دوگانه «سخنوران آزاد» و مصلحان...
در سالهای گذشته به تدریج، افراد دلسوز و مصلح، گوشهنشین شدند یا بنا به شرایط ناخوشایند، گوشهنشینی را برگزیدند و ناخواسته مهر سكوت بر لب زدند.
دنیای قلم -در دوران پس از شكلگیری هر انقلابی، گونهای مرزبندی بین انقلابیون و مخالفان آنها رخ میدهد. تجربه انقلابهای جهان نشان میدهد پس از مدتی مرزبندیهای سختگیرانه آغازین كمرنگ میشود و گونهای تعامل و عملگرایی مبتنی بر واقعبینی و مفاهمه جای آن را میگیرد.
اصغر میرفردی در اعتماد نوشت : در كشور ما گویا این مرزبندیها حتی بین انقلابیون بازتولید میشود. در سالهای گذشته به تدریج، افراد دلسوز و مصلح، گوشهنشین شدند یا بنا به شرایط ناخوشایند، گوشهنشینی را برگزیدند و ناخواسته مهر سكوت بر لب زدند. همزمان، اما افرادی كه تجربه چندانی از كار سیاسی و اجتماعی نداشتند، رجزخوانی كرده و بیمحابا گاهی سخنانی بر زبان میرانند كه به انسجام ملی و همگرایی سیاسی و اجتماعی جامعه آسیبهای جبرانناپذیر میزنند.
گویی این دو دسته از افراد در یك جامعه و زیر چتر یك نظام اجرایی و نظارتی نیستند؛ عدهای فعال مایشاء هستند و با حس مالكانه و سرورانه هرگونه میخواهند درباره امور گوناگون سخن میرانند، «تحلیل» میكنند، مرزبندی انجام میدهند، صلاح و فساد جامعه را مشخص میكنند، «دیگران» را به صفتهایی متهم میسازند و حتی گاهی مخالفان خود را «عامل بیگانه» میپندارند. در مقابل، عده دیگری كه به گونه واقعی و دلسوزانه، دغدغه جامعه و آرامش و آسایش آن را دارند، سر در گریبان سكوت فرو میبرند و اگر سخنی بگویند یا موضعی را ابراز نمایند، از سوی گروه خودمحورپندار مورد ناسزا و تهمت قرار میگیرند. اگر در جامعه، قانونمداری، انصاف، خیر جمعی و عقلانیت، محور رفتارها و تصمیمسازیها قرار گیرد، چنین دوگانههایی پدیدار نمیشود. میدانداری كسانی كه خود را مختار به ایراد هرگونه مواضع درباره موضوعات گوناگون و كنشگران اجتماعی، فرهنگی و سیاسی میدانند، چند پیامد ناخوشایند دارد: ایجاد شكاف در جامعه و شكلگیری دوگانههای ویرانگر، بیاعتمادی مردم به روند مدیریتی و نظارتی جامعه، عصبانیت مردم و شكلگیری خشم پنهان كه در هنگامههایی ممكن است به شكل ویرانگرانهای جلوه بروز پیدا كند. اگرچه چنین پیامدهایی ممكن است در كوتاهمدت آشكار نشوند، ولی به تدریج در تار و پود جامعه ریشه دوانده و حیات اجتماعی آن را دچار فرسایش و تخریب میسازند. كسانی كه با موضعگیری احساسی، آتشین و نیندیشیده خود بر چهره دیگران پنجه انداخته و آنها را منكوب میسازند، جامعه را به سمت شكاف و بحران همگرایی میكشانند.
این افراد در هر جایگاهی كه باشند و هر ادعا و توجیهی برای رفتارشان داشته باشند، ویرانگر حیات اجتماعی و وحدت سرزمینی جامعهاند. میدانداری رجزخوانان به ویژه در هنگامههایی كه جامعه نیاز به بازاندیشی مصلحانه و آرامش دارد، جامعه را به لبه پرتگاه و آنومی سوق میدهد. كسانی كه چشمها را بسته و دهانها را باز میكنند و كنشگران مصلح از آفت اتهامها و تخریبهای آنها در امان نیستند، نمیتوانند یاریگر و دلسوز سرنوشت جمعی شهروندان جامعه باشند. چنین افراد و گروههایی بخت جامعه برای گذر از بحرانها و مشكلات را از بین برده و حتی عامل بازتولید بحرانها میشوند. جامعه در دوران مشكلات و سختیها، نیاز به مصلحان اجتماعی دارد و به هر نحو ممكن باید كسانی كه به صلاح و مصلحت جامعه نمیاندیشند و تنها به شكل دروغین خود را دلسوز معرفی كرده ولی در عمل بر آتش نفرت و شكافها میدمند، مهار و كنترل شوند نه در جلوه «استادان»، همه تمهیدات و اختیارها برای نقشآفرینی آنها فراهم باشد. جامعه امروز ایران، نیاز مبرم به نقشآفرینی و كنشگری مصلحان اجتماعی و سیاسی دارد. بازاندیشی و اصلاحات، یك گزینه تفننی نیست، یك ضرورت گریزناپذیر است.