هنوز میتوان و باید...!
با شدت گرفتن تحریمهای «ظالمانه» و افت و خیز نرخ نفت سایهای كه ذكرش رفت چنان سنگین شد كه بخش بزرگی از جامعه به خصوص طبقه متوسط وزنهای بر شانههایشان احساس میكردند، وزنهای كه با تمام سنگینیاش قابل حمل به نظر میرسید.
دنیای قلم - پیمان پژوهنده : تا همین نیم قرن قبل با یك قلم، برخورداری از خطی خوش و داشتن مدركی از ششم ابتدایی تا دیپلم كافی بود كه در ادارهای دولتی دستتان بند شده به جرگه ارتزاقكنندهها از «آب باریكه» بپیوندید.
این حاصل بسته شدن شیر نفت به اقتصاد رانتینر كشور بود و حتی تا اواخر دهه شصت هم، اوضاع بدین منوال میچرخید. روالی كه سبب حجیم شدن بروكراسی دولتی و فراخی سفرهاش بود. از ابتدای دهه هفتاد با تغییر رویكرد دولت وقت و استارت زدن فرآیند موسوم به «سازندگی» سبب شد موسم تعدیل سپس تعدیل همان سیاست نوین، فرا رسد، كمی بعد از تعدیل اقتصادی نسخه «تثبیت» پیچیده شد و سایهای از سیاست خارجی بر سر اقتصاد ایران اسلامی همواره سنگینی میكرد، اما نه چنانكه دو دولت سازندگی و اصلاحات دچار قفل شدگی شده، از تداوم برنامههایشان به كل باز بمانند. این سایه در بدو روی كار آمدن دولت مهرورزان از پس اصلاحاتیها سنگینتر شد، اما صعود قیمت نفت چنان بود كه كمتر كسی دچار تزلزل موقعیت، به دلیل اوضاع جاری كشور شد.
اما با شدت گرفتن تحریمهای «ظالمانه» و افت و خیز نرخ نفت سایهای كه ذكرش رفت چنان سنگین شد كه بخش بزرگی از جامعه به خصوص طبقه متوسط وزنهای بر شانههایشان احساس میكردند، وزنهای كه با تمام سنگینیاش قابل حمل به نظر میرسید. اما با نزدیك شدن پایان دولت احمدینژاد فشار از شانه به كمر و زانوان اقشار میانی شیفت كرد. این وضعیت طبقه متوسط بود، دهكهای پایینتر جامعه برای چرخاندن چرخ زندگیشان دچار زحمت تحملناپذیری شدند .
اما روی كار آمدن دولت «تدبیر و امید» با برنامه جامعی كه برجام خوانده میشد گویی توان تازهای به جان جامعه دمیده شد. بعد از سالها دلار كه میرفت سر به سه هزار تومان ساید، سرعتش كند، سپس، دنده معكوس كشید و از آن عدد فاصله گرفت عنان كار بهگونهای مدبرانه و امیدوارانه تدبیر میشد كه احساس اطمینان در جامعه خوشبینانهتر از واقعیت جاری بود. از بد اقبالی ما، در ینگه دنیا مردی پا به كاخ سفید گذاشت كه اهمیت و حرمتی برای توافقهای منعقده فیمابین دولت قبل از خود قائل نبود وی طی دوسال هم به كشورش و همچنین دوست و دشمن آسیب رساند.
در كشور ما كه دولتی به نام تدبیر و امید در راند دوم با رای چشمگیرتری به كارش ادامه میداد در برابر بدعهدی شركای غربی، دستگاه دیپلماسی تدبیرش بیرنگ شده بنابراین در همان دورهای كه در بدوش دهها میلیون تن با آرایشان رای اعتماد امیدبخشی به روحانی و تیمش اهدا كرده بودند، افزایش قیمت بنزین، فشار را ورای آستانه تحمل جامعه برد و جو كشور ملتهب شد. روندی نزولی كه تا به امروز رو به افول ادامه داشته و جان اقتصاد این كشور را به لب رسانده است. ما ایرانیها اغلب تحت فشار عملكرد معقولانهتری در پیش گرفته و ایدههای مقبولتری از افكارمان ساطع میشود.
اكنون كه چند صباحی است نخست از صادرات نفتی خبری نبود سپس كه صادرات به مرور، اما پیوسته افزایش یافت حاصل محصول صادره، یعنی ارز معتبر خارجی وارد چرخه اقتصادمان نشد و این بیكاری، گرانی لجامگسیخته و ركود تورمی موسوم به «بیماری هلندی» را بهطور سهمگینی افزایش داد. دولت نیز طبق معمول سادهترین گزینه را بهترین انتخاب به شمار آورده، با چاپ بیرویهتر اسكناس میكوشد به تعهدات مالی حداقلیاش عمل كند و البته بدهی انباشته به بانك مركزی بیش از پیش تلنبار شده و دیگر كار به جایی رسیده كه با مدرك سیكل، خطی خوش و قلمی در جیب مستخدم ادارهای دولتی شدن به رویایی خلسهآور تبدیل شد. در حالی كه اگر هیچ یك از وقایع منتج بدین نتیجه، به وقوع نمیپیوست هم، عاقبت نفت و گاز به پایان میرسد و تا ابد نمیتوانیم با رانت ثروت خدادادی سرخوشانه روزگار بگذرانیم. اینجاست كه وقتی در انتهای طی طریق مسیری، دیواری سرساییده به آسمان است لاجرم باید ایستاد، تامل كرد و اندیشید كه این مسیر یگانه راه حصول به مقصود بود یا دهها راه نرفته پیش رویمان بوده و هست كه نه تنها نرفتیم، بلكه حتی بدان، آنگونه كه شایسته است، نیندیشیدهایم.
ما از زمان عقد قرارداد دارسی و فواره زدن نفت در مسجدسلیمان چون سهلالوصولترین راه پیشمان بود با اشتیاق بیآنكه انتهای ره كه شاید بنبست باشد و بود، بیاندیشیدن به دیگر راههای موجود، سراسیمه به سمت نه مقصد بلكه بنبست مختوم به دیوار بلند دویدیم. نفت، گاز و درآمد حاصله از این محصولات آنقدری كارمان را راه میانداخت كه بعضا از احتمال ته كشیدن نفت در چاهها سخن میراندیم، اما این فقط در حد حرف بود و بس و منتج به اتخاذ تصمیمی پیشگیرانه نمیشد.
اكنون تحت همان فشاری قرار داریم كه باید بنا بر سنت ما ایرانیان افكاری بدیع و راهگشا به اذهانمان متبادر شود. به لحاظ ژئوپلیتیكی ایران را «لولای منطقه» نامیدهاند، زیرا كشورمان به مثابه دالانی بزرگ بین بزرگترین دریاچه طویل جهان در شمال و خلیج فارس و دریای عمان (مكران) در جنوب است بنابراین در نخستین گام برای آنكه نفسی بگیریم و خفقان اقتصادی را نه با اسكناسزایی بیپشتوانه پشت سر بگذرانیم به نظرم به عنوان دانشآموخته تجارت و بازرگانی باید به ترانزیت اندیشیده بلافاصله دیپلماسی مرتبط و بسترساز را در پیش گرفته و با توجه به بسترهای موجود با انتقال نفت و گاز خود به شبه قاره و همچنین چین و ترانزیت گاز تركمنستان به تركیه و از آنجا به اروپا درآمدی بیش از آنچه از فروش نیم بند و زیر قیمت نفت به دست میآوریم برای اقتصادمان درآمدی مطمئن بسازیم. اما ترانزیت انرژی تنها فرصتمان نیست، ایران میتواند در حوزه دیجیتال و اتصال غرب به شرق و حلقه اتصال اینترنت بر بستر فیبر نوری با هزینهای بسیار كمتر نسبت به انتقال اطلاعات بر بستر دریا، حرفی برای گفتن داشته باشد. اقتصاد ما اكنون همچون بیماری است كه برای عمل زیبایی یا جراحی خال گوشتی به كلینیك مراجعه نكرده، بلكه موجودی در حال احتضار است كه باید فیالفور به اتاق عمل منتقل و حیاتش تداوم یابد تا گام به گام بیمار رو به موت را به زندگی بازگردانده سپس شاید تا زمان نه چندان دور به چهرهآرایی و دوربازو و زیبایی اندامش نیز مبادرت كنیم، اما اكنون باید این حقیقت تلخ را بپذیریم كه اقتصادمان حكم بیمار اورژانسی را دارد و با نپذیرفتن این واقعیت فقط از بهبودی فاصله گرفته و از شانس بیمار میكاهیم.