دنیای قلم - بر اساس اسناد و شواهد موجود، مسعود رجوی در حال حاضر زنده است اما دریکی از کمپهای مربوط به منافقین؛ بهاحتمال بسیار بالا در کمپ تیرانا در کشور آلبانی، تحتالحفظ و با نظارت سرویسهای اطلاعاتی به زندگی مخفیانه ادامه میدهد. آنگونه که اعضای جداشده و اسناد پراکنده منتشرشده بینالمللی روایت میکنند، یکی از شروط آمریکا برای خروج سازمان از لیست گروههای تروریستی، حذف مسعود رجوی از مناسبات داخلی و خارجی سازمان بود!
موضوع ازآنجهت دوباره موردتوجه قرارگرفته است که دراینباره بحثهای جدی و بیسابقهای در مناسبات داخلی منافقین شکلگرفته و منجر به انتقادات و تنشهایی در درون تشکیلات منافقین شده که تاکنون سابقه نداشته است.
از زمان حمله آمریکا به عراق و سقوط رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ به بعد هیچ تصویری از مسعود رجوی منتشرنشده است.
از این تاریخ «مریم رجوی» در قامت سرکرده این گروهک ظاهرشده است. زمزمههای مرگ وی از همان دوران آغاز شد اما سازمان نه مرگ و نه حیات وی را تأیید نکرده بود تا زمانی که در سال ۱۳۸۶ و در تجمع سالانه منافقین در کشور فرانسه؛ «ترکی فیصل» که بهعنوان مهمان ویژه این مراسم حضور داشت چند بار بانام «مرحوم رجوی» از وی یادکرد و سازمان نیز در کمپ تیرانا عکس وی را در کنار بنیانگذاران معدوم سازمان قرارداد.
موضوع مرگ وی پسازاین نمایش سازمان تقویت شد و بسیاری در داخل ایران نیز این فریب را باور کردند؛ حالآنکه مسعود رجوی حداقل از همان سال به بعد در مناسبتهای مختلف دهها پیام صوتی صادر کرده و در رسانههای رسمی منافقین انتشاریافته است. بیشتر این پیامها حاوی محتوای تحریککننده به ترور و خشونت است.

غیبت مسعود رجوی را میتوان در چند وجه تحلیل کرد:
۱- فرار از پیگرد قانونی و پاک کردن سابقه تروریستی سازمان و شخص مسعود رجوی؛
۲- خروج این سازمان از لیست گروهکهای تروریستی با تغییر رویکرد ظاهری و حذف سرکرده قبلی؛
۳-پایان عمر کارآمدی مهرهای بنام «مسعود رجوی» در مناسبات بین این گروهک از نگاه سرویسهای اطلاعاتی غربی که پشتیبانان اصلی سازمان هستند؛
۴-جایگزین کردن یک زن در قامت رهبر جدید گروهک و بزک کردن چهره وی برای اثرگذاری روانی در جامعه بینالمللی در پوشش یک اپوزیسیون سیاسی؛
۵-برنامهریزی طولانیمدت رجوی برای غیبت و سپس ظهور غیرقابلپیشبینی وی در قامت منجی موعود!
بر اساس اسناد و شواهد موجود، مسعود رجوی در حال حاضر زنده است اما دریکی از کمپهای مربوط به منافقین؛ بهاحتمال بسیار بالا در کمپ تیرانا در کشور آلبانی، تحتالحفظ و با نظارت سرویسهای اطلاعاتی به زندگی مخفیانه ادامه میدهد.
با سقوط صدام؛ بهعنوان اصلیترین پشتیبان ادامه حیات منافقین در کشور عراق و علیالخصوص از اوایل دهه ۹۰ به دلیل فشارهای متعدد مردم و نخبگان سیاسی و اجتماعی عراق و حملات گروههای مقاومت تحت حمایت ایران به پادگان اشرف، منافقین تلاش کردند به هر نحو ممکن از کشور عراق فرار کنند اما برای خروج از عراق و انتقال به آلبانی، نیازمند خروج از لیست گروههای تروریستی آمریکا و اروپا بودند.
آنگونه که اعضای جداشده و اسناد پراکنده منتشرشده بینالمللی در اینباره روایت میکنند، یکی از شروط آمریکا برای خروج سازمان از لیست گروههای تروریستی، حذف مسعود رجوی از مناسبات داخلی و خارجی سازمان بود.

مسعود رجوی به خاطر سابقه خشن و تروریستی که از خود در افکار عمومی عراق و ایران و حتی کشورهای اروپایی برجای گذاشته بود دیگر نمیتوانست گروهی را رهبری کند که قرار است از این تاریخ به بعد در جغرافیای اروپا ادامه حیات دهد و جایگزینی وی با فردی که همتوان حفظ تشکیلات را دارا بوده و همپتانسیل مزدوری برای اربابان جدید را داشته باشد امری ضروری به نظر میرسید که این جایگزینی به کمک رسانه و پول پاشی در محیطهای سیاسی صورت گرفت و مریم قجر عضدانلو (رجوی) خیلی زود بهعنوان نفر اول سازمان در درون مناسبات و بیرون آن شناخته شد.
چرا ابتدا سازمان به شایعه مرگ رجوی دامن زد؟
سؤال بسیار مهمی که تاکنون پاسخ دقیقی به آن داده نشده است اما در تحلیل آن میتوان اینگونه گفت:
مدیریت بحران
وقتی اولین بار شایعه مرگ مسعود رجوی در سالهای ابتدایی بعد از سقوط صدام (۲۰۰۳ به بعد) شنیده شد، خود سازمان هم در واکنش به فشارها سکوت کرد یا گاهی غیرمستقیم تأیید کرد که «او دیگر در دسترس نیست». این حالت نوعی تاکتیک مدیریت بحران است؛ چون بدون صدام، سازمان بهشدت آسیبپذیر شده و حذف رهبر سازمان میتوانست شوک شدیدتری به تشکیلات وارد کند.
زنده نگهداشتن یک نماد
بعدها که فشار اولیه کمتر شد، سازمان تصمیم گرفت بهجای پذیرش مرگ رجوی و یا تکذیب آن، با استفاده از پیامهای صوتی و نقلقولهای مبهم، او را زنده نگهداشته و اینگونه القاء کند که رهبری فکری سازمان همچنان وجود دارد.
استفاده از موذیانهترین ابزار!
منافقین در استفاده از ابزار «صوت» برای زنده نگهداشتن نام رجوی، بسیار زیرکانه و موذیانه رفتار کردند چون با این ابزار نیازی به تصویر رجوی نیست، میتوان صدای ضبطشده قدیمی را تقلید و پخش کرد (کاری که منافقین در انجام آن تجربه فراوانی دارند) و ابهام را بهعنوان یک تاکتیک در ذهن مخاطب زنده نگهداشت، بدون آنکه مرگ یا زندگی وی را تأیید و یا تکذیب کرد.
سؤال دیگری که مطرح میشود آن است که چرا منافقین، موضوع مرگ رجوی را همچنان بهصورت یک امر مبهم حفظ کرده و موضعگیری رسمی دراینباره نداشتهاند که میتوان موارد زیر را ارزیابی کرد:
حفظ انسجام درونی
رجوی یک چهره کاریزماتیک و نمادین برای منافقین است که پس از بنیانگذاران این سازمان، قداست ویژهای برای کادرها و هواداران داشته و دارد. اعلام مرگ او میتواند به تضعیف روحیه اعضا و از هم پاشیدن ساختار فرماندهی این گروه منجر شود، مخصوصاً وقتی سازمان، در تبعید و در شرایط خاصی فعالیت میکند.

ابهام بهعنوان یک تاکتیک
تا زمانی که وضعیت او نامشخص باقی بماند، سازمان میتواند از اسم و اعتبار او استفاده کند. این موضوع باعث خواهد شد که مخالفان سیاسی و نهادهای اطلاعاتی دقیقاً ندانند در کادر رهبری سازمان، دقیقاً با چه کسی و با چه رویکردی طرف هستند.
بحران جانشینی
مریم رجوی در عمل، نقش رهبری را بازی میکند اما اعلام رسمی مرگ مسعود ممکن است موقعیت او را به چالش کشیده و اختلافات درونسازمانی را تقویت کند. در حقیقت، مرگ مسعود رجوی (اگر اتفاق افتاده باشد) برای سازمان بیشتر یک نقطهضعف و یک خلأ رهبری است به همین خاطر در سکوت و ابهام نگهداشته شده است.
نهادهای سیاسی و امنیتی ایران و مرگ رجوی
از نگاه نهادهای سیاسی و امنیتی ایران، تفاوت زنده یا مرده بودن مسعود رجوی بیشتر جنبه نمادین و تبلیغاتی دارد تا امنیتی. البته در چند سال گذشته و علیالخصوص از سال ۱۴۰۲ که دادگاه محاکمه منافقین آغازشده است، موضوع مرگ وزندگی برای دستگاه قضایی در ایران اهمیت ویژهای پیداکرده است چراکه وی متهم ردیف دوم حقیقی این پرونده چند هزارصفحهای است.
هرچند میتوان گفت که نهتنها ایده آل دستگاههای امنیتی و قضایی؛ که تمام مردم ایران، این است که رجوی به بدترین شکل ممکن مرده باشد و یا هلاک شود اما در نگاه تحلیلگرانِ موضع نهادهای امنیتی ایران به مرگ رجوی را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
از دیدگاه عملیاتی
منافقین بیش از ۲۰ سال است که در سیاستهای اعلامی از فاز نظامی جدی خارج شده و پایگاههای اصلی آنان در اروپا در قامت یک اپوزیسیون سیاسی فعالیت میکنند. زندهبودن و فعالیت مسعود رجوی؛ آنگونه که سازمان میپسندد و تلاش دارد به کادرها و هواداران القاء کند (انتشار پیامهای صوتی مناسبتی از وی) میتواند قوه محرکی برای برخی از هواداران و عناصر فریبخورده در خاک ایران (سازمان از این افراد بانام کانونهای شورشی یاد میکند) شود که دست به اقدامات ایذایی مانند آنچه در چند سال گذشته رخداده است شود. هرچند در صورت مرگ وی نیز منافقین برای ادامه حیات و جلب پشتیبانی سرویسهای اطلاعاتی همچنان به اینگونه اقدامات ایذائی؛ که البته در تعریف حقوقی نوعی اقدام تروریستی محسوب میشود، دست خواهند زد.

ازنظر تبلیغاتی و روانی
اگر مسعود رجوی زنده باشد و در انظار ظاهر شود و یا همچنان مثل یکشبه، فقط نام و صوتی از وی باقی باشد، میتواند علاوه بر حفظ تشکیلات بر روحیه حامیان و اعضای پراکندهشده سازمان نیز تأثیر بگذارد و گفتمان سازمان را زنده نگه دارد. ازقضا سازمان نیز بر این نکته واقف است و زنده یا مرده رجوی را همچنان دنبال خود میکشد.
البته مرگ رجوی میتواند بهعنوان یک پیروزی تبلیغاتی برای جمهوری اسلامی محسوب شود؛ ازآنجهت که وی نیز مثل دهها دشمن قسمخورده دیگر مردم ایران و جمهوری اسلامی، پذیرای مرگ شدند اما جمهوری اسلامی همچنان استوار و قدرتمند به راه خود ادامه میدهد.
سؤال دیگر آن است که چرا هویت سازمان منافقین تا این اندازه به زنده و مرده بودن مسعود رجوی وابسته است؟ در پاسخ میتوان موارد زیر را بیان کرد:
هویت شخصمحور
سازمان منافقین به سرکردگی مسعود رجوی از همان ابتدا شخصمحور و رهبریمحور تربیتشده و مسعود رجوی مثل یک «رهبر ایدئولوژیک مطلق» شناختهشده است. مرگ او؛ بهویژه برای اعضای قدیمیتر، یعنی از بین رفتن ستون اصلی هویتی.
جانشینی ناقص
مریم رجوی در حال حاضر نقش ظاهری یک رهبر را بازی میکند و مسعود رجوی را همچنان بهعنوان یک رهبر و اسطوره حفظ کرده است اما خیلی از اعضا و حتی ناظران سیاسی، او را هرگز با کاریزمای مسعود رجوی مقایسه نکرده و نمیکنند. اعلام رسمی مرگ رجوی میتواند اختلافات داخلی، ریزش اعضا و حتی شکاف در کادر رهبری به وجود بیاورد.
پایان اسطورهای یک نسل
مسعود رجوی نماد نسل قدیم مبارزه با جمهوری اسلامی بود. حتی برخی افراد جداشده از سازمان هنوز وی را بهعنوان یک اسطوره مبارزه با رژیم طاغوت (یک دروغ بزرگ تاریخی) تقدیس میکنند.
با مرگ وی بخش بزرگی از مشروعیت تاریخی سازمان هم کمرنگ خواهد شد. این موضوع ممکن است باعث شود که سازمان از حالت سیاسی-ایدئولوژیک به یک گروه صرفاً اپوزیسیون و لابیگر در خارج از کشور تبدیل شود حال آنکه حفظ ایدئولوژی برای سازمان از نان شب هم واجبتر است.
سازماندهی جدید
درنتیجه موارد یادشده در صورت مرگ رجوی و اعلام رسمی مرگ وی، اگر رهبر جدید نتواند به همان میزان در کنترلگری ذهنی و ایدئولوژیک سازمان موفق عمل کند یقیناً منجر به فروپاشی سریعتر سازمان و سازماندهی آن خواهد شد.
در پایان ناگفته نماند که منافقین در تبلیغ زندهبودن رجوی بسیار بخیلانه رفتار میکنند! در محیط فارسیزبان با انتشار متن و صوت منتسب به وی، او را زنده نگه میدارند اما در محیط غیرفارسیزبان اصولاً زنده و یا مرده بودن مسعود رجوی هیچ محلی از بحث ندارد و منافقین حتی پیامهای صوتی منتسب به وی را؛ که حاوی دعوت به ترور و خشونت و الفاظ خشن ضد حقوق بشری است، به زبانهای دیگر ترجمه و منتشر نمیکنند.
محمدمهدی میرزائی؛ پژوهشگر حوزه مبارزه با تروریسم