بسیار تلخ‌تر از تركمانچای

بسیار تلخ‌تر از تركمانچای

دنیای قلم -مهرداد احمدی‌شیخانی : داستان بسیار تلخی كه این روزها در غزه می‌گذرد، برای بسیاری دوباره این ماجرا را به یاد آورده كه سابقه وقایع به معاهده ساكس-پیكو بازمی‌گردد. آنكه در میانه جنگ جهانی اول و درنهم  ماه مه ‌1916، توافقنامه‌ای پنهانی بین «مارك سایكس» بریتانیایی و «فرانسوا ژرز پیكو»ی فرانسوی با توافق روسیه و در زمانی كه هنوز دولت عثمانی وجود داشت بر سر تقسیم سرزمین‌های این كشور منعقد شد و از دل آن اسراییل كنونی بیرون آمد و نطفه آشوب و ویرانی آینده خاورمیانه بسته شد. اینكه این دو نفر انگلیسی و فرانسوی روی یك میز نقشه‌ای را گستردند و با مداد و خط‌كش، روی نقشه خطوطی مستقیم كشیدند و سرزمین‌های عثمانی را تقسیم كردند و كشورهایی را به وجود آوردند. اما چنین كاری مسبوق به سابقه بود، حداقل برای ما ایرانی‌ها، چنین اتفاقی پیش از این و از قرار روزگار توسط همین بریتانیایی‌ها و در خاك فرانسه رخ داده بود و یك‌طورهایی، بریتانیا و فرانسه، قبلا چنین كاری را با ما كرده بودند. آنجا كه در عهدنامه پاریس به سال 1857، بریتانیا ایالت هرات را از ایران جدا كرد. اینكه می‌گوییم ایالت هرات، در آن زمان یعنی یك‌چهارم افغانستان امروز كه شامل ولایات هرات، بادقیس، فراه و نیمروز كنونی می‌شود. این بزرگ‌ترین جدایی سرزمینی از خاك ایران در دوره معاصر است و غم‌انگیزی ماجرا در چند نكته بسیار مهم است كه باید به آن اشاره كرد.

اول) همان كه در بالا آمد، یعنی جداسازی بزرگ‌ترین بخش سرزمینی از ایران معاصر. اتفاقی كه حتی در جنگ‌های ایران و روسیه رخ نداد و عجیب اینكه در حافظه ما، آنچه با جنگ‌های روسیه و ایران از سرزمین مادری جدا شد و خیلی قبل‌تر اتفاق افتاد، در حافظه جمعی‌مان تحت عنوان «قرارداد تركمانچای» باقی مانده و همیشه افسوس آن را می‌خوریم، ولی جدا شدن هرات كه طی تمامی 500 سال قبل از جدایی، همیشه دومین شهر مهم ایران بوده و از آن با اهمیت‌تر، بزرگ‌ترین مركز تولیدات فرهنگی ایران تا قبل از جداسازی توسط بریتانیا، چندان اهمیتی در خاطره جمعی ما ندارد، درحالی كه نه از نظر وسعت و نه از نظر اهمیت، آنچه با جنگ‌های ایران و روس از كشورمان جدا شد، قابل مقایسه با جدا شدن این چهار ولایت از ایران نیست. 
دوم) اشاره كردم كه هرات مهم‌ترین شهر ایران بعد از پایتخت بود. نشان به آن نشانی كه تا پیش از عهد صفوی، بزرگ‌ترین مركز تولیدات فرهنگی ایران در این شهر قرار داشت. كافی است برای درك موضوع به چند نكته آشنا به صورت گذرا اشاره كنم.بزرگ‌ترین مدرسه آموزش نقاشی در همه اعصار در این شهر قرار داشته؛ مدرسه‌ای كه از نظر وسعت، تعداد اساتید و تعداد هنرجو، نه قبل و نه بعد از آن، در هیچ جا مشابهی ندارد. كافی است توجه كنیم كه «مدرسه نقاشی كمال‌الدین بهزاد» در شهر هرات كه متاسفانه امروزه فقط از آن چهار میل (مناره) باقی مانده، وسعتی در حدود دانشگاه تهران داشت كه فقط در آن نقاشی آموزش می‌دادند. توجه كنید، مدرسه‌ای به وسعت دانشگاه تهران، فقط و فقط برای آموزش نقاشی و نه هیچ چیز دیگر، آن هم در قرن نهم هجری. رخدادی كه نه قبل و نه بعد از آن در هیچ جای دنیا تكرار نشده. نكته بعد، ابداع بزرگ‌ترین دستاورد فرهنگ ایرانی، یعنی «خط نستعلیق» است كه در این شهر اتفاق افتاد و اشاره آخر، «شاهنامه بایسنقری» است كه ارزشمندترین محصول هنری به‌جا مانده از آن دوره است. برای درك اهمیت تولید فرهنگی در این شهر همین كافی كه «بایسنقر میرزا»، فرزند «شاهرخ»، بین سلطنت و نقاشی كردن و خوشنویسی، نقاشی و خوشنویسی را انتخاب كرد و از پادشاهی چشم پوشید. كافی است اگر به مشهد رفتید، سری به «مسجد گوهرشاد» بزنید و كتیبه‌هایی كه بایسنقر میرزا رقم زده، ببینید. مسجد گوهرشاد، همان مسجدی كه «گوهرشاد بیگم»، مادر بایسنقر در مشهد بنا نهاد و مقبره‌اش امروز در شهر هرات، مدفن او و پنج فرزند دیگرش كه یكی از آنها همین بایسنقر است، در حال ویرانی است.
سوم) در دوره صفوی، هرات آن‌قدر برای ایران اهمیت داشته كه همچون تبریز كه در دوره قاجار، محل اسكان ولیعهد بود، در دوره صفوی، هرات این وظیفه را داشت و ولیعهد در هرات و شاه در پایتخت سكنی داشتند. «شاه عباس» در همین هرات به دنیا آمد و در همان‌جا زندگی می‌كرد و زمانی كه به پادشاهی رسید و از هرات به قزوین كه پایتخت آن زمان صفویه بود آمد، به یاد باغی كه در هرات، اوقاتش را در آن می‌گذراند و نامش «باغ خیابان» بود، وقتی به قزوین آمد، باغی مانند آن در قزوین و روبه‌روی «عالی‌قاپو»ی قزوین به یاد «باغ خیابان» هرات ساخت و نام آن را «خیابان» گذاشت و این شد اولین خیابان ایران كنونی كه هنوز در جلوی ورودی كاخ عالی‌قاپوی قزوین، سنگفرش‌های آن خیابان وجود دارد.
ایران چندین مكتب هنری یا بهتر است بگوییم چندین مكتب فرهنگی دارد ولی مهم‌ترین‌هایش مكاتب اصفهان، تبریز و هرات است كه سه راس مثلثی است كه ایران را در بر گرفته و مهم‌ترین راس این مثلث فرهنگی، مكتب هرات است كه بزرگ‌ترین زایش فرهنگ ایرانی را باعث شده، اما با جداسازی این مهم‌ترین راس مثلث توسط بریتانیا، نه تنها بزرگ‌ترین مركز زایش فرهنگ ایرانی از سرزمین مادری جدا شد، بلكه این جدا افتادگی، شهری را كه مركز خراسان بود، همان خراسانی كه هویت ایرانی را زنده نگه داشت، با جدا شدن از سرزمین اصلی، به مرور رو به ویرانی نهاد و تاسف اینكه در خاطره ما ایرانیان، این اتفاق شوم كه بسیار مخرب‌تر و ویران‌سازتر از جدایی سرزمین‌های ماورای ارس بود، چقدر بی‌اهمیت ماند و من اهمیت یافتن جدایی سرزمین‌های ماورای ارس (كه قطعا مهم بوده كه هر وجب خاك‌مان مهم است) در مقابل بی‌اهمیت شدن و فراموشكاری جدایی چهار ولایت از ایران را كاملا معنادار می‌دانم.

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.