وضعیتی جدی تر از قتل بابک خرمدین

وضعیتی جدی تر از قتل بابک خرمدین

این روزها قضاوت‌هایی درباره بابک خرمدین و پدرش در جامعه می‌شود که می‌تواند باعث غفلت از ریشه‌های اصلی این رویدادهای تلخ شود، این قضاوت‌ها گاهی به‌قدری قوی می‌شود که به حوزه نخبگان و کارشناس آن‌هم رخنه می‌کند

دنیای قلم -هنوز جامعه از شوک خبر قتل بابک خرمدین-کارگردان ۴۷ ساله ایرانی به دست پدر و با همکاری مادرش بیرون نیامده و ابعاد و زوایای این حادثه تلخ هنوز مشخص نشده، اما بازار قضاوت‌ها، گمانه‌زنی‌ها و اظهارنظرهای مردمی درباره قاتل و مقتول در شبکه‌های مجازی و گفتگوهای حقیقی روزانه داغ است.

این روزها قضاوت‌هایی درباره مقتول و قاتل در جامعه می‌شود که می‌تواند باعث غفلت از ریشه‌های اصلی این رویدادهای تلخ شود، این قضاوت‌ها گاهی به‌قدری قوی می‌شود که به حوزه نخبگان و کارشناس آن‌هم رخنه می‌کند. از سوی دیگر قرار گرفتن در معرض این قضاوت‌ها، استعدادهای پنهان در برخی خانواده‌ها را تقویت کرده و به تکرار این حوادث تلخ منجر می‌شود.

ساختارهای معیوب اجتماعی نیز دائماً شکاف بین واقعیت و مسائل غیر کارشناسی و هیجانی جامعه را بیشتر کرده و باعث بی‌توجهی و بی‌برنامگی در آسیب‌شناسی این پرونده‌ها می‌شود.

کوروش محمدی-رئیس انجمن آسیب‌شناسی ایران در گفت‌وگو با ایسنا، اظهار کرد: فرزند کشی پدیده‌ای است که هر از گاهی در جامعه ما گزارش می‌شود و پیش از رسانه‌ای شدن قتل بابک خرمدین، موضوع قتل رومینا اشرفی به دست پدرش رسانه‌ای شده بود.

وی با اشاره به اینکه در مواردی الگوهای خشونت درون خانواده‌ای شده و در برخی موارد پرخاشگری و خشونت به‌جایی رسیده که در همان چارچوب و محدوده فضای خانواده، در حال تبدیل‌شدن به یک انتخاب برای والدین و فرزندان است، افزود: رابطه خشونت و تنفر بین والدین و فرزندان فقط مختص به تنفر والدین یا خشونت والدین علیه فرزندان نیست و گاهی به‌صورت عکس اتفاق می‌افتد.

بن‌بست در روابط والدین و فرزندان

رئیس انجمن آسیب‌شناسی ایران بابیان اینکه گاهی الگوهای تربیتی فرزند پروری در جامعه ناکارآمد است و گاهی فضا به‌قدری برای والدین و اعضای خانواده مشکل‌ساز می‌شود که والدین و فرزندان به مرز تنفر می‌رسند، گفت: یکی از مشکلاتی که باعث می‌شود این تنفر بین والدین و فرزندان اتفاق افتد، حل نشدن تعارضات درونی والدین در زندگی گذشته خود و دوران سخت کودکی و نوجوانی آن‌ها است که حس منفی نسبت به فرزند یا رابطه والد و فرزندی با خودشان حمل می‌کنند.

وی ادامه داد: مجموع تعارضات، کشمکش‌ها و ناکامی‌هایی که والدین در ارتباط با تربیت فرزندان تجربه می‌کنند، در برخی شرایط براثر تداوم آزارهایی که والدین تجربه کرده و حس‌های منفی که دریافت کرده‌اند به بن‌بست می‌رسد، در این شرایط والدین برای تربیت فرزند و دریافت پاسخ مناسب از روش‌های تربیتی به ناکامی می‌رسند و این ناکامی‌ها به‌نوعی بر فاصله عاطفی و اجتماعی بین والدین و فرزندان اثر می‌گذارد و رفته‌رفته سازگاری و تحمل و پذیرش بین والد و فرزند از بین می‌رود.

این آسیب‌شناس اجتماعی بابیان اینکه رابطه والدین و فرزندان گاهی اوقات به‌جایی می‌رسد که میزان تاب‌آوری آن‌ها به‌شدت افت پیداکرده و پاسخگوی نیازهایی که در ارتباط بین والد و فرزند وجود دارد نیست، ادامه داد: اینکه می‌گوییم پاسخگوی نیازها نیست یعنی بیشتر از این، توان و انگیزه‌ای برای والدین باقی نمی‌ماند که برای ایجاد سازگاری با یکدیگر تلاش کند.

وی بابیان اینکه گاهی ارتباطات بین والدین و فرزندان دچار بی‌تعادلی شده و نقش‌ها گم می‌شود، توضیح داد: در این شرایط نقش والدین به‌عنوان سرپرست و مراقب کمرنگ شده و منحرف می‌شود که به بی‌توجهی از فرزند یا قطع امید ختم می‌شود، به همین میزان فرزندان‌ هم ایفای نقش مثبت در ارتباط با پاسخ‌دهی به نیازهای عاطفی والدین را از دست می‌دهند. همه این موارد در کنار برخی مشکلات و اختلالات روحی و روانی که ممکن است والدین در اثر استرس‌ها، مشکلات اقتصادی و مسائل شخصیتی و معضلات اجتماعی تجربه کنند می‌تواند به ایجاد یک حس تنفر بین والد و فرزند منجر شود.

محمدی با اشاره به اینکه در قتل بابک خرمدین توسط پدرش یک نکته خاص وجود دارد و آن سن والدین است، گفت: باید ببینیم سالمندی که در دوره پایانی عمر خود است به چه شرایطی می‌رسد که به کمک همسرش قانع می‌شوند فرزندشان را به قتل برسانند و بعد از آن در مراجع انتظامی بابت این قتل احساس رضایت می‌کنند.

ریشه‌ها و عوامل رسیدن به مرز تنفر خانوادگی

این پژوهشگر خاطرنشان کرد: این والدین در اعترافات خود انگیزه‌هایی برای قتل عنوان کرده‌اند که به آن نمی‌پردازیم، اما ریشه‌ها و عواملی که والدین یک فرد را به این مرز از تنفر می‌رساند و حتی در این زمینه تنفر ناکارآمد شده و باعث وقوع خشونت از نوع قتل می‌شود بحث مهمی است که باید به آن توجه شود.

وی از منظر روابط بین والدین و فرزندان و نقشی که جامعه نسبت به نهاد خانواده دارد به موضوع پرداخت و گفت: یکی از قوی‌ترین روابط عاطفی بین انسان‌ها مربوط به رابطه بین والدین و فرزندان، به‌ویژه رابطه مادر و فرزند است، اما چند نکته وجود دارد، ازجمله اینکه گاهی وسواس به خرج دادن بیش‌ازحد در تربیت فرزندان و تلاش برای تربیت فرزند ایده آل که نوعی نگاه کمال‌گرایی محسوب می‌شود باعث می‌شود فرزندان علاوه بر اینکه فرد ایده ال والدین نشوند بلکه حتی اعتماد بین آن‌ها ازدست‌رفته و سبب شکل‌گیری تنفری نسبت به همدیگر شود.

این فعال اجتماعی بابیان اینکه هر رابطه عاطفی به‌طور طبیعی می‌تواند دستخوش یکسری تغییرات شود، توضیح داد: گاهی اوقات این روابط عاطفی به‌قدری آغشته به وسواس نسبت به محبت، تربیت و کنترل می‌شود که نوعی خستگی و بی‌توجهی در رابطه متقابل فرزند و والد ایجاد می‌کند، زمانی که این اتفاق می‌افتد و سبک فرزند پروری جواب نمی‌دهد، احساس ناکامی در فضای زندگی خانواده جایگزین عواطف آن‌ها می‌شود.

وی بابیان اینکه جامعه ما برای نهاد خانواده آموزش‌ها و راهکارهای کاربردی در مباحث مربوط به آموزش‌های اجتماعی و عمومی تعریف نکرده، ادامه داد: قشر سالمند نیز در جامعه ما فراموش‌ شده‌اند، درحالی‌که این افراد شاید نیاز به مراقبت‌های بیشتر به لحاظ روحی و روانی و اجتماعی دارند تا بتوانند مشکلات زندگی را تحمل کنند. در واقعه اخیر رابطه والدین و فرزند به‌قدری دچار خدشه شده که به درگیری و مجادله و اذیت و آزار رسیده بود. این موضوع می‌تواند در کنار یک دوره طولانی رابطه ناسالم و سمی بین والدین و فرزند باشد که در طول سال‌ها ترمیم نشده و در شرایطی انگیزه تنفر را تقویت می‌کند.

آنچه به انگیزه قتل والدین کمک کرد

رئیس انجمن آسیب‌شناسی ایران با یادآوری اینکه برای اینکه والدینی دست به قتل بزنند نیاز است شرایط دیگری هم وجود داشته باشد، توضیح داد: می‌خواهم بگویم در این ماجرا والدین تنها نیستند، بلکه مجموعه‌ای از رویکردها و ساختارهای معیوب اجتماعی و نگاه‌های پرخاشگرانه و رویکردها و نگرش‌های خشونت‌آمیز که بعضا بذر آن در جامعه پراکنده‌ شده و در روابط کم‌وبیش ناموفق بین والدین و فرزندان به اشکال مختلف خود را نشان می‌دهد به والدین برای انگیزه قتل کمک می‌کند.

وی با تأکید بر اینکه من در این زمینه قائل به قضاوت نیستم، ولی در ارتباط با قضاوت اجتماعی معتقدم این والدین باید به‌عنوان نمایندگان بخشی از نهاد خانواده که به مرز تنفر رسیده‌اند بررسی شوند، ادامه داد: نقطه مقابل این را هم داریم؛ یعنی جایی که فرزندان نسبت به والدین دچار تنفر و خشونت می‌شوند.

وقتی هیجانات جای کارشناسی را می‌گیرد

محمدی با یادآوری اینکه در جامعه ما همیشه مسائل این‌چنینی را با هیجانات بررسی می‌کنیم، تصریح کرد: این روزها در فضای مجازی شاهد هستیم بسیاری از قضاوت‌های اخلاقی و پیش‌داوری در رابطه با این پدر و مادر و حتی بابک خرمدین صورت می‌گیرد؛ این موضوع نشان می‌دهد هنوز با رویکرد هیجانی با این مسائل برخورد می‌کنیم ، همان‌طور که در قتل رومینا اشرفی هم به‌قدری هیجانی رفتار کردیم که هیچ‌کسی متوجه نشد ریشه حقوقی، اجتماعی و تربیتی قتل رومینا اشرفی در کجا بود تا شاهد قتل‌های دیگر در این زمینه نباشیم.

وی یادآور شد: در مورد قتل رومینا اشرفی تأکید کردم اگر در محاکمه پدر رومینا اشرفی، آموزش‌وپرورش، متولیان فرهنگ و خدمات نظام مشاوره و روان‌شناسی نیز محاکمه نشوند ما به‌جایی نمی‌رسیم، این درحالی‌که است که بحث کارشناسی جامعه در این قتل‌ها همیشه نادیده گرفته می‌شود.

این آسیب‌شناس اجتماعی در مورد قتل بابک خرمدین، اظهار کرد: این قتل در شرایط خاصی اتفاق افتاده و می‌دانیم والدین سالمندی که امروز نیاز به مراقبت‌های ویژه دارند طبیعتاً بر اساس هیجان دست به قتل نزده‌اند. پس انگیزه نهادینه‌شده و ریشه‌دار دارند که می‌توانیم ریشه آن را دوران پرورش و تربیت بابک خرمدین در دامان این مادر و زیر سایه این پدر در فضای خانواده بررسی کنیم که در درازمدت و این زمان و کنش‌ها و واکنش‌هایی که اتفاق افتاده و به‌جایی رسیده که تنفر هم پاسخگوی خشم درونی و حس منفی والدین نسبت به فرزند نشده و انگیزه برای قتل ایجاد می‌کند آن‌هم قتلی با این سطح از خشونت و مثله کردن جسد و رها کردن آن در سطل زباله!

وی بابیان اینکه این حادثه تلخ باید از نگاه روان‌شناسی و اجتماعی به‌دقت بررسی شود، تصریح کرد: وقوع این حادثه بار دیگر به ما نشان داد جامعه ما چقدر می‌تواند مستعد این حوادث تلخ باشد، جامعه ما چه نقاط ضعفی دارد و نسبت به چه مواردی غفلت کرده است. برای این موارد باید بررسی‌های لازم را داشته باشیم، درعین‌حال که این موضوع می‌تواند هشداری برای نهادهای اجتماعی ما باشد و نشان می‌دهد ساختارهای نهاد خانواده به‌نوعی به بزهکاری، خشونت و تنفرهای شدید به‌عنوان انتخاب برای گریز از شرایط موجود نگاه می‌کند و باید از این منظر مورد بررسی قرار گیرد.

قضاوت‌هایی مبتنی بر نگرش‌های هیجانی

محمدی بابیان اینکه نباید این اتفاق را هیجانی ببینیم و با چند بازجویی ساده و فضاسازی رسانه‌ای از کنار آن عبور کنیم، تأکید کرد: وقتی قضاوت‌ها مبنای درستی نداشته باشد و مبتنی بر نگرش‌های هیجانی جامعه باشد هیچ سودی برای جامعه ندارد، بلکه می‌تواند حوزه‌های اخلاقی جامعه را بیشتر دچار آسیب کند و درواقع ترویج بی‌اخلاقی در جامعه را به دنبال دارد. این روزها هم در ارتباط با مقتول و هم قاتل قضاوت‌هایی در جامعه می‌شود که می‌تواند باعث غفلت از ریشه‌های اصلی این رویدادهای تلخ شود و هیچ‌وقت به راهکار نرسد، این قضاوت‌ها گاهی به‌قدری قوی می‌شود که به حوزه نخبگان و کارشناس آن ‌هم رخنه می‌کند.

وی به آسیب دیگر قضاوت‌های هیجانی جامعه اشاره و خاطرنشان کرد: افرادی که مستعد چنین کارهایی هستند با قرار گرفتن در معرض این قضاوت‌ها، نگاه‌های درونی و ضعف‌ها و کنش‌های پنهانی که به لحاظ روحی و روانی در وجودشان دارند تقویت‌شده و می‌تواند فرایند این اتفاقات را در جامعه بیشتر کند.

این فعال اجتماعی با ابراز تأسف از اینکه ساختارهای معیوب اجتماعی، دائماً شکاف بین واقعیت و مسائل غیر کارشناسی و هیجانی جامعه را بیشتر می‌کند، اظهار کرد: قضاوت‌های هیجانی مسیری در جامعه ایجاد می‌کند که به‌مرور تبدیل به الگوهای اخلاقی می‌شود، درحالی‌که شاهد مرگ ارزش‌های اخلاقی در جامعه خواهیم بود و می‌تواند حتی باورهای غلط در برخی والدین و فرزندان را تقویت کند.

جامعه قضاوت و صدور حکم نکند

وی با بیان این مطلب که یکی از مشکلات رویکرد هیجانی به قتل‌های خانوادگی این است که باعث می‌شود خیلی زود به فراموشی سپرده و دوباره تکرار شود، گفت: حوزه قضایی باید به‌صورت مستقل کار کند و مردم و کارشناسان به این حوزه ورود پیدا نکنند. بررسی ابعاد قضایی این موضوع اصولی دارد، درحالی‌که فشارها و قضاوت‌های هیجانی که در یک برهه زمانی خاص و به‌صورت کاملاً گذرا روی سیستم قضایی و انتظامی و کارشناسی فشار می‌آورد پس در این شرایط بهتر است جامعه اقدام به قضاوت و صدور حکم نکند. اینکه جامعه حکم به قصاص می‌دهد و یا برعکس حکم به تجلیل می‌دهد و رفتار قاتل را توجیه می‌کند می‌تواند تأثیر منفی داشته باشد.

رئیس انجمن آسیب‌شناسی ایران ادامه داد: درحالی‌که حوزه قضایی وظیفه خود را در این پرونده انجام می‌دهد، فرصتی هم در حوزه دانشگاهی و کارشناسی و حوزه‌های متولی خدمات اجتماعی، سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف، متولیان فرهنگ و تعلیم و تربیت به وجود آمده تا قبل از اینکه جامعه خود را به احکام قضایی و نتایج هیجان برانگیز این پرونده‌ها گره بزند، به سمت کارشناسی و ریشه‌یابی چنین معضل بزرگی بروند تا بتوانیم با تکیه‌بر بررسی‌های دقیق کارشناسی، اطلاعات حداقلی برای حوزه برنامه‌ریزی کشور چه در ابعاد تعلیم و تربیت و چه قضایی و انتظامی فراهم کنیم.

داستان رومینا اشرفی چه شد؟

محمدی با یادآوری اینکه از زمانی که قتل‌هایی مثل خفاش شب تهران را داشتیم این قضاوت‌های هیجانی وجود داشته و کار کارشناسی انجام ندادیم، گفت: این موضوع در قتل‌های بعدی مثل آتنا، بنیتا، ستایش تا رومینا اشرفی هم تکرار شد و هیچ‌وقت به این باور نرسیدیم که باید برخورد هیجانی را متوقف و کار کارشناسی کنیم، اما داستان رومینا اشرفی چه شد؟ فقط کمتر از یک ماه سوار بر هیجان فضای مجازی و بعد تمام شد! اما آیا گروه کارشناسی در حوزه‌های مختلف مرتبط با مسائل تربیتی و خانوادگی بررسی و تحلیلی نداشت؟

این پژوهشگر بابیان اینکه آسیبی که بدتر از قتل‌های خانوادگی است، بی‌توجهی و بی‌برنامگی در آسیب‌شناسی این پرونده‌هاست، افزود: توصیه می‌کنم سازمان‌های متولی مثل بهزیستی، آموزش‌وپرورش، دانشگاه‌ها و ... گروه‌های کارشناسی ویژه تشکیل دهند؛ نه با قصد قضاوت، بلکه تعیین ریشه‌های چنین اتفاقاتی تا به مجموعه‌ای از اطلاعات در رابطه با اقشار مختلف جامعه برسیم، آسیب‌های جامعه و خانواده را ببینیم و آسیب‌شناسی کنیم، پیش از آنکه منجر به تنفر و خشونت شود و یا به قتل ختم شود.

وی بابیان اینکه اگر این رفتارها در جامعه ما با همین رویکرد ادامه پیدا کند هیچ نتیجه‌ای نخواهیم دید، توضیح داد: چند وقت پیش قتل رومینا اشرفی و حالا بابک خرمدین و چند وقت بعد هم یا فرزندی والدین خود را می‌کشد یا والدینی فرزند خود را!

زنجیره ارزش‌های اجتماعی ما دچار آسیب شده است

محمدی بابیان اینکه زنجیره ارزش‌های اجتماعی ما دچار آسیب شده و نیاز به بررسی جدی دارد، گفت: معتقدم لازم است نظام تعلیم و تربیت را یک‌بار برای همیشه محاکمه کنیم و موضوعات این‌چنینی در دل جامعه را ردیابی و آثار آن را در نظام تعلیم و تربیت ببینیم، اما متأسفانه این اراده هم‌اکنون وجود ندارد.

وی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی درخواست کرد گروه‌های مستقل تحقیقاتی نه برای مورد خاص بابک خرمدین، بلکه بررسی ریشه‌یابی تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و حتی سیاسی این وقایع تشکیل دهد که در مواردی می‌تواند به اصلاح و وضع قوانین کمک کند. وقتی قضاوت‌های کورکورانه بدون شناخت واقعیت‌ها ارائه می‌دهیم فقط باید بنشینیم و منتظر وقوع موارد بعدی باشیم و همان‌طور که اشاره کردم با تکرار این حوادث؛ استعدادهای پنهان در برخی خانواده‌ها تقویت می‌شود.
 

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.