آبمیوهای با طعم مرگ؛ وقتی زن جوان شوهرش را با سم موش کُشت
تابستان سال گذشته، گزارش مرگ مشکوک مردی جوان در یکی از بیمارستانهای تهران به بازپرس جنایی، موسی رضازاده، اعلام شد. آنچه در ابتدا شبیه به یک خودکشی ساده به نظر میرسید، خیلی زود رنگ و بوی یک جنایت پیچیده و خانوادگی گرفت.
دنیای قلم - همسر مرد جوان که بهظاهر شوکه و غمگین بود، در تحقیقات اولیه گفت: «مدتی بود شوهرم افسرده شده بود. مشکلات مالی زیادی داشت و حتی با خانوادهاش هم دچار اختلاف شده بود. خانواده حامد (شوهرم) مدعی بودند در زمین موروثیشان گنجی پنهان است و برای یافتنش باید یک دستگاه گنجیاب بخرند. سهم حامد از خرید دستگاه، ۵۰ میلیون تومان بود، اما او قبول نکرد. میگفت مطمئن نیست گنجی وجود داشته باشد. همین مسئله باعث دعواهای مکرر میان او و خانوادهاش شد.»
با وجود این ادعا، خانواده حامد زیر بار فرضیه خودکشی نرفتند. آنها معتقد بودند پسرشان نه مشکل روحی جدی داشت و نه شخصیتی بود که خودش را بکشد. همین تناقض، توجه پلیس را جلب کرد و باعث آغاز تحقیقاتی دقیقتر شد.
در جریان این بررسیها، کارآگاهان متوجه رابطهای پنهانی میان همسر حامد و یکی از دوستان صمیمی او شدند؛ رابطهای که حتی بعد از مرگ حامد هم با پیامهایی عجیب ادامه داشت. یکی از پیامها، که مرد جوان برای فتانه (همسر حامد) فرستاده بود، حاوی جملهای کلیدی بود: «اگر میدانستم این اتفاق میافتد، هیچوقت این کار را نمیکردم. پشیمانم.»
همین پیام و چند سرنخ دیگر باعث شد فرضیه قتل بهطور جدیتری پیگیری شود. در ادامه، فتانه و مرد جوان که از دوستان نزدیک حامد بود، بازداشت شدند. خیلی زود، مرد جوان لب به اعتراف گشود و راز جنایت را فاش کرد: «فتانه با شوهرش اختلاف زیادی داشت و بارها از زندگیاش گله کرده بود. روز حادثه، خودش سم مرگ موش را در آبمیوه ریخت و به حامد داد. بعد از نوشیدن آن، حالش به سرعت بد شد و به بیمارستان منتقل شد، اما دیگر دیر شده بود.»
با گذشت حدود یک سال از مرگ حامد، سرانجام فتانه نیز در بازجوییهای تخصصی لب به اعتراف گشود. او گفت: «از وقتی شوهرم نتوانست گنج پیدا کند، عصبی شده بود. با من و خانوادهاش بدرفتاری میکرد. مدام بهانهگیری میکرد، دعوا راه میانداخت و زندگی را برایم سخت کرده بود. نمیخواستم او را بکشم. فقط میخواستم حالش بد شود و مدتی خانهنشین باشد تا بتوانم درخواست طلاق بدهم. برای همین، مقداری سم مرگ موش داخل آبمیوه ریختم. اما نمیدانستم که واقعاً میمیرد. حالا پشیمانم...»
با اعتراف زن جوان به ارتکاب قتل، تحقیقات قضایی و فنی با دستور بازپرس جنایی تهران وارد مرحله جدیدی شده و بررسیهای بیشتر برای تکمیل پرونده ادامه دارد.