رفتار درست با بیمار مبتلا به سرطان چیست

رفتار درست با بیمار مبتلا به سرطان چیست

بهترین رفتار با فرد مبتلا به سرطان چیست

دنیای قلم - مبتلایان به سرطان در نگاه عمومی بیشتر از آن‌که بیمار تلقی شوند، «مبارز» و «جنگجو» هستند. سرطان، لشکر مهاجمی فرض می‌شود که از ناکجا سر می‌رسد و باید در میدانی نادیدنی به نبرد با آن رفت. مبارزان این جنگ نابرابر، به دریافت القابی مثل «شجاع» و «قهرمان» مفتخر می‌شوند و تماشاچیان بیرونِ گود، برای‌شان هورا می‌کشند اما واقعیت چیز دیگری است. بیماری‌ ها که خیلی‌ها اعم از مردم، پزشکان و حتی تعدادی از خود بیماران تمایل دارند به آن‌ها وجهی استعاری بدهند، صرفا بیماری هستند و تحمیل کردن بارِ معنایی ویژه به آن‌ها درواقع تحمیل کردن بار روانی مضاعف به مبتلایان است. «سوزان سانتاگ» در کتاب «بیماری به‌مثابه استعاره» در ضدیت با کاربرد استعاری بیماری‌ها، می‌نویسد: «استعاره‌هایی که در توصیف سرطان برای اشاره به مهار این بیماری به‌کار می‌روند، برگرفته از زبان جنگ‌اند؛ پزشکان و بیماران با این‌دست واژگان نظامی آشنا هستند و چه‌بسا به آن‌ها خو کرده‌اند. بنابراین سلول‌های سرطانی صرفا تکثیر نمی‌شوند؛ آن‌ها «مهاجم» هستند. شیمی‌درمانی هم با کاربرد سموم به سلاح‌های شیمیایی ارتباط پیدا می‌کند. هدف از درمان، نابودی سلول‌های سرطانی است.» اما به‌نظر می‌رسد بر سر این نظام واژگانی جنگی اتفاق نظر وجود دارد پس چرا ما اصرار داریم که بگوییم یک‌جای کار می‌لنگد؟

 

   سرطان و استعاره جنگ


یک نظرسنجی که به تازگی ازسوی بنیاد بریتانیایی «مک میلان» با حضور 2هزار شرکت‌کننده مبتلا به سرطان انجام شده، موضوع استعاری کردن بیماری را بررسی کرده‌است. براساس نتایج این نظرسنجی، «سرطانی» و «قربانی» ازجمله نامحبوب‎ترین واژه‌ها برای توصیف این بیماران هستند و  اطلاق واژه‎هایی مثل «جنگ» یا «مبارزه» به سرطان افراد و توصیف مرگ بیماران با عباراتی مانند «شکست در جنگ» و «ازپادرآمدن در مبارزه»، ازجمله ناخوشایندترین برخوردها با این بیماری است. درست است که برخورد استعاری با بیماری‌ها و مشخصا سرطان مدت‌هاست که پذیرفته شده و به‌صورت عادتی بی‌چون‌وچرا درآمده اما ما هیچ‌وقت از مبتلایان نپرسیده‌ایم که نام‌گذاری روی تجربه‌شان چه احساسی در آن‌ها برمی‌انگیزد. آیا اگر عده‌ای تمایل دارند تجربه‌شان را «مبارزه» توصیف کنند یا دست‌کم مخالفتی با این تعبیر ندارند، به این معناست که همه مبتلایان چنین نظری دارند؟ آیا نسبت دادن بار معنایی ویژه به بیماری، لزوما آثار مثبت دارد و به تقویت روحیه بیماران منجر می‌شود؟ شواهدی وجود ندارد که این موضوع را تأیید کند اما می‌توانیم درباره آثار منفی‌اش با هم بحث کنیم.


  تحمیل بار مسئولیت به بیمار


استعارات مرتبط با سرطان، یک منظومه‌اند؛ جنگ، مبارز، قهرمان، شجاع و... . قراردادن بیمار در این منظومه، پیام‌هایی ضمنی برایش دارد؛ مسئولیت درمان شدن این بیماری برعهده توست، همان‌طور که مسئولیت شکست و پیروزی در مبارزه و جنگ برعهده فرد مبارز است. در میدان جنگ اگر پرچم رقیب برافراشته شود، معنی‌اش آن است که سربازان، جانانه نجنگیده‌اند اما آیا واقعا در ساحت بیماری، اراده و اختیاری درمیان است؟ داروها، روند درمان و شرایط بدنی فرد است که تعیین می‌کند بیماری چطور پیش برود و این شمشیر و سپری که به‌دست بیمار می‌دهیم، در واقعیت وجود ندارد و حاوی چنین پیام‌های ضمنی است: «اگر به‌اندازه کافی شجاع باشی، می‌توانی در این جنگ پیروز شوی و اگر بیماری‌ات رو به بدتر شدن می‌رود، به این دلیل است که خوب نجنگیده‌ای.» سانتاگ در کتابش  می‌نویسد: «بیماری که می‌توان همچون سلامتی جزئی از طبیعت محسوبش کرد، مترادفی می‌شود برای هر آن‌چه «غیرطبیعی» است.» و این غیرطبیعی و مهاجم و درنده‌خو بودن بیماری، در طرف دیگر آن را به‌ استعاره‌ای برای همه‌چیزهای ناخوشایند تبدیل می‌کند. مرسوم است که وقتی می‌خواهیم موقعیت، رفتار یا شخصی را بد و نامطبوع توصیف کنیم، می‌گوییم «فلان چیز خیلی سرطانه»


  محروم کردن بیمار از ابراز احساسات


استعاری کردن بیماری، وجه فشارزای دیگری هم دارد؛ وقتی فرد مبتلا به سرطان را قهرمان و شجاع و مبارز می‌نامیم، او را از ابراز احساسات ناخوشایندش محروم می‌کنیم. فرد مبتلا در مراحل مختلف بیماری‌اش دستخوش احساساتی مثل خشم، بی‌عدالتی، یأس و اندوه می‌شود و حق دارد که درباره آن‌ها حرف بزند اما وقتی جامه قهرمان و مبارز بر تنش پوشانده می‌شود، الزام به «قوی» بودن، امکان خلاصی‌آورِ ابراز احساسات را از او سلب می‌کند. در تصور عموم، حرف زدن درباره احساسات ناخوشایند مذموم است و عموما با چنین واکنش‌هایی روبه‌رو می‌شود: «از این حرف‌ها نزن»، «روحیه‌ ات رو  نباز»، «خودتو جمع‌وجور کن، می‌تونست از این بدتر بشه»؛ به این‌ترتیب احساسات طبیعی، سرکوب می‌شوند و فرد باید به‌تنهایی با آن‌ها مواجه شود. شاید بدبینانه به‌نظر برسد اما بعید نیست که این رفتار در ناخودآگاه برای محافظت ما از خودمان باشد؛ من دوست مبتلا به سرطانم را قهرمان صدا می‌کنم، او نقاب قهرمانی را بر صورتش می‌پذیرد و غم و خشم و ناامیدی‌اش را ابراز نمی‌کند، من از احساسات ناخوشایند او درامان می‌مانم. این‌ رفتار به‌علاوه فرد مبتلا به سرطان را دچار تناقضی بی‌رحمانه و غیرضروری می‌کند. او درنتیجه بیماری و مصرف دارو ممکن است احساس ضعف کند  و  روند درمانش رو به بهبود نباشد اما از همه طرف می‌شنود که «شجاع» و «قهرمان» است و باید با تمام توانش مبارزه کند و این یعنی دیگران نه‌تنها درکش نمی‌کنند بلکه انتظاراتی خلاف‌ منطق از او دارند.
 

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.