آرمان و امكانات؟!

آرمان و امكانات؟!

جنگ هشت ساله عراق و ایران، بر بنیاد آرزواندیشی صدام و امكاناتی كه فراهم كرده بود، آغاز شد.

دنیای قلم - سید عطاءالله مهاجرانی : این دوگانه با رویكردی یا رهیافتی كه طعم نقد تصمیم‌گیری‌ها در كشور ما را داشت، مطرح شد. روایت شد كه «ما بر اساس آرزو‌ها تصمیم می‌گیریم و نه بر اساس امكانات.» در واقع دوگانه آرزو- امكانات شكل گرفت. آرزو-  امری که خیالبافانه به نظر می‌رسد- تفسیر شد و امكانات هم به آنچه داریم، یعنی داشته‌ها محدود شد. این گزاره آرزو - امكانات، در نخستین گام تحریفی را البته ناخودآگاهانه به همراه دارد و آن پوشیده ماندن «آرمان»  است. آرمان با آرزو متفاوت است. كسی كه افق روشنی را در پیش روی خود می‌بیند و هدف‌گذاری می‌كند و با تمام توان به سمت هدف یا آرمان خود حركت می‌كند، آرزواندیش نیست. كسی كه بلیت بخت‌آزمایی می‌خرید یا می‌خرد و با خیال برنده شدن هفته‌ای را در خوش‌باشی و خوش‌خیالی سر می‌كند، آرزواندیش است. كسی كه با جدّ و جهد از تمام توان خود برای دستیابی به هدف استفاده می‌كند، آرمان‌خواه است و كسی كه حواله به تقدیر می‌كند، آرزواندیش است. به روایت حافظ: 
قومی به جدّ و جهد نهادند وصل دوست
قومی دگر حواله به تقدیر می‌كنند
آرزواندیشی در واقع موجب بر باد رفتن امكانات می‌شود، اما «آرمان»خواهی خود ركن و بنیان امكانات است. نسبت آرمان و امكانات همانند نسبت ایمان و عمل صالح در قرآن مجید است. ما در انقلاب اسلامی، در جمهوری اسلامی و در منطقه شاهد هر دو دوگانه «آرزواندیشی-  امكانات» و «آرمان‌خواهی- امكانات» بوده‌ایم. 


یكم: پیروزی انقلاب اسلامی در كشور ما، در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، تابلو پیروزی آرمان بر امكانات بود، وقتی كارتر و محمدرضا شاه در شب ژانویه، دهم دی ماه سال ۱۳۵۶، جام‌های شامپاین را به هم زدند و شاه از تبختر گردنش را راست و دماغش را بالا گرفته بود، جیمی كارتر كه به همراه ۴۱۰ نفر به ایران آمده بود...

 در ضیافت شام گفت: « ایران به خاطر رهبری فوق‌العاده شاه در یكی از پرمخاطره‌ترین نقاط دنیا، به یك جزیره ثبات تبدیل شده. این خیلی مرهون شماست، اعلیحضرت! مرهون رهبری شما و احترام و تحسین و عشقی كه مردم‌تان به حضرتعالی دارند.»
نگاه كارتر به امكانات امریكا در ایران و شاه بود. امكاناتی كه در بعد نظامی متكی به ارتش و سیاست منطقه‌ای امریكا بود. كارتر و شاه آرزواندیش بودند، در برابر آرمان انقلاب كه توسط امام رهبری شد، شكست خوردند و جزیره ثبات كارتر، نظام سلطنتی فرو ریخت. آرمان‌خواهی امام خمینی از همان روزی تبلور یافت كه امام گفت: «من سینه برهنه‌ام را برای سرنیزه‌های شما آماده كرده‌ام.» دیگر روشن‌تر از این نمی‌توان تصویری برای تقابل آرمان و امكانات تبیین كرد، سینه برهنه نماد آرمان است و سرنیزه نشانه امكانات.


دوم: جنگ هشت ساله عراق و ایران، بر بنیاد آرزواندیشی صدام و امكاناتی كه فراهم كرده بود، آغاز شد. وقتی در روز دوم حمله عراق به ایران، در كنفرانس مطبوعاتی، خبرنگاری از صدام درباره آینده جنگ پرسید، صدام گفته بود: «جواب شما را هفته آینده در تهران می‌دهم!» آرزواندیشانی مثل شاپور بختیار و ژنرال غلامعلی اویسی در گمراهی صدام نقش داشتند. برای نخستین و آخرین بار در جنگ عراق علیه ایران هر دو پیمان ناتو و ورشو با تمام توان در خدمت عراق بودند. گمان می‌كردند، نظام جمهوری اسلامی را سرنگون می‌كنند. در برابر امكانات آنان، مردم كه برای دفاع از شهر‌های خود، مانند خرمشهر، حتی كلاشینكف به اندازه كافی نداشتند، شهر‌های‌شان در برابر بمباران سنگین هوایی و موشك‌باران بی‌دفاع بود، متكی بر آرمان و ایمان و امید ایستادند. یك ملت به صحنه آمد. صدام و حاملان رنگارنگش در سراب آرزواندیشی‌شان غرق شدند. آرمان بر آرزو و مشت بر پولاد پیروز شد. 
به عبارت دیگر در واقع، آرمان، آفریننده امكانات است!

آرمان به سخن و سلوك انسان و یك ملت جهت می‌دهد. در حالی كه آرزو، انسان را سردرگم می‌كند. ‌باید مرز بین آرزو و آرمان را بشناسیم تا در دام، تسلیم به وضع موجود و حركت یا تصمیم‌گیری بر مبنای امكانات صرف نشویم. وقتی پیامبر اسلام دست بر شانه صحابی رازدان، سلمان فارسی نهاد و گفت: «سلمان از مردمی است كه اگر دانش در ثریّا باشد، به آن دست می‌یابند.» این سخن بیان آرمان است و نه آرزو. چنانكه فرزندان رشید و دانشمند و آفرینشگر ملت ایران در همین روزها با طراحی موشك هایپر سونیك نشان دادند كه دیگر تصور حمله به ایران هم خیال خام و آرزواندیشانه است!
 

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.