تنزل رتبه دانش آموزان ایرانی در المپیادهای جهانی

تنزل رتبه دانش آموزان ایرانی در المپیادهای جهانی

در سال‌های اخیر، مدارس استعدادهای درخشان رو به افول رفته‌اند و دیگر آن کارآمدی گذشته را ندارند.

دنیای قلم- فهیمه طباطبایی در همشهری نوشت: مدارس سمپاد یا استعدادهای درخشان یکی از مراکز معروف و مهم آموزشی در ایران است که تلاش می‌کند دانش‌آموزان نخبه و تیزهوش در سراسر کشور را فارغ از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده، پوشش تحصیلی دهد؛ مدارسی که معیار نخبه‌پروری در ایران است و نامش با چهره‌های نامدار علمی در ایران و جهان گره خورده؛ نمونه بارز آن مرحوم مریم میرزاخانی، ریاضیدان برجسته و استاد دانشگاه استنفورد که از فارغ‌التحصیلان این مدرسه بود. اما در سال‌های اخیر، مدارس سمپاد رو به افول رفته‌اند و دیگر آن کارآمدی گذشته را ندارند. تنزل سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان به یک مرکز، ادغام آزمون‌های آن با آزمون مدارس نمونه دولتی، توسعه بی‌رویه شعبه‌های این مدرسه در سال 90، تلاش برای حذف مدارس سمپاد در سال 97و صدالبته رشد مدارس غیردولتی در این زمینه نقش بسزایی داشت. برای بررسی وضعیت این مدارس، سراغ فاطمه مهاجرانی رفتیم؛ کسی که سال 96رئیس مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان بود و چندین بار تلاش کرد تا جلوی انحلال مدارس سمپاد را بگیرد. او‌حالا 2ماهی می‌شود که رئیس مرکز نیست، اما حرف‌های زیادی درباره وضعیت سمپاد و نخبه‌پروری در ایران دارد.

 

 مدارس سمپاد یا همان استعدادهای درخشان از سال 1387که علیرضا علی‌احمدی، وزیر آموزش و پرورش، حجت‌الاسلام اژه‌ای، رئیس سازمان استعدادهای درخشان را برکنار کرد، دچار تلاطم‌های شدید و متعدد شد. وزیران مختلف خواهان انحلال سازمان استعدادهای درخشان و به‌تبع مدارس سمپاد بوده و هستند. ریشه این مخالفت‌ها با سمپاد در کجاست؟

بی‌توجهی به حوزه استعدادهای درخشان، یعنی بی‌توجهی به نظام استعدادهای برتر در کشور و از سویی این مدارس یک نظام آموزشی خاص و مستقل دارند. بله، ممکن است زمانی برسد که بگوییم مدرسه سمپاد نمی‌خواهیم، ولی قطعا نمی‌توانیم نسبت به نظام آموزشی که سمپاد آن را تعریف کرده، بی‌توجه باشیم. هیچ کشوری نسبت به دانش‌آموزان برتر خود بی‌توجه نمی‌ماند؛ بنابراین مدارس استعداد درخشان در وضعیت فعلی آموزش ایران باید وجود داشته باشد. درست است که آسیب‌هایی دارد؛ مانند هر نظام آموزشی دیگری. مگر ما می‌توانیم نظامی آموزشی را مثال بزنیم که عملکرد سراسر مثبت داشته باشد؟ وجود این مدارس به دلایل مختلف یک الزام است؛ نه انتخاب.


 به هر حال قدرت مخالفان سمپاد در همه 12سال گذشته قوی‌تر بوده و موقعیت این نهاد را به‌شدت تضعیف کرده‌اند. در مقابل شما برای مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان که ماندنش به مویی بند است، چه کردید؟

مهم‌ترین اقدامی که ما دنبال آن بودیم، تبدیل دوباره این مرکز به سازمان است تا به جایگاه قبلی خود برگردد؛ کاری که با لطف خدا و با حمایت همه کسانی‌که دست‌اندرکار امور‌نخبه‌پروری کشور هستند، انجام شد. این دستاورد مهمی است؛ 20مهر 98اساسنامه سازمان امضا و ابلاغ شد و به‌زودی هم ساختار سازمان ابلاغ می‌شود. بعد از آن هم باید سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان در مجلس شورای اسلامی به تصویب برسد تا کسی نتواند در آینده به ساختار آن آسیبی برساند.
 

 یکی از انتقادهایی که مخالفان دارند، این است که دانش‌آموزان مدارس سمپاد بعد از اتمام تحصیل از کشور خارج می‌شوند. می‌گویند اینها مثل نهال‌هایی هستند که میلیون‌ها تومان در مدارس خاص و دانشگاه‌های تراز اول صرف آنها شده و وقتی به بار می‌نشینند، برای کشور دیگری کار می‌کنند.

متأسفانه زیست‌بوم نخبگانی در ایران ضعیف است و باید روی بهبود آن کار کنیم. نظام کلی کشور ما منبعث و منطبق بر نظام نخبگانی نیست. برخی از کشورها هدفگذاری ندارند که باید در علم به کجا برسند و هدف‌هایشان را روی موضوعات دیگر متمرکز می‌کنند. نمی‌شود وقتی ما نظام نخبگانی می‌خواهیم، نسبت به نظام دانش‌آموزی آن بی‌تفاوت باشیم. ما باید از پایه به این موضوع توجه کنیم. ما قبول داریم که جداسازی یکی از راهکارهایی است که ما را زودتر به هدف می‌رساند، اما آسیب‌هایی مثل رشد گلخانه‌ای دارد و سبب می‌شود بچه‌هایی که در این فضا رشد می‌کنند به یک اندازه با همه اجزای اکوسیستم در تعامل نباشند و دچار غرور کاذب شوند که این بد است، اما این ویژگی منفی فقط در دانش‌آموزان استعدادهای درخشان وجود ندارد و صرفا آنها نیستند که مهاجرت می‌کنند.


آیا در ایران بانک اطلاعاتی از دانش‌آموختگان سمپاد دارید که وضعیت علمی و شغلی آنها بعد از فارغ‌التحصیلی از مدرسه و سپس دانشگاه را مانیتور کند؟

نه! این سیستم را نداریم. تغییراتی که در مجموعه استعدادهای درخشان در سال‌های پیش صورت گرفته و شما به آن اشاره کردید، باعث شده که فعالیت‌های پایشی و رصدی در این مجموعه از بین برود. در زمان دکتر اژه‌ای اقداماتی در این‌باره صورت گرفته بود، اما تغییرات مداومی که برای مجموعه سمپاد در داخل وزارت آموزش و پرورش شکل گرفت، باعث شد چیزی از آن باقی نماند. البته در هر مدرسه انجمن دانش‌آموختگان وجود دارد و خود مدارس وضعیت فارغ‌التحصیلان را رصد می‌کند، اما این اطلاعات را شفاف و دقیق در اختیار نداریم و نقدتان بجاست؛ این نقص ماست که این ساختار را ایجاد نکرده‌ایم.


 انتقاد دیگری که مخالفان سمپاد دارند، این است که اغلب والدین دوست دارند فرزندشان در این مدارس درس بخوانند و به همین دلیل فشار را روی آنها برای شرکت در کلاس‌های فوق‌برنامه بالا می‌برند که همین باعث شده کیفیت آموزش در مدارس کاهش پیدا کند. شما چه پاسخی به این نقد دارید؟

 بله. تا زمانی که آزمون‌های سمپاد درسی برگزار می‌شد، این استدلال درست بود، ولی الان غلط است؛ چون چند سالی است آزمون‌های ورودی سمپاد به شکل تست هوش برگزار می‌شود. علاوه بر اینکه امکان تعامل و مراوده با معاونت ابتدایی وزارت آموزش و پرورش برای شناسایی و هدایت دانش‌آموزان نخبه به مدارس سمپاد هست؛ یعنی اینکه ما به جای برگزاری آزمون، از معلم، گروه همسالان و اولیا بخواهیم در طول دوران تحصیل دانش‌آموز نخبه را شناسایی و برای شرکت در تست هوش به ما معرفی کنند که این همه رقابت و کاسبی برای ورود به مدارس سمپاد به‌وجود نیاید.


 سال 1390و در دوره وزارت حمیدرضا حاجی‌بابایی، مدارس سمپاد تصاعدی رشد پیدا کرد و به‌تبع ظرفیت پذیرش مدارس سمپاد افزایش نجومی یافت. این شکل از توسعه مدارس، چه آسیبی به مرکز پرورش استعدادهای درخشان وارد کرد؟

منحنی قوس می‌گوید که بین 2تا 3درصد از بچه‌ها ضریب هوشی بالاتری دارند که در برخی ضرایب هوشی این عدد به یک در 10میلیون می‌رسد؛ بنابراین توسعه این مدارس باید متناسب با جمعیت دانش‌آموزی باشد. در زمان توسعه بی‌برنامه مدارس سمپاد در سال 90، جمعیت دانش‌آموزان آن یکباره به 156هزار نفر رسید که عدد قابل‌توجهی است، اما الان این رقم به 114هزار نفر رسیده است. از طرفی تعداد مدارس سمپاد را کاهش دادیم که البته این کار سختی بود؛ چون پشت هر مدرسه در استان‌های مختلف نماینده، فلان مدیر  و... قرار داشت و حتی مطالبات مردم که چرا این مدارس را جمع می‌کنید. ما تلاش کردیم در مناطقی که امکان داشت به جای حذف، سیاست استاندارد‌سازی‌ را در پیش بگیریم. البته این را هم بگویم که در برخی مناطق هم مدرسه جدید راه‌اندازی کردیم؛ مثل گچساران، خرمشهر یا سراوان که اصلا مدرسه استعداد درخشان نداشتند و بچه‌های مستعدشان از امکان رشد در شرایط استاندارد آموزشی بی‌بهره بودند.

 

 

عدم استقلال عملی برای مدارس استعدادهای درخشان
 

 این مدارس را توسعه دادید، اما در تامین نیروی انسانی مجرب که بتواند نیازهای علمی و تربیتی دانش‌آموزان نخبه را برطرف کند، موفق نبودید که باعث شد سطح کیفیت آموزش در این مدارس به‌تدریج افت کند و تفاوت چندانی با مدارس عادی نداشته باشد.
متأسفانه در سیستم هیچ استقلال عملی برای مدارس استعدادهای درخشان دیده نشده و بدتر اینکه از 2سال پیش این مدارس مانند مدارس عادی می‌توانند نیرو جذب کنند؛ یعنی همان شکل از استخدام نیرو که از طریق دانشگاه فرهنگیان یا آزمون استخدامی صورت می‌گیرد. این اتفاق بسیار بدی است؛ چون ما به یک دانش‌آموز می‌گوییم که تو احتمالا استعداد برتر هستی و باید در مدرسه ویژه درس بخوانی، اما معلم ویژه‌ای به تو نمی‌دهیم؛ حتی عوامل اجرایی ویژه هم در اختیار او نمی‌گذاریم. این دانش‌آموزان کار پژوهشی ویژه دارند، اما معلم ویژه در این‌باره ندارند و این سبب می‌شود که به‌صورت اجبار مدیران مدارس سمپاد به سمت معلمان آزاد بروند.


 و به همین دلیل والدین مجبورند شهریه‌های گزافی برای تحصیل فرزندشان در این مدارس بپردازند.

مدارس استعداد درخشان طبق مصوبه هیأت‌امنا می‌توانند تا 50درصد از شهریه مدارس غیردولتی را بگیرند.


 دقیقاً این هم یکی از ایرادهایی است که منتقدان از مدیریت مرکز استعداد درخشان می‌گیرند و می‌گویند دریافت شهریه باعث می‌شود بسیاری از دانش‌آموزان نخبه در خانواده‌های محروم، از تحصیل در این مدارس محروم شوند.

نه، اینطور نیست. همواره دانش‌آموزانی که امکان پرداخت شهریه را نداشته باشند، در مدارس سمپاد رایگان تحصیل می‌کنند، اما واقعیت این است که به‌دلیل همان کمبود نیروی ویژه در این مدارس، مدیران مجبورند نیروی آزاد بگیرند.


 خب، وقتی این نیاز وجود دارد و نیروی عادی عملا برای این مدارس ناکارآمد است، چرا مسئله در سطح شورای‌عالی آموزش و پرورش مطرح نمی‌شود تا ردیف استخدامی خاصی برای این مدارس درنظر بگیرند؟

در هیأت‌امنای مرکز استعدادهای درخشان قرار شد این مسئله مطرح و سازوکاری برای آن اندیشیده شود که هم از ظرفیت فارغ‌التحصیلان سمپاد استفاده شده و هم اینکه در کل بحث منابع انسانی در مدارس سمپاد ساماندهی شود.


 برویم سراغ مسئله بی‌توجهی به رشته علوم‌انسانی در مدارس سمپاد. چرا در مدارس سمپاد به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز نخبه‌پروری کشور، این رشته مهجور است؟

چند سالی هست که در مدارس سمپاد، رشته علوم‌انسانی راه‌اندازی شده، اما همه مدارس متوسطه دوم کلاس علوم‌انسانی ندارند. یکی از مبانی استراتژی توسعه، توسعه براساس نقاط‌قوت است؛ یعنی اگر یک مدرسه ما در حوزه علوم‌انسانی خوب کار کرد، یکباره همه علوم‌انسانی ندهیم. اجازه دهیم آن مدرسه قوت بگیرد و بعد آن را به‌عنوان یک مدل و برند معرفی کنیم برای سایر مدارس دیگرمان؛ لذا ما با این استراتژی دنبال توسعه علوم‌انسانی هستیم. اتفاقا پارسال که نخستین خروجی‌های رشته علوم‌انسانی را داشتیم، رتبه‌های برتر دانشگاهی از دانش‌آموزان سمپاد بودند و این بیانگر این است که هرجا سمپاد توانست کار خودش را درست انجام دهد، به خروجی خوبی رسید. یکی از کارهایی که در مدارس سمپاد دنبال کردیم، توسعه المپیادها در این رشته است. قبلا فقط یک المپیاد ادبی داشتیم، اما امروز المپیاد تفکر و کارآفرینی، اقتصاد و مدیریت و جغرافیا در حوزه علوم‌انسانی اضافه شده است. البته المپیاد جغرافیای جهانی هم دارد و قرار بود دانش‌آموزان شرکت بکنند که به‌خاطر کرونا برگزار نشد. اقتصاد هم جهانی دارد؛ منتهی هنوز خیلی بررسی نکرده بودیم که شرکت کنیم یا نه؛ چون تازه سال 2016شروع به‌کار کرده و المپیاد جوانی است.

 

 

کاهش مدال‌آوری دانش‌آموزان ایرانی


حالا که حرف از المپیاد شد، لطفا توضیح بدهید که چرا مدال‌آوری دانش‌آموزان ایرانی در همه رشته‌ها نسبت به دهه 70کاهش پیدا کرده. آیا کیفیت آموزش در مدارس سمپاد پایین آمده؟
بله، متأسفانه وضعیت ما در المپیادهای جهانی تغییر کرده، اما مدال‌آوری ما کم نشده، بلکه رتبه جهانی ما پایین آمده است. باید درنظر بگیریم که المپیاد یک مسابقه است و در رقابت، من شرکت‌کننده، هم باید به‌خودم فکر کنم و هم به کسانی که در این رقابت شرکت می‌کنند. در این دست‌اندازهایی که طی 12سال گذشته در حوزه استعدادهای درخشان پیش آمد به‌خصوص از سال 89به بعد که باشگاه دانش‌پژوهان در سمپاد ادغام شد و به‌عنوان زیرساختار رسمی آموزش‌وپرورش درآمد، وضعیت المپیادی‌های ما ضعیف شد؛ چون قبلا باشگاه یک ساختار آزادانه‌ای داشت که کار در آن راحت بود، اما حالا یک ساختار سلسله‌مراتبی و سخت بدون آزادی عمل دارد و وضعیتش شبیه به آموزشگاه المپیاد شده است؛ این یکی از عوامل تضعیف بود.

 

دوم، وضعیت رقیبان ما هست که طی سال‌های گذشته خیلی زیاد در این زمینه کار و تلاش کرده‌اند؛ به‌خصوص کشورهای حوزه خلیج‌فارس و آسیای جنوب‌شرقی؛ مثلا در المپیاد شیمی در بین 26مدال طلا که به 12کشور داده شد، کشور آمریکا 4مدال طلا گرفت، ویتنام هم 4مدال. ایران در المپیاد شیمی رتبه دهم را دارد و کشورهایی که بالاتر از ایران هستند آمریکا، کره‌جنوبی، چین، ویتنام، ترکیه و بعد ایران هستند. تعداد مدال‌های ما بالاست و در هر المپیادی شرکت می‌کنیم، بچه‌ها مدال می‌آورند اما امسال در مدال طلا در رتبه دهم قرار داریم. در نقره و برنز هم در بالای میانگین هستیم، اما کشورهای دیگر وضعیتشان از ما بهتر شده؛ مثلا ترکیه اصلا در اکوسیستم المپیادها نبود، اما الان مدال می‌آورد و بالاتر از ما قرار می‌گیرد. تمام آمار و ارقام نشان می‌دهد که رقیبان ما با سرعت عجیبی کار می‌کنند.


 در نظر داشته باشید که نخستین المپیاد جهانی سال 1959برگزار شد که المپیاد ریاضی بود و نخستین حضور ایران در المپیادها سال 1987بود؛ یعنی سال 1366شمسی. کشور فنلاند 20سال قبل از ما به المپیادها پیوست؛ یعنی سال 1967. با درنظر گرفتن اینکه تعداد افراد شرکت‌کننده از هر کشور در المپیادها مشخص است و مثلا ریاضی حتما باید 6نفر باشد و نجوم 4نفر، فیزیک 5نفر و... در این سال‌هایی که ما شرکت کردیم 45مدال طلا در المپیاد ریاضی جهانی تا‌کنون کسب کرده‌ایم و فنلاند باسابقه 20سال حضور بیشتر از ما، فقط یک مدال طلا آورده، این عدد معنا دارد و معنایش این است که ظرفیت ایران بسیار بالاست؛ یعنی میزان اشتیاق علم بی‌نظیر است.


 

 سمپاد تقویت نشود، نظام نخبگی و نخبه‌پروری طبقاتی خواهد شد

 

 تقریباً 5سال پیش دانش‌آموزان نخبه مدارس سمپاد در هر طبقه اقتصادی و اجتماعی پرچمدار مدال‌آوری در المپیادهای جهانی بودند، اما الان دانش‌آموزان در مدارس غیردولتی هم وارد این عرصه شده‌اند. آیا این موضوع خطرناک نیست که علم به انحصار طبقه بالای اقتصادی دربیاید؛ اتفاقی که در کنکور رخ داده و دیگر کمتر دانش‌آموزی در مدارس دولتی رتبه‌های برتر را کسب می‌کند؟

 

بله درست است. در زمان اوج درخشش المپیادها اغلب بچه‌های سمپاد پرچمدار بودند، اما الان فضا اینگونه نیست و مدارس غیردولتی هم وارد میدان شده‌اند. واقعیت این است که اگر سمپاد تقویت نشود، نظام نخبگی و نخبه‌پروری طبقاتی خواهد شد. سمپاد یکی از ابزارهایی است که کمک می‌کند نخبگی طبقاتی نباشد. در سال‌های اخیر خیلی این قضیه بدتر هم شده؛ چون آنها پول دارند و هزینه می‌کنند و جواب هم می‌گیرند. باید قبول کنیم که ما نمی‌توانیم موتور بنز را در پراید بگذاریم. یک جایی باید این ساختار با هم بخواند، زمانی سمپاد جایگاهش در حد معاون رئیس‌جمهور بود و بعد هم باشگاه دانش‌پژوهان به‌عنوان تشکیلات جدا فعالیت می‌کرد، اما الان 2مجموعه مهم را کوچک و در هم ادغام کرده‌ایم و اسمش را گذاشته‌ایم مرکز. معلوم است که نمی‌توانند حیات داشته باشند.

 

مجموعه ما شده قسم حضرت عباس و دم خروس. در بازی قدرت و ثروتی که مدارس غیردولتی دارند، حتی معلمان خوب و نخبه به آن سمت رفته‌اند. چه‌کسی برنده است؟ چرا معلم جوان و نخبه باید صرف علاقه و اخلاق در مدارس سمپاد کار کند؟ مگر علاقه و تعهد برای او نان سفره خانواده‌اش می‌شود؟ خب، حق دارد برود جایی که پول و امکانات بهتری در اختیار او می‌گذارند و‌ شأن کار و تلاشی که کرده را نگه می‌دارند. چرا ما باید همه‌‌چیز را با معیار اخلاق بسنجیم؟ اخلاق فقط روغن داخل سیستم است؛ اصل و معیار تامین منابع مالی است. امیدوارم مسئولان ما سریع‌تر به راه اصلی برگردند و در این زمینه به دانش‌آموزان نخبه کمک کنند تا بیشتر از این دیر نشده و رقیبان جلوتر نیفتاده‌اند.

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.