تضادهای سیاسی خانوادگی از منظری دیگر
تضاد در گرایش سیاسی خانوادههای سیاستمداران چه بازخوردی در جامعه دارد؟
دنیای قلم - علی میرزامحمدی : در ماه جاری برادر یكی از مسوولان فرهنگی كشور به یكی از كشورهای غربی پناهنده شد. بازتاب این خبر به حدی بود كه این مسوول را واداشت تا در اظهارنظری این پدیده خانوادگی را با عبارت «ریزشها و رویشها» تبیین كند. واقعیت این است كه بیشتر اعضای یك خانواده گرایش سیاسی مشابه و یكسانی دارند و تعداد افرادی كه گرایش و كنش سیاسی آنها با دیگر افراد خانواده متمایز و متضاد باشد بسیار كم است. با این همه این مساله در خانوادههای سیاستمداران و فعالان سیاسی مطرح كشور از بازتاب رسانهای بیشتری برخوردار است. نمونههای متعددی از تضاد در گرایش و كنش سیاسی خانوادههای مطرح سیاستمداران كشور وجود دارد.
در برخی از خانوادههای سیاسی كه پیش از انقلاب فعال بودند فرزندان یا نزدیكان آنها به جرم فعالیت ضد نظام كشته شده یا به جرایم دیگر اعدام شدهاند. اما برخی تضادها در خانوادههای سیاستمداران در ضدیت با حاكمیت نبوده است، بلكه آنها در طیفهای مختلف سیاسی تعریف شده در داخل حاكمیت ولی متضاد با یكدیگر حضور داشتهاند. برای نمونه در میان اعضای یك خانواده مطرح سیاسی چندین برادر در طیفهای مختلف سیاسی كشور فعالیت داشتهاند. یكی از برادران رویكردی نزدیك به احزاب اصولگرای سنتی دارد؛ در صورتیكه برادر دیگر رویكردی اعتدالی داشته است.
عجیب آنكه برادر سوم آنها كه روزگاری رویكردی بسیار نزدیك و حامی اصولگرایان سنتی داشت، امروزه در چرخشی از مواضع پیشین خود، از سیاستهای جاری كشور انتقاد میكند. یا در مثالی دیگر، پسر یكی از تصمیمسازان كشور كه پدر كهنسالش نفوذ و قدرت بسیار زیادی در میان طیف راست سنتی دارد، در كابینه اعتدالی حضور داشته و امروزه در نقد سیاستهایی كه یكی از مسببین آن پدر خودش میباشد اظهارنظر میكند! برای تبیین این تضادها از دو منظر و رویكرد نظری میتوان بهره گرفت: رویكرد اول آن است كه ما این تضاد در گرایشها و كنشهای سیاسی را نوعی «بازی» تلقی كنیم .
نظریه بازی به ما میگوید كه فعالان سیاسی عضو یك خانواده، گاهی به مصلحت پیراهن تیمهای مختلف سیاسی را میپوشند تا در بازیهای سیاسی هیجانانگیزی كنند و نظام سیاسی كشور نیز از این نقشآفرینیهای مصلحتی جانبداری میكند. این هیجانانگیزی فقط در محدوده گود و میدان سیاسی است و خارج از آن بیمعنا است. آنها در خارج از میدان بازی سیاسی با همدیگر دوستی دارند و حتی در مشكلات زندگی به همدیگر كمك میكنند. این تماشاگران بازیهایهای سیاسی هستند كه آنها را بیش از حد جدی میگیرند. حضور اعضای مختلف خانواده در تیمهای متفاوت و حتی متضاد سیاسی به آنها كمك میكند تا سهم خانواده خود را در قدرت سیاسی كشور به رغم تغییرات حفظ كنند. اما براساس رویكرد نظری دوم، هر چند در مواقعی تنوع و تضاد در گرایشهای سیاسی اعضای خانواده، ساختگی و مصلحتی است، اما در موارد متعددی نیز این تضادها، نه بازی بلكه واقعی است. در این حالت باید دنبال دلایلی بگردیم كه فرزند را در مقابل والدین یا برادر را در مقابل برادر و خواهر قرار میدهد و وحدت خانوادگی را بههم میزند و اختلاف آنها را به سوژه رسانههای مختلف تبدیل میكند.
به احتمال در این حالت فرد در گرایش و كنش سیاسی خود، منافع، اهداف یا عقایدی دارد كه برای او به حدی حیاتی است كه به هیچوجه نمیتواند دلبستگیها و علایق خانوادگی خود را حفظ كند، در نتیجه ترجیح میدهد پا روی علایق و دلبستگیهای خانوادگی خود بگذارد. در هر حال چه با رویكرد مبتنی بر بازی سیاسی یا جدی و واقعگرایانه، تضاد در كنشها و گرایشهای سیاسی اعضای خانوادههای مسوولان مطرح كشور را تبیین كنیم، بازتاب آنها در رسانهها و افكار عمومی از اهمیت ویژهای برخوردار است. هر چند تضادهای مصنوعی و مصلحتی خانوادههای مطرح سیاسی كشور، نه تنها هزینهای برای حاكمیت ندارد، بلكه به فرصتی برای شورآفرینیهای سیاسی كنترل شده تبدیل میشود، اما رسانهای شدن تضادهای واقعی، هزینههای امنیتی- سیاسی سنگینی برای حاكمیت ایجاد میكند. جبران این هزینههای سنگین، با اتخاذ رویكردهای سخت و سنگینتر، جلوی تكرار موارد مشابه را نه تنها نخواهد گرفت بلكه به تشدید آن منتهی خواهد شد. بهترین رویكرد آن است كه از تحلیل دلایل اینچنین مواردی به عنوان تلنگری برای بازاندیشی در سیاستهای جاری كشور و بازگویی نقدهای درونی و هشداری برای حاكمیت در جهت ضرورت اصلاح ساختارها بهره بگیریم .