‌ای هم هست. «میرشکار» واقعی نیست، اما شناسنامه‌ای در سریال دارد. او و «آصف» در مدرسه فنون با یکدیگر هم‌دوره بودند، وقتی «اسماعیل» در تیراندازی نفر اول می‌شود، «آصف» با او رفاقتی پیدا می‌کند، منتها طبق قصه‌ای که آن زمان با آقای آسودگان صحبت کردم، آن‌ها در شکارگاهی همراه یکدیگر بودند و «آصف» قصد تعرض به زنی را داشته، اما «اسماعیل» جلوی او را می‌گیرد و پس از این اتفاق، برای «اسماعیل» پاپوش درست می‌کند که به دلیل مهارتش در تیراندازی، قصد ترور شاه را دارد. «اسماعیل» را زندانی می‌کنند و حکم به توپ بستن او را می‌دهند، اما «اسماعیل» شبانه از زندان فرار می‌کند و به واسطه دوستی‌ پدرش با «تقی خان» به عمارت او می‌رود و زندگی مخفیانه‌ای را در جنگل شروع می‌کند، بعد هم عاشق دختر «تقی خان» می‌شود.
بعضی اتفاقات سریال برای مخاطب قابل باور نیست. مشخصا درباره کاراکتر شما، «اسماعیل» مدت‌ها زخمی بود، اما هیچ اتفاقی برایش نیفتاد و انگار رویین‌تن است!
طبق فیلم‌نامه، «اسماعیل» چند روز مجروح بود. طبیعتا یک نفر نمی‌تواند یک یا دو ماه با آن شرایط دوام بیاورد. در فیلم و سریال‌های اساطیری داریم که کاراکتر ناگهان بعد از مثلا دو ماه پیدا می‌شود! اما در چنین کاری، درست می‌گویید و مخاطب متعجب می‌شود، اما طبق فیلم‌نامه چند روز طول می‌کشد تا اسماعیل با تجربیاتی که دارد خودش را جمع و جور کند و بعد «خانم گُل» او را مداوا می‌کند.


برای بازی در «گیل‌دخت» با چالش خاصی هم مواجه شدید؟
بله. فکر می‌کنم در طول عمرم فقط یک بار دستی به سر اسب کشیده بودم و حقیقتا هیچ علاقه‌ای به سوارکاری نداشتم. وقتی ماجرای بازی در این سریال پیش آمد، اعلام نکردم که سوارکاری را دوست ندارم، چون همین الان هم اگر لازم باشد برای ایفای یک نقش کارهایی را که از نظر فیزیکی دوست ندارم، انجام بدهم، هرگز این موضوع را اعلام نمی‌کنم. به عنوان بازیگر وظیفه من است که بروم آن کار را یاد بگیرم. برای ما دوره‌ای گذاشته بودند تا بازیگرانی که نیاز به سوارکاری دارند، یاد بگیرند. مثلا ساعت 14 تا 15:30 می‌رفتیم به باشگاهی در اَنجم آباد بین رباط کریم و شهریار و آن‌جا آموزش می‌دیدیم. من همیشه ساعت 14 با خودروی شخصی‌ام می‌رفتم که برای برگشت آزاد باشم، شب‌ها شام می‌خوردم و از آن‌جا می‌آمدم بیرون. بعد از مدتی، بهترین سوارکاری را انجام می‌دادم.


پیش آمد که دچار حادثه شوید و اتفاقی برایتان بیفتد؟
بله، هنگام فیلم‌برداری 5 تا از دنده‌هایم شکست. پلانی بود که اسماعیل سوار بر اسب می‌آید، خیلی بی‌حال است و ناگهان از روی اسب می‌افتد که در سریال هم پخش شد. این پلان را باید بدلکار بازی می‌کرد و مربوط به من نبود، اما دوستان اصرار داشتند که خود بازیگر آن را بازی کند. همان لحظه که از اسب افتادم پایین، دیگر بلند نشدم! آمبولانس آمد و بعد متوجه شدند 5 تا از دنده‌های سمت چپم شکسته است.


چقدر طول کشید تا بهبود پیدا کنید؟
پزشکان 4 ماه به من استراحت دادند، اما راستش 52 روز بعد به ناچار چون پلان‌های سریال باقی مانده بود و کار عقب می‌افتاد، دوباره برگشتم سر کار، اما خیلی اذیت ‌شدم، چون پلان‌ها گل و شُل بود و وقتی می‌رسیدم هتل، حتی برای دوش گرفتن هم روی صندلی پلاستیکی می‌نشستم. بازی در این کار سخت اما لذت‌بخش بود، چون به شدت عاشق بازیگری هستم. زمانی که تئاتر بازی می‌کردم، کارهای کوتاهی که بازی کردم و هرکاری انجام دادم، خیلی برایم مهم بوده که حتما قدم رو به جلویی باشد و سعی کردم از آن لذت ببرم و کیف کنم.


پس با وجود همه این سختی‌ها و اتفاقاتی که رخ داد، از بازی در این سریال پشیمان نیستید.
قطعا تجربه می‌گوید تو نباید آن پلان را بازی می‌کردی، اما در کل شخصیت «اسماعیل» را بسیار دوست داشتم. شاید باورتان نشود، اما هنوز خیلی شب‌ها خواب او را می‌بینیم! این قدر «اسماعیل» را دوست داشتم که وقتی پروژه تمام شد، نمی‌دانستم چطور باید لباسم را از تنم بکنم. لباس را درآوردم، اما آن را با خودم آوردم. ما بخشی از روح و جان‌مان را به کاراکتر می‌دهیم، وقتی از شخصیت جدا می‌شوی، مثل عزیزی می‌ماند که مهاجرت کرده یا سفر رفته و می‌دانی شاید دیگر تا آخرت عمرت او را نبینی.
چرا بعد از مجموعه «حوالی پاییز»، تا پیش از «گیل‌دخت» در سریالی بازی نکردید؟
پیشنهاد داشتم، اما فقط دو فیلم کوتاه بازی کردم. چون کارهایی نبودند که از لحاظ روحی مرا ارضا کنند. الان مدتی از اتمام تصویربرداری «گیل‌دخت» گذشته و پخش سریال هم به نیمه رسیده، حالا که به عقب نگاه می‌کنم می‌گویم خدا را شکر کار ارزشمندی است و مورد اقبال قرار گرفته. هرکاری محاسن و معایبی دارد، اما خدا را شکر که «گیل‌دخت» با استقبال مواجه شده. این باعث افتخار است، حتی اگر 3 سال بیکاری کشیده باشی. بازیگرها هم با کارهایی که انجام می‌دهند، سنجیده می‌شوند و هم با کارهایی که انجام نمی‌دهند.
قرار است در اثر جدیدی ایفای نقش کنید؟
در حال مذاکره برای بازی در یک سریال تلویزیونی و یک مجموعه نمایش خانگی هستم که هنوز هیچ کدام قطعی نشده است، اما قطعا تمام تلاشم را می‌کنم که کار بعدی خیلی بهتر باشد.

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.