مخوف‌ترین جنایتکاران قرن

مخوف‌ترین جنایتکاران قرن

قاتلان سریالی در ایران موضوعی پیچیده بوده است که در چندین سال پی در پی وضعیت سختی را ایجاد کرد. مخوف ترین قاتلان سریالی صد سال اخیر ایران را اینجا بخوانید


دنیای قلم- قتل‌های سریالی یا زنجیره‌ای قتل‌هایی هستند که قاتلان در بازه‌های زمانی مختلف تقریبا به یک شیوه بیش از سه نفر را به قتل می‌رسانند و معمولا بین قتل‌های اتفاق‌افتاده ویژگی‌های یکسانی وجود دارد. در ایران هم این قتل‌ها وجود دارند و با تورقی در مطبوعات می‌بینیم کسانی بودند که هم‌‌نوعان خود را به شیوه‌ای یکسان به قتل رساندند. معروف‌ترین آنها اصغر قاتل است که از مخوف‌ترین قاتلان سریالی بود و اسم او قبل و بعد از اعدامش مایه هراس بود. اصغر قاتل 25 کودک را در عراق و هشت کودک را در ایران به قتل رساند.

 

او قربانیان خود را از میان پسربچه‌ها انتخاب می‌کرد و 13 سال به ارتکاب قتل ادامه داد. اصغر قاتل ابتدا به بچه‌ها تجاوز می‌کرد و بعد سر آنها را می‌برید و جنازه‌ها را در اطراف ورامین و نزدیکی کوره‌پزخانه‌ها رها می‌کرد. اصغر قاتل سال 1313 اعدام شد و می‌توان به نوعی او را هم در میان قاتلان سریالی این قرن قرار داد. مجید سالک معروف به محمودی که از سال 1359 تا 64 مرتکب قتل 21 زن شد، از قاتلان سریالی دیگر است. البته مجید سالک احتمالا 41 زن را به قتل رسانده بود اما تا قتل 21 ثبت و سندسازی شد و در نهایت او در زندان قصر خودکشی کرد. سومین قاتل غلامرضا خوشرو بود که بین سال‌های 71 تا 75، 9 زن را به قتل رساند و به عنوان خفاش شب به مردم معرفی شد.

 

او نیز در ملأ عام به دار آویخته شد. خفاش شب البته مایه هراس خیلی از خانم‌ها در تهران شده بود. چهارمین فرد، سعید حنایی معروف به قاتل عنکبوتی بود که بین سال‌های 79 تا 80، 16 زن قربانی او شدند و اغلب مقتولان زنان تن‌فروشی بودند که سعید حنایی مدعی بود برای ازبین‌بردن فساد تصمیم گرفته آنها را به قتل برساند. در آن زمان برخی رسانه‌ها مسائلی را درباره زندگی خصوصی او نوشته بودند و توضیح داده شد آسیبی که یک راننده تاکسی به زندگی شخصی او وارد کرده بود، باعث شد تا سعید حنایی دست به چنین جنایاتی بزند. او سال 81 در زندان مرکزی مشهد اعدام شد.

 

 

 
پرونده دیگر، قتل‌های محفلی کرمان بود که هفت متهم داشت و به نظر می‌رسید بین پنج تا 18 زن را با انگیزه ازبین‌بردن فساد به قتل رساندند و در نهایت سال 92 حکم اعدام چهار نفر تأیید و دو نفر به 10 و 15 سال حبس محکوم شدند. پرونده دیگر، پرونده بیجه بود که بین سال‌های 81 تا 83 مطرح شد و حدس زده می‌شود او 26 کودک را به قتل رسانده بود که درنهایت در اسفند 83 بعد از اجرای حکم شلاقش در پاکدشت ورامین اعدام شد. در زمان محاکمه محمد بیجه تعداد زیادی از خانواده مقتولان با خشم و عصبانیت فراوان در داخل دادگاه و بیرون از آن حضور داشتند و با حرارت و هیجان خواستار اجرای حکم اعدام او بودند. نکته قابل توجه دفاع ناقص وکیل‌مدافع او بود که به نظر می‌رسید تحت تأثیر خشم حاضران با مماشات دفاع کرده و رسالت خود را به‌درستی انجام نداده بود و بعدها گفته شده احتمالا یکی، دو نفر از مقتولان توسط افراد دیگری کشته شده بودند. هرچند در این زمینه تحقیق نشد اما ظن نسبت به این مسئله وجود داشت.
دیگر قاتل سریالی فرید بقلایی بود که بین سال‌های 83 تا 87 مرتکب قتل شد و 16 نفر را کشت. او درباره انگیزه قتل گفته بود در کودکی مادرش او را بسیار آزار می‌داده و به‌همین‌دلیل از زنان نفرت پیدا کرده بود چون او با دوچرخه رفت‌وآمد می‌کرد، به قاتل دوچرخه‌سوار معروف شد. او در زندان کارون اهواز اعدام شد. شیوه قتل‌های این فرد نیز یکسان بود و اغلب قربانیان خود را با زدن ضربه به سر می‌کشت. دیگر قاتل سریالی مهین قدیری بود که بین سال‌های 87 تا 88 شش نفر را به قتل رساند. او اولین زن قاتل سریالی در ایران است و قربانیانش اغلب زنان سالخورده بودند که آنها را با آب‌میوه مسموم می‌کرد. انگیزه مهین بدهکاری و وضعیت بد مالی عنوان شد. شیوه قتل‌های او نیز یکسان بود و مهین هم در زندان قزوین اعدام شد.
قاتل سریالی دیگری هم وجود داشت که فرزاد.ن نام داشت. او بین سال‌های 88 تا 95 زنان سالخورده را کشت. این فرد بعد از قتل زنان اجساد آنها را مثله می‌کرد. او بین شش تا 9 نفر قربانی داشت و در نهایت اعدام شد. در کنار این پرونده‌ها افراد دیگری نیز بودند که قاتل سریالی محسوب می‌شوند که وکالت دو نفر را من برعهده داشتم.

 


یکی از آنها مردی بود که قربانیانش دختران جوانی بودند که مورد تجاوز این مرد قرار می‌گرفتند. وکالت این مرد را من بر عهده داشتم. او متهم به قتل 33 دختر جوان بود. در این پرونده من، وکیل تسخیری بودم. قتل‌ها در میانه دهه 80 صورت گرفته و قاتل، قربانیان خود را به تپه‌های لویزان برده بود و بعد از اینکه به آنها غذا داده بود، با شیوه‌های یکسان به قتل رسانده و به خاک سپرده بود. جالب آنکه یکی از شاکیان پرونده همسر او بود که قاتل او را به تپه‌های لویزان برده، در آنجا به او غذا داده بود تا او را هم بکشد، اما بعد، از کشتن وی صرف‌نظر کرده و با او ازدواج کرده و البته از او صاحب فرزند هم شده بود. این قاتل سریالی که به همراه همسرش به بابلسر سفر کرده بود، بعد از گریه‌های بچه‌اش عصبانی شده و او را به نیزار برده و به قتل رسانده بود.


پرونده دیگر که من وکالتش را برعهده داشتم، معروف به پرونده طناب قرمز بود که زن و مردی به اتفاق هم به بهانه خرید خانه و مطابق آگهی‌های منتشرشده در جراید به منزل طعمه‌های خود می‌رفتند. زنان صاحبخانه با دیدن زنی که همراه مرد بود اعتماد می‌کردند اما در نهایت کشته می‌شدند. در این پرونده نیز معمولا شیوه قتل یکسان بود و مباشر جرم یعنی مرد، سه زن را با طناب قرمز به قتل رسانده بود. من وکیل متهم زن بودم که اتهامش معاونت در سه فقره قتل عمدی و سرقت بود. نکته مهم در این پرونده که جلسه رسیدگی به آن با حضور تعداد زیادی از مردم و اولیای دم برگزار شد، این بود که اغلب حاضرین در دادگاه، موکل من را مستحق اعدام می‌دانستند چون او باعث اعتماد مقتولان شده بود. لازم به توضیح است که مباشر جرم اعدام و در نهایت موکل من آزاد شد.
 

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.