فقر و باورهای فراموش شده
دلسوزان یك نظام سیاسی باید خود و همپیمانان سیاسی خود را به مدیریت كارآمد برای كاهش فقر توصیه كنند
دنیای قلم - اصغر میرفردی : فقر موضوعی انتزاعی و فلسفی نیست كه برای درك آن نیاز به استدلال و تحلیل باشد. فقر با سادهترین شكل برای هر انسانی قابل درك است و به همین تناسب بر كیفیت زندگی، آسایش، آرامش و میزان خشنودی فردی و اجتماعی در زندگی انسانها اثرگذار است. فقر و محرومیت مطلق، زبان گویای خاص خود را دارد و نیاز به هیچ اشارتی برای درك و مشاهده آن نیست؛ انزوا، بیقدرتی، آسیبپذیری، چهرههای تكیده و چین و چروك ناشی از تنگدستی خود گواههای روشنی از تنگدستی فزاینده یا همان فقر مطلق است.
چنین فقری، همه جنبههای زندگی اعم از روابط اجتماعی، رشد و تحول فردی و اجتماعی و حتی سبك زندگی معنوی را نیز تحت تاثیر قرار میدهد، همانگونه كه در روایت دینی آمده است: «از هر دری كه فقر وارد شود، از در دیگر ایمان خارج میشود». چنین گفتارهایی نشانگر عمق پیامد ناخوشایند فقر برای جوامع انسانی است.
در هیچ نظام سیاسی و اقتصادی فقر پدیده عادی و پذیرفته شده نیست. در جامعه اسلامی كه نظام سیاسی به نام و هدف نهادینهسازی معنویات و برای پیادهسازی ارزشهای دینی شكل گرفته است، فقر زیبنده شهروندان نیست. رسیدگی به امور مسلمین، یكی از وظایف اصلی كارگزاران جامعهای است كه به نام دین مدیریت میشود. فقرزدایی یكی از پایهایترین ماموریتهای مورد انتظار از هر نظام سیاسی به ویژه نظام و ساختار دینی است.
با این وجود، پس از چند دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی، برخی مسوولان و تریبونداران به جای ارزیابی و آسیبشناسی زمینههای گسترش فقر در جامعه به توجیه فقر موجود، توصیه به قناعت یا سببشناسی غیركارشناسانه درباره فقر در جامعه و حتی هشدار درباره مسوولیت مردم در شرایط فقر شدید میپردازند. در هفته گذشته، یكی از ائمه جمعه به مردم توصیه كرده است كه هوشیار باشند تا فقر و تنگدستی به باورهای آنها درباره انقلاب آسیب نزند!! در این زمینه میتوان به چند نكته اشاره كرد، نخست اینكه همانگونه كه در سخن معصوم(ع) آمده است، فقر ایمان را نیز از انسان دور میسازد تا چه رسد به نظام سیاسی، هر چند آن نظام برای اجرای آموزههای دینی برپا شده باشد.
بنابراین، دلسوزان یك نظام سیاسی باید خود و همپیمانان سیاسی خود را به مدیریت كارآمد برای كاهش فقر توصیه كنند. دوم، مخاطب اصلی چنین توصیههایی باید مسوولان باشند نه مردم. مردم شریف و نجیب ایران همه سختیها را تحمل كردهاند آن هم تنها به خاطر حفظ كشورشان و امید به اینكه پس از تحمل سختیهای طولانی، زندگی بهتری داشته باشند. نجابت مردم در تحمل سختیها نباید وظیفه و مسوولیتپذیری را از كارگزاران جامعه بزداید و طرفداران دولتهای مستقر را بر آن دارد تا همچنان همه مسوولیتها را متوجه مردم سازند و از مردم زجر كشیده بخواهند خودشان به تنهایی از بروز مشكلات دیگر نیز جلوگیری كنند. این چه انتظاری است؟ آیا اینگونه انتظارات از مردم نشانگر دوری از واقعیت زندگی مردم و سختیهای معیشت آنها نیست؟ نباید فراموش كرد كه ساختار سیاسی، گونهای سازوكار نهادین برای مدیریت زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم است و نباید با درخواستهایی كه همراه با نادیدهانگاری واقعیت زندگی مردم است، ساختار یاد شده را از مسوولیتهای قانونی و مورد انتظار مبرا و معاف كرد.
چنین نگاهی به مردم و فقر آنها گونهای بیگانگی با مردم زجر كشیده و فرافكنی در قبال مشكلات موجود اقتصادی و مدیریتی است. با این نوع نگاه به مشكلات، نه مشكلات برطرف و نه معنویت مردم به ویژه نسل جوان و نوجوان تقویت میشود. امر به معروف و نهی از منكر باید با شناخت مخاطب واقعی و سبك اثرگذار در انجام فریضه یاد شده باشد نه اینكه نوعی باژگونگی در انجام این مهم صورت پذیرد، به گونهای كه برخی توصیهكنندگان، از قربانیان فقر انتظار دارند تا از پیامدهای فقر جلوگیری كرده و آنها را بیاثر سازند. این نوع توصیهها نه با رویههای واقعی دینی سازگار است و نه با اصول كشورداری. گویا باورهای دینی درباره فقر، پیامدهای ناخوشایند آن و مسوولیت زمامداران در جامعه برای زدودن فقر فراموش شده است.