دنیای قلم -محمدحسن نجمی : یكسال بعد از آغاز رسمی جنگ از سوی عراق، نوبت به پیروزی در جبهههای ایران رسید. عراق از غروب سی و یكم شهریور 1359، با چندین لشكر پیاده و زرهی پیشروی در خاك ایران را آغاز كرده بود. هر چند دو روز بعد از حملات هوایی ارتش عراق به چندین پایگاه هوایی در ایران، نیروی هوایی با اجرای عملیات كمان 99، پاسخی محكم به همسایه متجاوز داد، اما در بعد زمینی، ارتش عراق پس از ورود به خاك ایران، برنامههایش آنطور كه پیشبینی میكرد، ادامه نیافت.
نیروهای ایرانی از نیمه سال 1360، سلسله عملیاتهای آزادسازی را آغاز كردند كه با عملیات ثامنالائمه برای شكستن حصر آبادان به تاریخ پنجم مهر 1360 آغاز شد و با آزادسازی خرمشهر به تاریخ سوم خرداد 1361 پایان یافت. در میانه این دو عملیات، «طریقالقدس» و «فتحالمبین» انجام شد كه سرزمینهای زیادی از ایران به دامان صاحبانش بازگشت. البته كه این عملیاتها با برنامهریزی قبلی اجرا یكی پس از دیگری نبود؛ با اجرای موفقیتآمیز عملیات ثامنالائمه، راه برای اجرای «طریقالقدس» و پس از آن «فتحالمبین» و به تبع آنها، سه مرحله «الی بیتالمقدس» باز شد. به عبارت دیگر، با انجام نتیجهبخش عملیات ثامنالائمه، نیروهای ایرانی توانستند روحیه خود را برای ادامه آزادسازی سرزمینهای اشغال شده توسط دشمن بازیابی كنند، چراكه در یكسالی كه پس از آغاز جنگ میگذشت، عملیات گسترده و موفقیتآمیزی برای آزادی خاك ایران به نتیجه نرسیده بود. از همین رو ثامنالائمه یك سرآغاز بر بیرون راندن ارتش عراق از خاك كشور بود كه خرداد 1361 اكثر زمینهای اشغال شده، آزاد شدند.
هدف كل خوزستان
ارتش عراق قصد داشت تا خوزستان را از ایران جدا كند و از همین بابت تمركز اصلی لشكركشی خود را بر جبهههای جنوب قرار داده بود؛ از سوی دیگر تسلط بر دو سمت اروندرود هدف دیگر عراق از حمله بود. با این وجود، استعداد نظامی عراق در ادوات و نفرات آنقدر تكمیل بود كه در جبهههای غربی نیز به اندازه كافی نیرو داشته باشد؛ اما اصل و هدف حملاتش همان خوزستان بود. برای رسیدن به همین هدف، سعی داشت تا بتواند به سرعت خود را به اهواز، مركز استان خوزستان برساند.
مقاومت مدافعان شهرها؛ اتفاق پیشبینی نشده برای عراق
اما آنچه برنامههای ارتش عراق را مختل كرد، مقاومتی بود كه آنها تصوری از آن نداشتند. ارتش عراق پس از آغاز ستونكشی به سمت خرمشهر از چند جناح، با مقاومت 34 روزه روبهرو شد؛ مقاومتی كه با حضور فوری گردان تكاوران دریایی ارتش در خرمشهر آغاز شد و پس از آن نیروهای سپاه و مردمی به این مقاومت پیوستند. با اشغال خرمشهر در چهارم آبان ماه 1359 از سوی ارتش عراق، آنها به سمت آبادان حركت كردند.
جزیره آبادان برای عراق مهمتر از خرمشهر بود؛ البته كه برای ایران هم بسیار حایز اهمیت بود. هم به لحاظ سرزمینی و هم به لحاظ وجود بندر، مجتمع پتروشیمی و پالایشگاه آبادان نقطه مهمی به شمار میرفت. از سوی دیگر ارتش عراق در اشغال خوزستان ناكام مانده و حتی نتوانسته بود كه اهواز را محاصره كند. همچنین با تجربه مقاومت خرمشهر كه 34 روز لشكرهای ارتش زمینگیر شده بودند، تصمیم بر آن شد كه آبادان محاصره شود.
«با تمام قوا آماده باشید»
البته مقاومت خرمشهر هم برای آنها عبرت نشده بود، چراكه آنها وقتی به كوی ذوالفقاری آبادان رسیدند، برای رسیدن به این شهر روی رودخانه بهمنشیر، یك پل شناور نصب كردند.
نیروهای ارتش عراق با استفاده از این پل، توانستند دو گردان نیرو را از سمت كوی ذوالفقاری و خاكستان، وارد آبادان كنند. فردای آن روز، نهم آبان ۱۳۵۹ گوینده رادیو ملی نفت آبادان از این ایستگاه رادیویی خطاب به مخاطبانش كه اهالی آبادان بودند، گفت كه «برادر و خواهر مسلمان آبادانی، شهر شما در معرض خطر سقوط جدی قرار گرفته. با تمام قوا آماده باشید».
همین هم شد؛ رخنه نیروهای عراقی به آبادان با مقاومت شدید نیروهای مدافع روبهرو شد؛ آنها با سازماندهی به موقع نیروها و ایجاد درگیریهای سنگین میان دو طرف، گردانهای ارتش عراق به سمت شمال رودخانه بهمنشیر عقبنشینی كردند.
سرانجام محاصره
نهایتا ارتش عراق با تصرف دو جاده استراتژیك آبادان-ماهشهر و آبادان-اهواز و همینطور حضور در شمال رودخانه بهمنشیر، آبادان را به محاصره خود درآوردند. از سمت دیگر آبادان كه غرب اروندرود میشد، آتش پرحجم توپخانه عراق، اجازه هیچگونه تحرك و آمد و شدی را نمیداد.
اینچنین شد كه آبادان در احاطه نیروهای عراقی درآمد ولی با این وجود، در این شهر همچنان بخشی از مردم حضور داشتند و به زندگی عادی خود ادامه میدادند.
«حصر آبادان باید شكسته شود»
نیمههای آبان ماه 1359، بنیانگذار انقلاب در سخنانی تاكید كرد كه «حصر آبادان باید شكسته شود». این جمله به مثابه یك دستورالعمل برای نیروهای اقدامكننده بود؛ در طول حدود یكسال محاصره آبادان، نیروهای ایرانی، 5 عملیات از ناحیه شرق رود كارون علیه اشغالگران انجام دادند؛ عملیات سهراهی آبادان در آذر ماه 1359، فروردین 1360 عملیات توكل، اردیبهشت 1360عملیات تپههای مدن، خرداد 1360 عملیات فرمانده كل قوا و مرداد 1360 عملیات شهید چمران. با این وجود هیچ یك از این 5 عملیات منجر به آزادسازی مناطق اشغالی نشد. اما این عملیاتهای محدود، در جهت فرسایش نیروهای دشمن و همچنین عدم تمركز ارتش عراق برای آغاز حركت به داخل شهر كمك كرد.
اختلافنظر دولت با ارتش و سپاه
صدها كیلومتر آنسوتر از جبههها نبرد، در تهران هم نبردهای زیادی در جریان بود؛ نبردهای سیاسی و همچنین خیابانی. در آن زمان ابوالحسن بنیصدر علاوه بر سمت رییسجمهوری، فرمانده كل قوا نیز بود. همین امر و اختلاف دیدگاههای نظامی بنیصدر با نیروهای ارتش و سپاه باعث بدبینی نیروهای انقلابی نسبت به دولت به خصوص رییسجمهوری شده بود. این در حالی بود كه میان ارتش و سپاه نیز پیرامون تاكتیكها و تكنیكهای عملیاتی اختلافنظر بود.
رقابتهای سیاسی در تهران
از سوی دیگر، رقیب سیاسی بنیصدر یعنی حزب جمهوری اسلامی، كنترل مجلس نخست را در دست داشت و بنیصدر مجلس را به كارشكنی و انجام كارهای فراقانونی متهم میكرد؛ در مقابل، بنیصدر از سوی مجلسیها و سران حزب جمهوریاسلامی به تمامیتخواهی و راهانداختن دعواهای سیاسی متهم شد. این دعوا آنچنان بالا گرفته بود كه حتی پس از گذشت چندین هفته از آغاز كار مجلس اول، هنوز تكلیف نخستوزیر روشن نشده بود. با شروع حمله عراق به ایران، این دعواها لابهلای اخبار مربوط به جنگ كمرنگتر شد، اما همچنان پابرجا مانده بود.
التهابات سیاسی كف خیابانهای تهران
در چنین شرایطی، درگیریهای خیابانی هواداران مجاهدین خلق كه آن زمان از هواداران رییسجمهوری بودند، باعث پدید آمدن التهابات زیادی در سطح جامعه شده بود. اوج این درگیریها، 14 اسفند 1359 در دانشگاه تهران بود؛ تجمعی كه با سخنرانی بنیصدر به مناسبت بزرگداشت سالروز درگذشت محمد مصدق نخستوزیر سرنگون شده در كودتای 28 مرداد 1332 برگزار شد. در این سخنرانی هواداران بنیصدر و مجاهدین خلق از یك سو و نیروهای معروف به نیروهای حزباللهی هم از سوی دیگر، اقدام به شعار دادن علیه یكدیگر كردند و كار به درگیری فیزیكی كشید. هر چند با دخالت بنیانگذار انقلاب التهابات پس از 14 اسفند تا حد زیادی فروكش كرد، اما اختلافات همچنان ادامه داشت. این اختلافات در شرایطی بود كه ارتش عراق مشغول پیشروی و تنگ كردن حلقه محاصره شهرهای خوزستان بود.
آغاز روند بركناری بنیصدر
بهار 1360 كه تصور میشد میتواند زمانی برای آغاز پسزدن اشغالگران عراقی از خاك ایران باشد، باز هم محل درگیریهای سیاسی بود. التهابات از اردیبهشت ماه همان سال با تظاهراتهای خیابانی هواداران مجاهدین خلق و برخورد نیروهای حزباللهی، اوج گرفت. همزمان مجلس هم در تدارك بركناری بنیصدر بود. ابتدا بنیانگذار انقلاب بنیصدر را از فرماندهی كل قوا بركنار كرد و مدتی بعد مجلس با رای اكثریت به عدم كفایت سیاسی او و تایید رهبری نظام، بنیصدر از ریاستجمهوری هم كنار رفت. پس از این اتفاقات، مجاهدین خلق اعلام مبارزه مسلحانه كرد و سیام خرداد ماه، درگیریهای خیابانی سنگینی میان نیروهای حزباللهی و مجاهدین خلق ایجاد شد. با این وجود، پس از بركناری بنیصدر، صحنه سیاسی كشور تا حد زیادی رو به آرامش رفت و طی انتخابات زودتر از موعد ریاستجمهوری محمدعلی رجایی گزینه مورد علاقه حزب جمهوری اسلامی، رییسجمهوری شد.
طرح عملیاتی «حمزه سیدالشهداء»
احتمالا یكی از آخرین جلسات شورای عالی دفاع كه بنیصدر در آن شركت داشت، مربوط میشود به جلسهای كه در پایگاه هوایی دزفول برگزار شد؛ غیر از بنیصدر، محمدعلی رجایی نخستوزیر، اكبر هاشمیرفسنجانی رییس مجلس، آیتالله علی خامنهای، محمد منتظری و علیاكبر پرورش نمایندگان امام در شورای عالی دفاع، سرتیپ قاسمعلی ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش در این جلسه حاضر بودند. آنها برای بررسی طرح عملیاتی «حمزه سیدالشهداء» جمع شده بودند؛ طرحی كه پیشتر توسط واحد عملیات سپاه آبادان تهیه و در بررسیهای صورت گرفته از سوی ستاد عملیات جنوب تصویب شده بود. ستاد عملیات جنوب شامل محسن رضایی، غلامعلی رشید، حسن باقری، یحیی رحیم صفوی، علی شمخانی و همچنین علی صیاد شیرازی میشد.
این طرح عملیاتی كه پایه عملیات ثامنالائمه بود كه نهایتا طرح عملیاتی حمزه سیدالشهداء تصویب شد. برای اجرایی شدن این طرح مقرر شد كه لشكر 77 خراسان نیز وارد طرح شود.
به جریان افتادن طرح حمزه
اما این طرح هم با توجه به اختلافات داخلی و التهابات سیاسی مسكوت ماند كه پس از بركناری بنیصدر از فرماندهی كل قوا، دوباره در دستور كار قرار گرفت و نهم تیر ماه اعضای شورای عالی دفاع آن را قابل اجرا دانستند.
فرماندهی عملیات نیز مقرر شد مشتركا بر عهده سپاه و ارتش باشد؛ به این شكل كه فرماندهان ارتش و سپاه هر كدام در قرارگاههای تابعه خود بهطور مشترك اداره شود و نیروها نیز در یكدیگر ادغام شوند. شهریور ماه 1360 نیز بنیانگذار انقلاب در حكمی، محسن رضایی را به فرماندهی كل سپاه پاسداران منصوب كرد.
نهایتا تصمیم به اجرای عملیات گرفته شد؛ در هفتههای مانده به اجرا، نام عملیات به پیشنهاد ارتش، از «حمزه سیدالشهداء» به «ثامنالائمه» تغییر یافت كه احتمالا ناشی از حضور لشكر 77 خراسان در عملیات بود.
عملیاتی مهم از چند وجه
این عملیات برای ایران دارای اهمیت بسیار بالایی بود؛ چراكه از یك طرف نخستین عملیات مشترك سپاه و ارتش به شمار میرفت و دیگر اینكه نخستین عملیات پس از كنار رفتن بنیصدر بود.
اما بیشترین اهمیت عملیات «ثامنالائمه» به این موضوع بازمیگشت كه نزدیك به 10 ماه از سخنان امام خمینی مبنی بر وجوب شكست حصر آبادان گذشته بود و به لحاظ سیاسی باید هر چه سریعتر این اقدام صورت میگرفت. همچنین با گذشت یكسال از آغاز جنگ، افكار عمومی نیاز مبرمی به تقویت روحیه از طریق آزادسازی اراضی اشغالی توسط عراق داشت. محسن رضایی درباره این موضوع میگوید: «ما میخواستیم بالاخره یك جا آزاد شود و در یك تكه از سرزمینمان به هر قیمتی شده، یك متر هم كه شده است، جلوتر برویم و یك متر هم كه شده است، دشمن را عقب بزنیم، لذا دنبال این بودیم در مناطقی كه تصرف میكردیم، به پدافند بپردازیم و آن نقاط را حفظ كنیم. بنابراین عملیاتهای محدود پس از ناامیدی ما از جنگهای نامنظم و ناامیدی از جنگهای كلاسیك شكل گرفتند و اگر جنگهای نامنظم به نتیجه میرسیدند، شاید هیچگاه عملیاتهای محدود شكل نمیگرفتند یا اگر عملیاتهای ارتش موفق بودند، هیچگاه عملیاتهای محدود انجام نمیشدند.»
اولین عملیات با فرماندهی مشترك
كمكم مقدمات عملیات در حال اجرا بود؛ فرماندهان میدانی نیز به تیمسار ظهیرنژاد و یوسف كلاهدوز سپرده شد؛ ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی ارتش بود و یوسف كلاهدوز هم قائممقام كل سپاه. حسن باقری مسوول اطلاعات ستاد عملیات جنوب و سرهنگ دوم مهدی فرمنش فرمانده تیپ3 لشكر77 خراسان هم فرماندهی جبهه دارخوین را بر عهده گرفتند. حسین خرازی و مصطفی ردانیپور هدایت نیروها را در خط برعهده داشتند.
رحیم صفوی فرمانده ستاد عملیات جنوب سپاه و سرهنگ منوچهر كهتری فرمانده تیپ2 لشكر77، فرماندهی جبهه فیاضیه را عهدهدار شدند. در خط نیز احمد كاظمی و یدالله كلهر مسوول نیروها بودند.
برای فرماندهی جبهه كوی ذوالفقاری نیز، غلامعی رشید جانشین فرمانده ستاد عملیات جنوب سپاه و سرهنگ منوچهر امینیان فرمانده تیپ1 لشكر77 انتخاب شدند. محمدجعفر اسدی و مرتضی قربانی هم در خط هدایت نیروها را برعهده گرفتند. مسوولیت جبهه ماهشهر نیز به اسحاق عساكره و فرمانده یگان ژاندارمری در این منطقه سپرده شد.
طرح آتش زدن كارون
اینچنین بود كه طرح عملیاتی «ثامنالائمه» از كاغذ به میدان نبرد، در حال تغییر فاز بود.
پیش از اجرا شدن این عملیات، بنا شد یك اقدام ایذایی صورت بگیرد؛ طرح معروف به «آتش زدن كارون». طبق این طرح قرار شد كه بالاتر از بخشی كه نیروهای عراقی در حاشیه كارون حضور داشتند، شیرهای نفت پالایشگاه آبادان به سمت كارون باز شود؛ به همین منظور از پالایشگاه آبادان تا نزدیكی كارون، لولهكشی تا 300 متری ساحل شرقی كارون صورت گرفت و از آنجا تا كارون نیز كانالهایی زده شد كه نفت خروجی را هدایت كند. هدف از این طرح، ایجاد آتشسوزی روی كارون بود تا ارتباط میان نیروهای عراقی حاضر در شرق و غرب كارون قطع شود یا به حداقل برسد.
آغاز غافلگیرانه
نفت روی كارون رها شد؛ چهارم مهر ماه 1360 از حدود ساعت 21، گردانهای عملكننده با رعایت سكوت و احتیاط به سمت خطهای مدنظر راه افتادند. حدود ساعت 24 بود كه همگی به نقاط عملیاتی رسیدند. اما نفتی كه روی كارون پخش شده بود، چند ساعت قبل از زمان موعود، بر اثر اصابت خمپاره بر سطح آب رود، آتش گرفته بود كه این حادثه خللی در طرح نیروهای ایرانی ایجاد نكرد.
نهایتا پس از هماهنگیهای انجام شده، حدود ساعت یك بامداد 5 مهر 1360، با اعلام رمز «نصرمنالله و فتح قریب» عملیات آغاز شد. عملیات ثامنالائمه كه ارتش عراق را غافلگیر كرده بود، پس از دو روز اجرا، با عقبنشینی ارتش عراق از مواضع و شكستن حصر آبادان، به اهداف پیشبینی شده دست پیدا كرد.
در خاكریزهای دشمن چه گذشت؟
در جبهه شمالی عملیات تیپ 8 مكانیزه عراق مستقر بود كه طی اقدام نیروهای ایرانی، از هم پاشیده و منهدم شد. به نوشته مجله «نگین ایران»، در یكی از اسناد موجود در مركز اسناد و مطالعات دفاع مقدس درباره وضعیت فرمانده این تیپ مكانیزه در هنگام حمله نیروهای ایرانی آمده: «پس از رخنه نیروهای ایرانی در مواضع تیپ 8 مكانیزه، فرمانده لشكر سه عراق درخواست نیروی احتیاط منطقه را داشت كه شامل یك گردان تانك و یك گروه از نیروی مخصوص برای پشتیبانی از تیپ هشتم وارد عمل شوند. هنگامی كه فرمانده گردان نهم نیروی مخصوص همراه با فرمانده گروهان سوم به قرارگاه تیپ هشتم رسیدند، موقعیت بسیار بد بود. فرمانده تیپ هشتم سرهنگ ستاد «علی العلگاوی» در یك وضعیت دستپاچهای به سر میبرد و نقشهها و كتابها را پاره میكرد و یك حالت كاملا انفعالی به خود گرفته بود و نمیدانست چه كند. فرمانده گردان نهم نیروی مخصوص از او خواست كه آرامش خود را حفظ و موقعیت كلی را بیان كند. او پاسخ داد وضع پدافندی تیپ كاملا خراب است و به دست نیروهای ایرانی افتاده و آنها در حال پیشروی به سمت قرارگاه تیپ هستند. با طلوع آفتاب، فرمانده تیپ هشتم به همراه سرهنگ دوم ستاد «خمیس مختلف» كه در عملیات بیتالمقدس اسیر شد، از منطقه گریختند و سایر افسران ستاد تیپ و برخی یگانهای قرارگاه نیز پا به فرار گذاشتند و محور تیپ هشتم بدون فرمانده ماند.»
تغییر نگاه و رویكرد فرماندهی
سردار سعید تجویدی، مسوول اطلاعات قرارگاه نجف در دوران جنگ، درباره اهمیت عملیات ثامنالائمه در گفتوگویی كه مجله «نگین ایران» منتشر كرده، گفته: «قطعا ثامنالائمه تغییر نگاه و رویكرد فرماندهی بود. نوعی خودباوری در فرماندهان به وجود آورد به اینكه ما میتوانیم كارهای بزرگ انجام بدهیم و عراق را شكست دهیم. تا قبل از عملیات ثامنالائمه، ما عمق عملیاتهای شناساییمان بیشتر از دو، سه یا حداكثر پنج كیلومتر نبود، ولی در عملیات ثامنالائمه، به یمن كارهای موفق واحد اطلاعات، این اعتماد به نفس و خودباوری به وجود آمد كه میتوانیم با عبور از خط مقدم، از عمق مواضع آنها اطلاعات موثق و جامعتری به دست آوریم. به عبارتی، به این باور رسیدیم كه میتوانیم اهداف بزرگ انتخاب كنیم. اما ضرورت رسیدن به اهداف بزرگ، داشتن ساختار و سازمان بزرگتری بود؛ چون آن ساختار و سازمان قبلی جوابگو نبود. در این مرحله فرماندهان به این نكته توجه كردند كه اولین قدم برای طراحی عملیات بزرگ این است كه دشمنت را در جایی كه میخواهی حمله كنی، از خط مقدم تا عمق مواضع، به خوبی بشناسی.»
به گفته او «نوع نگاه فرماندهی پس از تعداد سندهایی كه در عملیات ثامنالائمه به غنیمت به دست آمد، خیلی متحول شد و توانستیم نگاه نظامی و عملیاتی عراقیها را در سطح تیپ و لشكر بهتر درك كنیم.»
«در این عملیات جنگ را یاد گرفتیم»
غلامعلی رشید، معاون عملیاتی فرمانده كل سپاه در جلسهای كه فروردین 1362 در قرارگاه عملیاتی خاتمالانبیا برگزار شد، عملیات ثامنالائمه را نقطهای دانست كه «كلا جنگ را یاد گرفتیم و یاد گرفتیم كه چگونه با دشمن بجنگیم و فهمیدیم كه دشمن را چگونه شناسایی كنیم و مواضعمان را هم تثبیت».
تاسیس اولین واحد زرهی سپاه با غنیمتها
سردار ابوشهاب از فرماندهان لشكر 14 امام حسین نیز در یك گفتوگو با اشاره به عملیات ثامنالائمه گفته كه در این عملیات «اینقدر غنیمت گرفتیم كه آقای عسگری اولین (واحد) زرهی سپاه را با آنها تشكیل داد.» از سوی دیگر طی همین عملیات، با غنیمت گرفتن 20 قبضه توپ 152 و 122 میلیمتری از ارتش عراق، نخستین توپخانه سپاه نیز تشكیل شد. علاوه بر غنیمتهای گسترده كه حاصل از عقبنشینی نیروهای ارتش عراق به دست آمد، طی این عملیات حدود 1600 نیروی عراقی نیز به اسارت درآمدند. همچنین حدود 1500 نیروی عراقی نیز كشته و زخمی شدند.
عملیاتی محدود اما مهم و تاثیرگذار
عملیات ثامنالائمه از لحاظ نظامی در دسته عملیاتهای محدود قرار میگیرد، اما از نگاه دستاورد، یكی از مهمترین عملیاتهای ایران بود كه در آن هم دشمن به عقب رانده شد؛ هم روحیه در جبهههای ایران بالا رفت؛ بهطوری كه پس از این عملیات، داوطلبان حضور در جبههها با افزایش چشمگیری روبهرو شد و تعداد گردانهای عملكننده از 25 گردان در ثامنالائمه به 32 گردان در عملیات طریقالقدس رسید؛ این رشد تصاعدی ادامه داشت و در عملیات فتحالمبین به 135 گردان و بیتالمقدس به 144 گردان رسید. نكته مهم دیگر ثامنالائمه، تغییر در معادلات جبههها و تقویت جنبه نظامی ایران در میدان نبرد بود؛ تغییراتی كه به عنوان مبدا تحول رویكرد نظامی ایران شناخته میشود.