خنده دار ترین سرقت های دنیا
سارقی که در خانه مال باخته خوابش برد و دستگیر شد، بهانهای شد تا از خندهدارترین سرقتها بگوییم
دنیای قلم - برنامهریزی برای یک سرقت از روزها یا حتی ماهها قبل از آن، توسط سارق و همدستهایش صورت میگیرد. معمولا سارق در این فرصت، نقشهای را طراحی میکند که مو لای درزش نرود و بتواند بدون هیچ ردپایی از خودش، به آن چیزی که میخواهد دست پیدا کند. با این حال، در بسیاری از مواقع هم اشتباهاتی سادهلوحانه باعث میشود تا ماجرای سرقت آنها به دستگیر شدن و رفتن پشت میلههای زندان ختم شود. یکی از این موارد، روز گذشته اتفاق افتاد که یک سارق تصمیم میگیرد تا برای چند دقیقه روی تخت مال باخته بخوابد و سپس از آنجا فرار کند، اما خوابش عمیق می شود و زمانی که چشمهایش را باز میکند، صبح شده و پلیس را بالای سر خودش میبیند! به همین بهانه و در پرونده امروز زندگیسلام، از خندهدارترین سرقت های جهان خواهیم گفت.
وقتی پلیس را دیدم، فکر کردم خواب میبینم!
چند روز پیش، مردی با ۱۱۰ تماس میگیرد و میگوید که چند روز به سفر رفتم و خانه نبودم. امروز صبح وقتی به خانهام برگشتم، ناباورانه با مردی غریبه در اتاقخوابم مواجه شدم. او روی تخت من خوابیده بود و خروپف میکرد. از طرفی اتاقها کاملا به هم ریخته و در کمدها باز بود و اثری از طلا و دلارهایم نبود. مطمئن شدم که وی به خانهام دستبرد زده و بیسروصدا در اتاق را قفل کردم. سپس تیمی از ماموران راهی خانه مرد تماسگیرنده شدند و به دستان مرد غریبه درحالیکه خواب بود، دستبند زدند. آنطور که شواهد نشان میداد، وی یک سارق سریالی بود و نمیتوانست حقیقت را کتمان کند؛ چراکه تخریب بالکن در خانه مال باخته و کشف طلا، سکه، دلار، یورو و مجسمههای کوچک عتیقه از داخل کولهپشتی وی نشان می داد که او نه تنها به خانه شاکی، بلکه به خانههای دیگر هم دستبرد زده است. سارق جوان که هنوز شوکه بود و باورش نمی شد پلیس دستگیرش کرده، در بازجویی گفته است: «میدانم این اقدام من خیلی عجیب است، اما باور کنید حتی یک درصد هم احتمال نمیدادم که مال باخته برسد و گیر بیفتم. راستش حدود یک هفته بود که نخوابیده بودم. چون شبها با افراد مختلف میرفتیم برای سرقت. من هم چون میخواستم خودی نشان بدهم هر شب با بچهها میرفتم. روزها هم با موتورم کار میکردم و نمیتوانستم بخوابم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در خانه مال باخته برای چند دقیقه بخوابم تا همدستانم که در آن محدوده بودند، برسند، اما بهقدری خسته بودم که از هوش رفتم و وقتی چشمانم را باز کردم، ماموران پلیس را بالای سرم دیدم و تا چند دقیقه فکر میکردم هنوز خوابم! اما خب از بخت بدم بیدار بودم و خواب بیموقع من در خانه مال باخته کار دستم داد و حالا داستان من در میان افراد خلافکار میپیچد و دیگر هیچجا مرا استخدام نمیکنند!»
سارقی که یادش رفت پابند ردیاب دارد
خلافکاری به نام «گری لی دمون» در آمریکا به اتهام ضرب و شتم و آزار و اذیت به قید وثیقه و با پابند ردیاب آزاد شد تا تحت نظر پلیس باشد. این خلافکار که پس از آزادی، فعالیتهایش محدود شده بود و هر روز باید خود را به پلیس منطقه معرفی میکرد، یک روز فکر احمقانهای به سرش زد و تصمیم به سرقت از یک بانک گرفت. بنابراین با خریدن یک اسلحه اسباببازی به بانکی در چند کیلومتری خانهاش یورش برد، اما پیش از این که بتواند پولی با خود ببرد پلیس با ردیابی محل حضور او به بانک رسید و خلافکار سارق را دستگیر کرد. تازه آن جا بود که سارق یادش آمد که پابند ردیاب دارد!
سارقی که صدایش را همه میشناختند
در سال 2002 میلادی استاد تاریخ دانشگاه جنوب فیلادلفیا که از ریز حسابهای بانک دانشگاه باخبر بود، تصمیم گرفت با نقشهای حساب شده صندوق بانک دانشگاه را خالی کند و یک شبه پولدار شود؛ البته او فکر همه چیز را کرده بود، غیر از صدایش. روز سرقت فرا رسید و استاد نقاب پوش با اسلحهای در دست وارد شد و وقتی جلوی پیشخوان رسید و طلب پول کرد، ناگهان صندوقدار مات و مبهوت به او خیره شد. سارق که هنوز متوجه ماجرا نشده بود به تهدیدهایش ادامه داد که ناگهان صندوقدار با شنیدن صدای استاد او را شناخت و نامش را به زبان آورد! این مرد با شنیدن نامش دستپاچه شد و پا به فرار گذاشت، اما دیگر برای فرار دیر شده بود و پلیس رد او را زد و دستگیرش کرد.
لیز خوردن وسط سرقت از فروشگاه
خرداد سال 93 دو سارق مسلح، وارد فروشگاهی در شهر شیراز شدند. زمانی که یکی از نگهبانان خواست در فروشگاه را ببندد، دزدان وارد عمل شدند، به نگهبان یورش بردند،او را نقش بر زمین کردند و وارد فروشگاه شدند، اما ناگهان ترمزشان برید! آنها فکر یک مسئله را نکرده بودند. این که آخر شب کارگران فروشگاه شروع به تمیزکاری میکنند و کف سرامیک آن جا را کف مالی و حسابی تی میکشند؛ طوری که کاملا لیز میشود و این گونه بود که دزدان به محض یورش به فروشگاه و محاصره نگهبان، ۷-۶ متر روی سرامیکهای فروشگاه سر خوردند و رفتند در آغوش دو نگهبان دیگر فروشگاه که درست روبه روی در، روی صندلی نشسته بودند. مردان سارق نه تنها به کیسههای پر از پول نرسیدند بلکه وسط فروشگاه و مقابل نگهبانها زمین خوردند و سلاح قلابیشان روی زمین افتاد و پس از آن راهی زندان شدند.
لو دادن نشانی خانه سارق قبل از زورگیری
سه سارق تصمیم میگیرند بهعنوان مسافرکش، مسافری سوار و جیبش را به زور خالی کنند و بعد به یک مهمانی بروند. پسر جوانی سوار پرایدشان می شود و او را با چاقو تهدید میکنند. او هم چون پول نقد نداشته ،از ترس، کارت بانکیاش را تقدیم دزدان عصبانی میکند. اخاذی که تمام میشود، مسافر را کف خیابان رها می کنند و میروند. با این که سارقان تصور میکنند ردی از خود به جا نگذاشتهاند، اما یک ساعت بعد در مهمانی توسط پلیس دستگیر می شوند! ماجرا از این قرار بوده که سارقان قبل از اخاذی از مسافر، درباره مهمانی با هم حرف زده بودند و حتی در تماسی با برگزار کننده مهمانی، نشانی محل و همینطور زمان مهمانی را پرسیده بودند، بدون آن که فکر کنند طعمهشان هم حرفهایشان را میشنود!
لو رفتن از خالکوبی نام روی گردن
این پرونده یکی از عجیبترین پروندههای سرقت در آمریکاست که حل آن برای پلیس زمان زیادی نگرفت! مردی با سرقت از درون خودرویی که هم دوربین زیر آینه جلو داشت و هم مکانیاب، فکر میکرد شکار خوبی انجام داده. ولی مسئله فقط وجود این دوربین و مکانیاب نبود. سارق یک خالکوبی بزرگ هم از نام و تاریخ تولد خودش روی گردنش انجام داده بود. طوری که خالکوبی به وضوح نه تنها در دوربین داخل خودرو که آنلاین برای صاحب خودرو نمایش داده میشد و حتی از دوربینهای خیابان هم قابل رویت بود. این دزد خنگ بعد از دستگیری به جرایم دیگری که در گذشته انجام داده بود هم اعتراف کرد. جالب این که پلیس تعجب کرده بود با خالکوبی به این بزرگی چطور توانسته است دزدیهای قبلیاش را انجام دهد!
شیرجهزدن روی خودروی پلیس بعد از سرقت
ساعت ۲ نیمه شب، سارقی با بالا رفتن از دیوار، وارد خانهای شد که مطمئن بود کسی داخل آن نیست. در نهایت خونسردی، اشیای قیمتی را در کیسهاش ریخت و بعد، برای خارج شدن از خانه از دیوار بالا رفت؛ چراکه درها قفل بود. به روی دیوار که رسید، سریع روی کاپوت خودرویی پرید که آن جا پارک بود و همان لحظه نقش زمین شد. تا آمد خودش را جمعوجور کند و بلند شود، دو نفر زیر بالوپرش را گرفتند و او را از زمین بلند کردند. سارق سرش را که بالا کرد با دو مامور پلیس روبه رو شد! دزد جوان آن قدر شتابزده عمل کرده بود که یک راست روی کاپوت خودروی پلیس فرود آمده بود.
خواستگاری از مال باخته بعد از سرقت
در آمریکا یک دزدی رخ داد که حتی خود مال باختهها هم فکر نمیکردند به این زودی دزدهای اموالشان دستگیر شوند. داستان از این قرار بود که دو خواهر جوان در حال پیادهروی در خارج شهر بودند که توسط سه دزد مورد سرقت قرار گرفتند. دزدها با خودرو فرار کردند، ولی هنوز چند دقیقهای نگذشته بود که اتفاق جالبی افتاد. آن دو خواهر فکر نمیکردند که در کمترین زمان ممکن دوباره با یکی از سارقان روبهرو شوند. دخترها که هنوز از شوک سرقت بیرون نیامده بودند ناگهان مردی را دیدند که به سمت یکی از آنها آمده و از او خواستگاری کرد. دختر خوششانس بلافاصله خواستگارش را به عنوان یکی از سارقان تشخیص داد و خواهرش با پلیس تماس گرفت. حتما برای دزد درس عبرت شد که هنگام سرقت، عاشق مالباخته نشود!
حفر تونلی که از اتاق نگهبانی سردرآورد!
هدف سارقان، سرقت از یک فروشگاه الکتریکی در اصفهان بود که پر بود از قطعات کوچک، اما با ارزش. با توجه به این شرایط، سارق نقشهای حرفهای کشید. او خانهای درست پشت فروشگاه لوازم الکتریکی اجاره کرد، بعد هم دو ماه حفاری کرد تا این که به کف مغازه رسید. او به سرعت موزاییک ها را از سر راه برداشت تا از تونل خارج شود. ساعت ۳ نیمه شب بود، اما وقتی سارق از تونل خارج شد، خبری از قفسههای پر از قطعه های الکتریکی نبود؛ چراکه دزد نادان سر از اتاق نگهبانی فروشگاه درآورده بود و خب بقیه ماجرا را خودتان می توانید حدس بزنید، نگهبان فروشگاه، سارق را دستگیر کرد.
درخواست مسلحانه از بانک برای واریز پول به حساب خود!
مرد جوانی به یک بانک مراجعه کرد. به سرعت به سمت باجه بانک رفت و پشت پیشخوان ایستاد و از صندوقدار خواست تا یک فیش واریزی را به وی تحویل بدهد. بعد از پر کردن فیش، فیش را به صندوقدار نشان داد و با تهدید اسلحه از صندوقدار بانک خواست که فیش ۴ هزار میلیارد تومانی وی را بدون این که پولی به خودش بدهد به حسابش واریز کند! صندوقدار با دیدن تعداد صفرها، لبخندی زد و با حالت تمسخرآمیزی به پسر جوان گفت که این میزان پول در حساب جا نمیشود. دزد ناشی وقتی این حرف ها را شنید، با عصبانیت به پشت باجه بانک پرید و اسلحهاش را مسلح کرد و با صدای بلندی فریاد زد که یک صفر آن را بردار و بقیه را به شماره حسابم واریز کن! کارمند بانک هم به خاطر این که مبادا تیراندازی صورت گیرد و به مشتریان آسیبی برسد، واکنشی نشان نداد. سپس او با عجله بانک را ترک کرد و به شعبه دیگری از بانک رفت تا مانده حسابش را استعلام کند! غافل از آنکه کارمند بعد از خارجشدن سارق همان طور که حساب دزد را پر کرده بود، همانطور هم خالیاش کرده و همه اطلاعات او را هم به پلیس داده بود.
شایسته عنوان احمقترین سارق قرن 21
دوسال پیش، گالری هنر مسکو در ساعت اداری خود پر از بازدید کننده بود و جلوی هر تابلو چند نفر ایستاده و به اثر خیره شده بودند. سارق ۳۱ ساله روس، همچون دیگران جلوی نقاشی یک میلیون دلاری «آی پتری کریمه» که آرکیپ کویندژی در سال ۱۹۰۸ آن را کشیده بود، ایستاد، به آن خیره شد و سپس آن را از روی دیوار برداشت و به سمت در خروجی رفت! او آن قدر با آرامش سرقت را انجام داد که هیچ کس به او شک نکرد. پلیس پس از چند روز اثر را پیدا و سارق را دستگیر کرد. کونونوف، وزیر فرهنگ روسیه، این سرقت را «شایسته ثبت به عنوان یکی از احمقانهترین جرایم قرن ۲۱» خوانده بود.
سرقت از مرکز فیزیوتراپی به جای بانک
در سال 2011 میلادی سارقی در آلمان بدون این که از موقعیت و مکان بانک مد نظرش چیزی بداند تنها با دیدن نام و نشانی بانک در یک روزنامه قدیمی نقشه سرقت از آن را کشید. روز سرقت بدون نگاه کردن به تابلوی ساختمان با چهره نقابزده از در وارد شد و بدون فوت وقت زن جوانی را گروگان گرفت و درخواست 10 هزار یورو کرد. سارق وقتی متوجه بهتزدگی حاضران در سالن شد، دنبال صندوقدار گشت، اما هیچ فردی متوجه منظور او نشد. سپس یک نفر به سارق اعلام کرد این جا 7 سال است که از بانک به مرکز فیزیوتراپی تبدیل شده است!
منابع این پرونده: همشهریآنلاین، سرنخ، برترینها، theolivepress.es