بازار ارز تا کجا میتازد؟
چرا راهبردهای دولت برای مهار نرخ ارز جواب نمیدهد؟
دنیای قلم - مرتضی افقه : نرخ دلار تا چه زمانی قرار است بالا برود؟ این پرسشی است كه این روزها بیشتر از هر زمان دیگر در افكار عمومی ایرانیان مطرح است. ضرورت پاسخگویی به این پرسش در شرایطی كه به محدوده زمانی هفتههای پایانی سال و ظهور نوسانات بیشتر بازارها نزدیك میشویم، بسیار بیشتر احساس میشود. در برابر این نوع تكانههای افزایشی، متاسفانه راهبرد اقتصادی مناسبی از سوی مقامات دولتی و رییس كل بانك مركزی برای مقابله با نوسانات ارزی مشاهده نمیشود. اما چرا وضعیت اقتصاد و بازار ارز كشور اینگونه است؟
1) بهطور كلی باید به این واقعیت اشاره كرد كه مهمترین راهبرد برای عبور از مشكلات فعلی در حوزه اقتصاد، پایان دادن به تحریمهای اقتصادی از طریق احیای برجام است. ایران بدون بازگشت به فضای بینالمللی و تجارت جهانی نمیتواند به سمت حل مشكلات بنیادینش در حوزه اقتصاد حركت كند. تا زمانی كه تحریمها رفع نشوند تغییر رییس كل بانك مركزی یا تغییر سیاستهای ظاهری اقتصاد، تاثیر قابل ملاحظه و بادوامی در بهبود شاخصهای اقتصادی نخواهد داشت. زمانی كه فرزین جایگزین علی صالحآبادی شد، پیشبینی كردم كه احتمالا به خاطر این تغییر در كوتاهمدت به دلیل فضای روانی، نشانههای اندكی از بهبود مشاهده میشود و بعد بلافاصله دوباره بازار به سمت نوسان و افزایش قیمت حركت میكند. در واقع زمانی كه رییس كل بانك مركزی تغییر میكند، مردم مدتی دست نگه میدارند تا ببینند آیا نشانهای از تغییر بنیادین مشاهده میشود؟ ولی بعد از مدتی وقتی متوجه میشوند خبری از حل مشكل تحریمها نیست، دوباره روند تقاضا افزایش مییابد.
2) روز گذشته رییس كل بانك مركزی اعلام كردند، بخشی از داراییهای بلوكه شده ایران آزاد شده و دولت بخشی از این داراییها را در بازار ارز تزریق كرده است. اگر این حرف فرزین را درست در نظر بگیریم، این معنا از آن مستفاد میشود كه بازارهای ایران بهرغم تزریق این میزان ارز هم نتوانسته نگرانیهایش نسبت به آینده و تداوم تحریمها را رفع كند. بنابراین هر اندازه كه دولت بخش عرضه را تقویت كرده است، بخش تقاضا هم تقویت شده و بازار باز هم صعودی شده است. حدس من این است اگر اقدام عاجلی صورت نگیرد با نزدیك شدن به شب عید و سفرهای نوروزی، نرخ دلار باز هم بالا میرود.
3) رییس كل بانك مركزی، موضوع دیگری را هم مطرح كرده و از بازارسازهایی خبر داده كه تلاش میكنند بازار را از ثبات دور ساخته و دچار تكانههای افزایشی كنند. این یك اعتراف تلخ به ناتوانی است. اینكه بانك مركزی یك كشور نفتخیز با ادعای صادرات چند ده میلیاردی در مقابل یك یا دو صراف یا مجموعهای از صرافان یا افراد دارای ارز، اظهار ناتوانی كند و ریشه نوسانات را تحركات آنها بداند، بسیار تلخ است. تصور میكنم این اظهارات، نوعی فرافكنی و گفتاردرمانی است . به نظر میرسد رییس كل بانك مركزی از این طریق تلاش میكند برای خود وقت بخرد تا بهزعم خود بتواند بحران را پشت سر بگذارد. اما این بحران دامنهدار با چنین روشهای غیر اصولی و غیر علمی حل نخواهد شد. حل بحران اقتصادی كشور ابتدا نیازمند حل مشكل تحریمها و توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی و پس از آن اصلاح ریشهای نظام تصمیمسازیهای اقتصادی كشور است، جز اینش راهی نیست... .