وتوی صلح از متن دموكراسی!
تاكنون هزاران كتاب و هزاران مقاله و سخنرانی خصوصا توسط دانشمندان و فیلسوفان بزرگ در ضرورت و امتیازات دموكراسی منتشر شده است و گویی این معنا در عالم گفتار به اثبات رسیده است ولی میلیاردها مردمی كه اهل مطالعه نیستند و بیشتر به عینیات خود تكیه میكنند،
دنیای قلم - جعفر گلابی: هرچند آبرویی كه این روزها دولتهای غربی از دموكراسی میبرند ذرهای امتیاز به حكومتهای دیكتاتوری اضافه نمیكند ولی باید اذعان كرد كه با روند موجود دموكراسی دوباره با سوالهای جدی روبرو میشود. اگر دموكراسی را اینگونه تعریف كنیم كه برای مردم كشورها خوب است ولی هیچ تعهدی به مردمان دیگر ندارد البته چندان گزاره درستی نیست ولی بازهم این سوال را ایجاد میكند كه آیا دموكراسی نوعی حكومت برای قدرت بیشتر و باثبات برای غلبه بر دیگر كشورهاست؟ در این صورت اگر دیكتاتوری پیدا شود كه برای مردمش رفاه نسبی ایجاد كند و مزاحم هیچ كشوری نشود آیا دموكراسی بر دیكتاتوری فضیلت دارد؟ مثال نقد و روشنش در زمانه ما مقایسه دولتهای امریكا و چین است. امریكایی كه طی 3قرن عمرش فقط 16 سال را بدون جنگ سپری كرده و از دولتهای كاملا مستبد همراه خود حمایت كرده است و چین كه كمترین جنگهای ابتدایی را در كارنامه خود دارد و حمایت از دولتهای دیگر بیشتر ایدئولوژیك بوده و تابعی از منافع اقتصادی نبوده است. بر این اساس با قدری تسامح شاید بتوان گفت كه رفاه موجود در امریكا برای مردمش بیش از آنكه از دموكراسی سرچشمه بگیرد از استعمار و غارت منافع دیگر كشورها با ابزار نظامی و اقتصادی بوده است، لذا وزنه دموكراسی امریكا در این میان چندان سنگین نمیشود. دموكراسی كه باهمه نواقصش همچنان بر انواع دیگر روشهای حكومتی رجحان دارد همواره یك عیب بزرگ را با خود همراه میكند كه گناه سیاستمداران به پای رایدهندگان هم نوشته میشود. همین دیروز بود كه یكی از سیاستمداران امریكایی از هیات حاكمه مستقر در واشگتن پرسید: كشتههای غزه چقدر باید از 17 هزار نفر كه 70 درصد آنها زن و كودك هستند بگذرد تا به توقف جنگ رضایت دهید!؟ امریكا نه تنها به حمایت همهجانبه از اسراییل پرداخته و سیل كمكهایش را به سوی این كشور سرازیر كرده است بلكه مدرنترین ناوهایش را به مدیترانه آورده تا كسی مزاحم نسلكشی آقای نتانیاهو نشود.
مهمتر از همه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای آتش بس درغزه را وتو كرد تا پرسشهای اخلاقی پیرامون دموكراسی را لبریز كند. فقط با یك رای مجوز كشتار هزاران نفر صادر شد و ظاهرا از هیچكس كاری بر نمیآید!
تاكنون هزاران كتاب و هزاران مقاله و سخنرانی خصوصا توسط دانشمندان و فیلسوفان بزرگ در ضرورت و امتیازات دموكراسی منتشر شده است و گویی این معنا در عالم گفتار به اثبات رسیده است ولی میلیاردها مردمی كه اهل مطالعه نیستند و بیشتر به عینیات خود تكیه میكنند، چگونه میتوانند به مناسباتی دلخوش كنند كه در آن سلاخی كودكان با پشتیبانی دموكراسی با خونسردی پذیرفته میشود و همه امیدها برای زندگی فاقد تبعیض و ستم از بین میرود!؟ با وتوی امریكا كه رنگ سرخ داشت افزون بر جان دادن به اشكال مختلف خشونت، مظلومان جهان به فكر فرو میروند كه جز تكیه قهرآمیز به خویشتن، اعتماد به سازوكار جهانی ستم را قانونی و بیشتر میكند. در این میان تبهكاران هم دارای فلسفه میشوند؛ درجهانی كه همه جا سنگها را میبندند و سگها را رها میكنند هرج و مرج توجیهپذیر مینماید. نجاتبخشی و رفع اشغالگری و رسیدن به آزادی و عصیان علیه نظامهای ظالمانه داعیه مبارزان میشود و امثال داعش هم كه كوچكترین آرمان انسانی ندارند در فقدان حداقلی از نظم و اخلاق و عدالت و منطق جهانی رشد میكنند و ابزار سیاستمداران زیرك میشوند. وتوی امریكا در نفی توقف كشتار زنان و كودكان غزه با همه وتوهای دیگر فرق میكند و اولین تركشش نصیب صلح و امید میشود. چنین وتویی از متن دموكراسی امریكایی بیرون آمده است و بزرگترین دانشمندان هم نمیتوانند این واقعیت را نادیده بگیرند یا توجیهش كنند. جولان نتانیاهو بالارفتن هیتلر از نردبان دموكراسی را تداعی و حمایت امریكا امیدها به صلح را درو میكند و انسان همچنان سرگشته میماند.