وقتی مادری فرزندش را به برادر سپرد، کابوس شروع شد
سرنوشت تلخ یک خانواده که از سر عطوفت فرزندش را تقدیم برادر کرد.
دنیای قلم - در روزهایی که قرار بود خانهای با گریه و خندهی یک نوزاد روشن شود، تصمیمی از سر مهر و عطوفت گرفته شد؛ تصمیمی که نه بر کاغذ قانون نشست و نه با مشاورهای همراه شد. مادری جوان، به امید آنکه برادرش و همسرش از رنج بیفرزندی رها شوند، نوزاد تازهمتولدشدهی خود را به دست آنان سپرد؛ غافل از آنکه این هدیهی عاشقانه، سالها بعد به زخمی عمیق بر روح یک کودک و بحرانی سنگین برای خانواده بدل خواهد شد.
این زن در مراجعه به کلانتری ۱۴۲ کن، داستانی پر از اشک و اندوه را تعریف کرد: «من و برادرم از کودکی به هم نزدیک بودیم. وقتی دیدم او و همسرش در آرزوی داشتن فرزند میسوزند، دل من هم سوخت. با همسرم تصمیم گرفتیم فرزندمان را در اختیارشان بگذاریم تا مثل فرزند خودشان بزرگ کنند. هیچ برگه و قراردادی بین ما نبود؛ اعتماد و محبت، تنها سند این توافق بود.»
سالهای نخست، همهچیز آرام پیش رفت. برادر و همسرش کودک را با عشق پذیرفتند و حتی خانوادهی اصلی را به دیدار او دعوت میکردند. اما با گذر زمان و پا گرفتن وابستگی، ورق برگشت. همسر برادر، که ناتوانی در فرزندآوری زخمی پنهان بر روانش گذاشته بود، به تدریج دچار هراس از دست دادن کودک شد. تماسها را قطع کرد، دیدارها را به تعویق انداخت و سرانجام به رفتارهای پرخاشگرانه و خشونتآمیز روی آورد.
وقتی کودک به ۱۲ سالگی رسید و حقیقت را از زبان مادر اصلی شنید، بحران به اوج رسید. مادرخوانده که از ترس جدایی، گرفتار جنون شده بود، او را تهدید میکرد، کتک میزد و حتی اجازه نمیداد با خانوادهی واقعیاش ارتباط داشته باشد. نتیجه، کودکی افسرده، خاموش و منزوی بود که در مدرسه هم زبان به سخن نمیگشود؛ تا آنکه در جلسات مشاوره، راز این رنج پنهان آشکار شد.
اکنون شکایت کودکآزاری در جریان است. مشاوران اجتماعی تأکید میکنند که حتی تصمیماتی که از دل مهربانی و انسانیت گرفته میشوند، اگر بدون پشتوانهی قانونی و روانشناختی باشند، میتوانند کودک را بیدفاع در معرض بحران قرار دهند.
این روایت تلخ یادآور میشود که فرزندخواندگی در میان نزدیکترین خویشاوندان تنها یک انتخاب عاطفی نیست؛ بلکه تصمیمی است سنگین که نیازمند قانون، مشاوره و آگاهی است. سلامت و امنیت کودکان خط قرمزی است که هیچ رابطهی خانوادگی یا عاطفی نباید از آن عبور کند.