بازگشت به نقطه صفر فرهنگی

بازگشت به نقطه صفر فرهنگی

دوره تاریخی چهل‌ساله وزارت ارشاد، كم‌وبیش، تاكنون دوره بازسازی همان بروكراسی زیر نام‌های انقلابی و دینی و ارزشی و حتی كارشناسی بوده است هر چند برخی از وزرا همچون مدیری خیرخواه و مصلح چنین اراده نمی‌كردند اما بروكراسی سیستمی خاموش و بی‌جان نیست

دنیای قلم - خسرو طالب‌زاده: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در زمانه پرشور و هیجان آغار تاسیس جمهوری اسلامی و دوره فترت میان حذف نظام اداری پهلوی و شكل نگرفتن معنای جمهوری اسلامی و فرهنگ و هنر برخاسته از انقلاب اسلامی شكل گرفت.

از یك جهت، وضعیت این نهاد مهم فرهنگی با دیگر نهادهای دولتی مانند وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم و آموزش عالی متفاوت بود زیرا در آن نهادها تاسیس معنی نداشت بلكه اصلاح در وضعیت اداری آنها ضرورت داشت اما وزارت ارشاد نهادی تاسیسی مركب از چند نهاد فرهنگی و هنری و ... بود. وضعیتی كلارژوار كه هر تكه‌ای را از نهادهای دیگر مانند وزارت فرهنگ و هنر، وزارت اطلاعات و جهانگردی، نهاد كتابخانه‌ها و ... سرهم‌بندی كردند و این نهاد چهل‌تكه را وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نام نهادند كه نام «ارشاد» هم از سر یك اقدام دلبخواهی و شخصی وزیر وقت و دلبستگی‌اش به حسینیه ارشاد به عنوان موسس آن بود. این شكل‌گیری وزارت ارشاد مانند خود نظام جمهوری اسلامی بر مبنای فكری از پیش طراحی‌شده و ساختاری منسجم قوام نگرفته بود؛ ساختار و طرحی بر مبنای آرمان‌های انقلاب اسلامی كه شهید بهشتی و مطهری تا حدی آن را بیان می‌كردند و بر آزادی فكر و قلم و اندیشه تاكید داشتند.

بلكه ساختاری كه مجموعه‌ای از سازمان‌های به ارث رسیده از گذشته آن را تحمیل می‌كرد. در این سازمان‌های موروثی و بروكراتیك گذشته اصولی جاافتاده و مسلم همچون روح بروكراسی در ورای فكر و نظر و شخصیت وزرای ارشاد حاكم و جاری بوده كه یكی از آنها این اصل بود؛ مقصر تمامی شكست‌ها و بدی‌ها و شرها فرد هنرمند و نویسنده و شاعر و ... و در مرحله بعد مدیران طاغوتی یا ناكارشناس و ضعیف است. بنابراین اگر این هنرمندان غیرخودی و مدیران طاغوتی حذف شوند و نیروهای انقلابی و حزب‌اللهی و متعهد جای آنها را در هنر و فرهنگ و مدیریت فرهنگی پر كنند همه‌چیز اصلاح و انقلاب اسلامی با اتكا بر بروكراسی دولت گذشته، می‌تواند روند توفنده و جهانی و تاریخی خود را پیش ‌افكند و به زودی به سر منزل مقصود خود یعنی نیل به فرهنگ و هنر اصیل و جاویدان اسلامی دست یابد.

بر این اساس این تصور و پیمان پنهان بسته شده میان نسل مدیران انقلابی و بروكراسی گذشته این اراده شكل گرفت كه نسل جوان «مخملباف‌ها» جای «بهروز وثوقی»‌ها و «ناصر ملك‌مطیعی»‌ها را پر كنند و با تربیت ناشران، كارگردانان، هنرمندان حزب‌اللهی، سیاست فرهنگی نظام پیش رود. 

در آن دوران پرشور و هیجان و بی‌تجربگی كسی به اندیشه‌اش خطور نكرد كه شاید هویدا در دادگاه خلخالی سخن مهمی را از سر تجربه بیان می‌كرد كه گفت؛ «سیستم مقصر بود.»  این سخن از متهمی كه در دوران پهلوی هم درون آن سیستم می‌زیست و هم آن را مدیریت و تقویت می‌كرد، چندان موجه نمی‌نمود اما تاریخ و رخدادهای بعدی نشان داد كه سخنش حق بود اگرچه مرادش باطل. اگر دادگاهی عادلانه‌ برگزار می‌شد و وی تجربیاتش را منتقل می‌كرد، شاید تلنگری می‌شد بر فهم و درك مدیران نوین تا بدانند كه فرد مدیر در یك سیستم و نهاد بروكراتیك یك فرد است با دایره اختیارات و تاثیرات محدود. این دولت و نظام بروكراتیك متورم و فربه و ناكارآمد است كه میل و خواست خود را بر مدیران تحمیل می‌كند. بروكراسی با مقصر جلوه دادن هنرمندان و نویسندگان به خوبی خود را تبرئه كرد و چنین القا نمود كه سیستم و بروكراسی یك ابزار و ماشینی است كه هر مدیری را خشنود و خرسند به مقصد خود می‌رساند. بنابراین سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی و خط‌مشی و سازمان تنها یك ظرف بی‌محتوا و فرم بی‌روح است كه می‌توان در آن هر مایه‌ای را ریخت و نوش جان كرد. با این فریب بزرگ بروكراسی مكار دوره تقلید و بازسازی ساختار و سازمان و برنامه‌ها و سیاست‌ها و شوراهای فرادستی گذشته بازسازی و بلكه تكرار شد و تنها مقیاس‌ها با توجه به بزرگی جامعه و رشد جمعیت بزرگ‌تر شد و رشد كرد؛ اداره انتشارات به معاونت فرهنگی، مركز هنری به معاونت هنری و اداره تولید فیلم به معاونت و بعد سازمان سینمایی و... و تكرار همان برنامه‌های نمایشگاه كتاب، كتاب سال، جشنواره‌ها و هفته‌های هنری و سینمایی و تئاتر و موسیقی توسط وزارت بزرگ و رشد یافته فرهنگ و ارشاد اسلامی با همان شیوه‌های پدرسالاری و سرپرستی كبیر بر صغیر و همان شیوه‌های حمایتی پدرانه و رانتی و نظارت‌ دانای كل و پرهیزكار مصلح بر گمراهان بالقوه و هنرمندان و نویسندگان ناآگاه یا در معرض فریب. 
دوره تاریخی چهل‌ساله وزارت ارشاد، كم‌وبیش، تاكنون دوره بازسازی همان بروكراسی زیر نام‌های انقلابی و دینی و ارزشی و حتی كارشناسی بوده است هر چند برخی از وزرا همچون مدیری خیرخواه و مصلح چنین اراده نمی‌كردند اما بروكراسی سیستمی خاموش و بی‌جان نیست. میان میل استیلای شاه بر همه‌چیز و همه كس و نظارت تام بر همه برنامه‌ها و سیاست‌های خرد و كلان و نظام اداری كه طرح افكنده بود، تناسب ذاتی وجود داشت و از این اصل بنیادین برمی‌خاست كه دولت مقتدر است كه باید فرهنگ و هنر و اندیشه را تولید انبوه كند و مردم و هنرمندان و نویسندگان و مدیران بازیگران این میدان بازی‌اند كه از پیش طراحی و نقشه‌ریزی و سیاست‌گذاری شده و مربی و داور و حامی و مجری هم خود اوست؛ بروكراسی. 


امروز شاهد بازگشتن به همان نقطه صفر بی‌تجربگی و دانش دولت‌سالاری و نگاه بروكراتیك دولت فربه و تناور در فعل و بیشتر قول وزیر پرشور و هیجان ارشاد اسلامی هستیم كه دوباره همان نظام بروكراسی او را به این صرافت ضدتجربی سوق داده كه مقصر «بی‌فرهنگی و هنری» كنونی را هنرمندان و نویسندگان و مدیران گذشته‌گرا معرفی كند و اگر جای آنها را با «مخملباف»های نوین انقلابی و حزب‌اللهی و امنیتی پر كند و با تغییر نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به «وزارت فرهنگ و تمدن نوین اسلامی» تمامی گره‌های فروبسته بازخواهد شد و راه شكوفایی فرهنگ و تمدن دینی برای نخستین‌بار گشوده می‌شود و به زودی به سر منزل رفیع و جهانی فرهنگ و هنر اصیل دست خواهد یافت.
نشانه بارز این بازگشت به دوره بروكراسی پیشاجمهوری اسلامی با نام عملیات حذف مدیران و هنرمندان و نویسندگان گذشته‌گرا، تغییر نام معاونت مطبوعاتی و رسانه به «معاونت رسانه و تبلیغات» است. یك بخش از ساختار نامنسجم و چهل‌تكه وزارت ارشاد ارثیه وزارت اطلاعات و جهانگردی بوده است كه شاه در سال 1342 آنگاه كه می‌خواست تمدن بزرگ خود را در چشم جهانیان به نمایش بگذارد، تاسیس كرد تا یك وزارتخانه مامور اطلاع‌رسانی و تبلیغات دستاوری‌های بزرگ او باشد؛ البته در كنار سایر نهادهای كوچك و بزرگ فرهنگی و هنری دیگر، نهادی چنان بزرگ كه حتی رادیو و تلویزیون را هم در برمی‌گرفت. برای این منظور، بیشتر وزرای این نهاد تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی را از امرای ارتش یا دربار انتخاب كرد مانند: 
نصرت‌الله معینیان (فرد اطلاعاتی در سفارتخانه ایران در انگلیس)، سرلشكر حسن پاكروان (رییس ركن دو ارتش در زمانِ كودتای ۲۸ مرداد، دومین رییس سازمان اطلاعات و امنیت كشور؛ ساواك)، هوشنگ انصاری، كریم‌پاشا بهادری (رییس دفتر فرح)، داریوش همایون (از خانواده دربار و همسر خواهر اردشیر زاهدی)، سپهبد ابوالحسن سعادتمند (رییس دادگاه انتظامی ارتش و معاون كل سازمان ساواك). تصور شاه این بود كه تصویری كه از حكومت خود دارد با تصویری كه دیگران از جمله مردم و جهان از آن دارند، ناهمخوان و ناجور است بنابراین این نهاد تبلیغاتی و «اطلاعاتی» باید عهده‌دار این امر خطیر و حیاتی باشد تا همگان در داخل و خارج جهان را از دستاوردهای بزرگ او آگاه سازد. وی مقصر اصلی را نه در درون سیستم بروكراتیك فاسد و ناكارآمد بلكه در ناآگاهی و جهل مردم داخل و خارج تصور می‌كرد و می‌پنداشت با قدرت و پول بی‌بدیل و تصویرسازی بروكراتیك و القای تصویر خود از حكومت خود به دیگران می‌تواند بر این قصور فائق آید. 
بروكراسی مكار و سیستم فریبكار باز به بازسازی خود مشغول است تا انگشت اتهام در تصویرسازی ناراست از خود را به بیرون از خود و به سوی مدیران گذشته‌گرا، روزنامه‌نگاران و رسانه‌های قدرنشناس و غیرانقلابی و ناحزب‌اللهی نشانه رود. 
پرسش مهم این است كه خالق اثر فرهنگی و هنری و ادبی و بازیگر اصلی تصویرسازی از حكومت چه كسی است، سیستم بروكراتیك دولت یا هنرمندان و نویسندگان و روزنامه‌نگاران و شهروندان؟ اگر دولت مقتدر و اراده‌گرا می‌توانست هنر و فرهنگ و ادبیات و تصویرسازی مطلوب از خود را سامان و بهبود ببخشد، حكومت مقتدر و آهنین شوروی هم می‌توانست با انتشار میلیون‌ها نسخه روزنامه پراودا و توزیع مجانی و روزانه آن در خانه‌های مردم به چنین مقصدی برسد. سیستمی كه فساد «دبش» می‌پروراند و مردم را بازیگر نقشه‌های غیرتجربی و بروكراسی ناكارآمد و برنامه‌ها و تصمیمات تكراری خود می‌خواند و می‌داند، نمی‌تواند با دستكاری در نام‌ها و جابه‌جایی اشخاص و مخملباف‌ها راه به جایی ببرد. به جای به كاربستن زبان قانون قرارگاهی باید زبان فرهنگی و هنری را آموخت و آنگاه یك‌بار تاریخ تجربه‌های وزرای ارشاد، خصوصا و دست‌كم، در دوران وزرای میرسلیم و صفار هرندی و حسینی را خواند و دانست كه به قول یكی از همین وزرا، زمین فرهنگ سفت‌تر از آن چیزی است كه از دور می‌نماید؛ خالق فرهنگ و هنر و تصویرسازی مردمند نه دولت.

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.