بیبرنامگی دلخراش همیشه، همه جا
ماجرای مراسم راهپیمایی اربعین كه با مشكلات فراوانی روبهرو شد و مردم رنج بسیار بردند و هنوز معلوم نیست كه روند این مراسم چگونه پیش خواهد رفت و چه عاقبتی خواهد داشت؟
دنیای قلم -فرهنگ برنامهریزی و برنامهمحوری در جامعه ما به شدت ضعیف است.جامعهشناسان میتوانند موضوع را مورد مطالعه دقیق و همهجانبه قرار دهند و كاشف به عمل آورند كه چرا در ایران نه تنها در میان مسوولان و سیاسیون و احزاب و گروهها بلكه در متن مردم و در امور شخصی و خانوادگی هم اغلب از بیبرنامگی رنج میبریم و با فرهنگ برنامه داشتن و بر اساس آن عمل كردن غریبه هستیم.
ماجرای مراسم راهپیمایی اربعین كه با مشكلات فراوانی روبهرو شد و مردم رنج بسیار بردند و هنوز معلوم نیست كه روند این مراسم چگونه پیش خواهد رفت و چه عاقبتی خواهد داشت؟تنها نمونه كوچك و البته گویایی از بیبرنامگی و فقدان تمهیدات لازم برای حوادث قابل پیشبینی و حتی موارد غیرمترقبه است.
هفتههاست كه روی این مراسم تبلیغات میشود و صداوسیما تا نیم ساعت از بخشهای مهم خبری خود را به انواع جلسات و مقدمات و هماهنگیها و اظهارنظر مسوولان مختلف پیرامون بهتر برگزار شدن این مراسم اختصاص داد و همچنان میدهد ولی متاسفانه هنگام عمل همگان دیدند و زائران چشیدند كه بیبرنامگی چگونه میتواند یك مراسم باسابقه را هم آكنده از درد و رنج و خسارت دلخراش كند؟ مراسم راهپیمایی اربعین فقط یك مورد عبرتانگیز از برنامهگریزی و سهلانگاری ما ایرانیان است.
اگر بخواهیم بر آن متمركز شویم، خواهیم دید در مسائل بسیار بزرگتر هم ما دچار این بلیه پرخسارت هستیم و چون به هر حال میگذرد! صلواتی میفرستیم و آماده میشویم كه با موضوع جدیدی كه به هر حال پیش میآید با بیل و كلنگ و هر چه پیش آید خوش آید، روبهرو شویم! دو انتخابات مجلس و ریاستجمهوری با ردصلاحیت گسترده و بدون حداقلی از رقابت و با كمترین شركتكننده برگزار و آنچه خواستند در عمل پیاده شد ولی به سرعت مشخص شد كه نه مجلس دارای فراكسیونهای قوی با برنامههای معین و فكر شده است و نه دولت خصوصا در زمینه اقتصاد دارای برنامه مشخص و كارشناسانه است. تاكنون بارها اقتصاددانان از دولت خواستهاند برنامههای خود در زمینههای مختلف را منتشر كند ولی هنوز چنین درخواست معقول و منطقی برآورده نشده است، اگر بگوییم تمام طول و عرض برنامههای دولت در رسیدگی عاجل به موضوعات موردی و حضور در میادین مختلف و دیدار با مردم خلاصه شده است سخنی به گزاف نگفتهایم
از انصاف نگذریم و برای اثبات ریشهدار بودن این معضل اشاره به فعالیت انتخاباتی اصلاحطلبان ضرورت دارد.بزرگان و محترمان اصلاحطلب ماهها نشستند و گفتوشنود كردند و حتی نام این جمع را اجماعسازگذاشتند ولی دو، سه روز مانده به انتخابات در میان بهت ناظران و نخبگان اعلام شد كه هر كس و هر حزب و گروه اصلاحطلب میتواند به صلاحدید خود در انتخابات شركت كند یا نكند، كاندیدا داشته باشد یا نداشته باشد!
اینها از جدیدترین و بزرگترین موارد بیبرنامگی ما ایرانیان است، پیشتر برویم باید به رژیم گذشته هم بپردازیم كه با وجود ثبات و سرمایههای عظیم مالی و ارتباطات عالی با اغلب كشورهای جهان و امكان استفاده از مستشاران اقتصادی خارجی برنامه میریخت ولی بسیاری از برنامهها در میانه راه، رها میشدند یا امر ملوكانهای میآمد و همه چیز را بر هم میزد! در این سوی ماجرا هم دهها گروه مسلح و غیرمسلح برای سرنگونی شاه جدا مبارزه میكردند و در این راه چه جانها كه فدا نشد و چه زندانها كه پر نبود ولی شاید به جرات میتوان گفت كه هیچ كدام از آنها برنامهای مطابق با تعریف دقیق آن برای پس از انقلاب نداشتند و به سادگی این تصور وجود داشت كه امالمسائل كشور حضور و امیال شاه و دربار است كه اگر بروند یكشبه همه مشكلات حل میشود و... دیدیم كه چند سال طول كشید تا اولین برنامه پنج ساله تصویب و اجرای آن در دستور كار قرار گرفت.برنامهها یكی پس از دیگری نوشته شدند ولی جز در برخی مقاطع رنگ اجرا به خود ندیدند تا اینكه آقای احمدینژاد آمد و اصل و فكر برنامهریزی و برنامهمحوری را مچاله كرد و به زبالهدادن تاریخ افكند و تقریبا یك تنه به تدبیر امور اجرایی پرداخت!
در حال حاضر واقعا كشور ما در شرایط بغرنجی قرار دارد و مسائل فوقالعاده مهمی حتما پیش خواهند آمد، بهترین راه این است كه برای یكبار هم كه شده به واسطه خطرات بزرگی كه كشور را تهدید میكند، حاكمیت میدانداری كند و با دعوت از همه جناحها و گروهها و صاحبنظران برای هر رخداد طبیعی و حتی غیرمترقبه فكر شود و برنامهریزی صورت گیرد و اجماعسازی شود تا در هر شرایطی كمترین گزندی متوجه كشور نشود.مرحوم هاشمیرفسنجانی یكی از دلایل پذیرش قطعنامه خاتمه جنگ را اینگونه عنوان كرد كه امام نمیخواست هنگام فقدان ایشان همچنان جنگ ادامه داشته باشد.در مورد برجام هم میشد یك روش اجماعی در پیش گرفت و رفع قاطع تحریمها كه حداقل در ظاهر كسی با آن مخالف نیست در اولویت نخست قرار داده میشد و حتی اگر امریكا ارادهای برای پیوستن به برجام نشان نمیداد برای آن هم فكر میشد و برنامهریزی كلان صورت میگرفت و حمایت ملی از طریق همه جناحها و گروهها و احزاب به دست میآمد.اما به نظر میرسد رنج ما از بیبرنامگی و برنامهگریزی در اغلب مسائل حتی موضوعات حیاتی انتها ندارد و با خویش میگوییم؛ چو فردا بیاید فكر فردا كنیم و همیشه از حوادث و رویدادها عقب هستیم..
جعفر گلابی