پایان مرموز زندگی «گدای میلیونر»؛ راز جنایت پس از ۱۰ روز تعفن

پایان مرموز زندگی «گدای میلیونر»؛ راز جنایت پس از ۱۰ روز تعفن

فروردین‌ماه سال ۱۴۰۰ ساکنان یکی از خانه‌های قدیمی تهرانپارس، بوی تعفنی عجیب را در فضای کوچه حس کردند؛ بویی که از پنجره‌های بسته خانه پیرمرد همسایه به مشام می‌رسید. مردی که همسایه دیوار به دیوار خانه اکبر بود، با پلیس تماس گرفت و از بوی مرموزی خبر داد که چند روزی بود آسایش اهالی را گرفته بود.

دنیای قلم - گزارشی از یک پرونده جنجالی در تهرانپارس

وقتی مأموران پلیس وارد خانه شدند، با جسد متعفن مردی ۷۰ ساله مواجه شدند که دست و پایش بسته شده و با نخ جعبه شیرینی از ناحیه گردن خفه شده بود. بررسی‌ها نشان می‌داد که بیش از ده روز از مرگ مرد گذشته است. اما نکته عجیب، نه در نحوه قتل بلکه در زندگی پنهان این پیرمرد بود.

زندگی زیر پوست فقر

نامش اکبر بود؛ مردی تنها، ساکت و گوشه‌گیر. سال‌ها بود صبح‌ها با لباس‌های کهنه و فرسوده از خانه بیرون می‌رفت و شب‌ها در همان حالت برمی‌گشت. هیچ‌کس چیزی از خانواده‌اش نمی‌دانست. همسایه‌ها تصور می‌کردند که او گدایی می‌کند تا زنده بماند. اما وقتی مأموران برای سرنخ‌یابی وارد خانه شدند، با رسید بانکی به مبلغ ۲۲۰ میلیون تومان مواجه شدند. بررسی حساب‌های دیگر هم نشان داد که اکبر سپرده‌های میلیونی در چند بانک مختلف داشته است.

مردی که سال‌ها فقیرانه زیسته بود، در واقع گنجی پنهان در خانه‌اش داشت. پول‌هایی که شاید انگیزه اصلی این جنایت خاموش شده باشد.

مظنونی که گریخت

در جریان تحقیقات محلی، مأموران به یکی از همسایه‌ها به نام نادر مشکوک شدند، اما زمانی که برای بازداشت او اقدام کردند، مشخص شد نادر از مدتی پیش به صورت قانونی از کشور خارج شده است.

پرونده قتل پیرمرد بی‌صدا در سکوت ماند، تا این‌که شهریور سال ۱۴۰۱، پس از حدود ۱۸ ماه، تلفن همراه مقتول ناگهان روشن شد. ردیابی دستگاه، مأموران را به سرنخ مهمی رساند: تلفن همراه در دست نادر، همان مظنون اصلی بود. نادر بازداشت شد، اما بلافاصله قتل را انکار کرد و مدعی شد گوشی را از برادرزاده‌اش، مهیار گرفته است.

پای برادرزاده هم به پرونده باز شد

پلیس، مهیار را هم بازداشت کرد. او نیز هرگونه دخالت در قتل را رد کرد و گفت تلفن همراه را کنار خیابان پیدا کرده است. با این حال، هر دو متهم سابقه‌دار بودند و پیش‌تر به جرم سرقت دستگیر شده بودند. با این وضعیت، تحقیقات وارد فاز تازه‌ای شد و سرانجام برای نادر و مهیار به اتهام مشارکت در قتل عمد و سرقت کیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

دفاعیات متهمان در دادگاه

جلسه رسیدگی به اتهام سرقت با حضور اولیای دم و متهمان در شعبه سوم دادگاه کیفری برگزار شد. اولیای دم خواهان اشد مجازات برای متهمان شدند.

در دفاعیات، نادر گفت: «من گوشی را ندزدیدم، مهیار آن را به من داد. خودش گفته بود داخل خودروی زانتیایی که سرقت کرده، این گوشی بوده. من فقط آن را روشن کردم تا ببینم صاحبش کیست که لو رفتم.»

قاضی پرسید: «چرا درست در زمان قتل از کشور خارج شدید و سپس ۱۷ ماه بعد، به شکل غیرقانونی برگشتید؟»

نادر پاسخ داد: «همسر سومم قصد داشت مهریه‌اش را از من بگیرد. برای همین فرار کردم. بعداً شنیدم فرزندم از همسر دومم بیمار شده، ولی نمی‌خواستم ورودم به ایران لو برود. اگر هم گوشی همراه مقتول پیش من بود، برای فروش قطعاتش بود، چون مهیار گفته بود آن را هم بفروشم.»

در ادامه، مهیار نیز در جایگاه قرار گرفت و ادعا کرد عمویش می‌خواهد او را قربانی کند. گفت: «او از من خواست جرم را گردن بگیرم، چون زن و بچه دارد. همه ماجرا زیر سر خودش است.»

حکم نزدیک است، اما حقیقت هنوز دور

با پایان جلسه رسیدگی، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. این دو متهم حالا باید در جلسه‌ای دیگر، در شعبه ۱۰ دادگاه کیفری یک تهران، به اتهام قتل عمد پیرمرد میلیاردر پاسخ دهند. پیرمردی که تصور می‌شد گداست، اما راز ثروتش جانش را گرفت.


 

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.