سرگشتگی در سراب
هشتم شهریور همان سال شهادت رییسجمهور محمد علی رجایی و نخستوزیر محمد جواد باهنر اتفاق افتاد. سال شصت سال غریبی بود.
دنیای قلم - سیدعطاءالله مهاجرانی : در سوره نور، در قرآن مجید دو تابلو یگانه و هر دو بینظیر در متون الهی و نیز ادبیات ترسیم شده است. تابلو نور، همان آیه نور كه خداوند روشنایی آسمانها و زمین است و تابلو ظلمات كه لایههای تاریكی بر هم پوشیده و انباشته شدهاند و تمثیل كسی كه در دریای تاریكی و سیاهی و ستم غرق شده است، وقتی دستش را از لابهلای امواجی از جنس تاریكی بیرون میآورد، كسی او را نمیبیند! نمیتواند ببیند. تصویر تاریكی به عنوان مكمل تصویر و تابلو سراب مطرح شده است. كسانی كه كارنامه اعمالشان مانند سرابی در بیابان و خشكزار است. سرابی كه انسان تشنه سرگشته آن را آب میپندارد؛ اما هنگامی كه به سراب نزدیك میشود، میبیند بازتاب شعاع آفتاب در نمكزار است. اما خدا را میبیند!
این كارنامه كسانی است كه خود را محور قرار دادند و با تكاپو در دنیای خود دویدند و خویش را میزان و معیار دانستند و در خانه غرور بهسر بردند. سازمان مجاهدین خلق، چنین طبیعت و ماهیت و سرنوشتی یافته است. مشكل بنیادین سازمان از روزی آغاز شد، كه گمان میكردند، رهبران انقلاب در كشور ما آنان هستند و رهبری انقلاب حقّ آنان است و دیگران، بر امواج سوار شدهاند و به زودی موجسواران میروند و سازمان مجاهدین بر قدرت و حكومت مسلط میشود. از شرایط جنگ و اختلافات عمیق سیاسی بین رییسجمهور وقت ابوالحسن بنی صدر و امام خمینی و یاران ایشان و مجلس شورای اسلامی استفاده كردند، گمان میكردند میتوان با موج بنی صدر به مقصد رسید. نرسیدند، در سی خرداد ۱۳۶۰، مبارزه مسلحانه و تروریسم گسترده را آغاز كردند. در كوچه و خیابان، هر كسی را كه نشانه یا سیمایی حزباللهی داشت، ترور كردند. امامان جمعه، شهیدان مدنی و قاضی و دستغیب و صدوقی و اشرفی اصفهانی ترور شدند. هفتم تیر ماه سال شصت، با انفجار حزب جمهوری اسلامی بیش از هفتاد نفر از وزیران و نمایندگان مجلس و در راس آنان آیتالله سیدمحمد بهشتی را شهید كردند.
هشتم شهریور همان سال شهادت رییسجمهور محمد علی رجایی و نخستوزیر محمد جواد باهنر اتفاق افتاد. سال شصت سال غریبی بود. سازمان مجاهدین با خطمشی مبارزه مسلحانه، پیروز نشدند، از صحنه سیاسی كشور حذف شدند. اشتباه دوم استراتژیك سازمان، اتحاد با رژیم عراق بود. سازمان تحت فرمان صدام و دستگاه امنیتی عراق قرار گرفت. ارتش آزادیبخش تشكیل داد. به ارتش و سپاه ایران حمله میكرد. حتی در نهضت انتفاضه مردم عراق در كردستان و جنوب عراق در كنار ارتش بعثی، به كشتار بیرحمانه و پرقساوت مردم عراق پرداختند. جنگ تمام شد و آنان كه گمان میكردند، میتوانند با عملیات فروغ جاودان، فروغی بیابند و جاودانه شوند، در ظلمات غرق شدند و در سراب توهم و خیالزدگی سرگشته گشتند.
اشتباه استراتژیك سوم، سازمان، بعد از كوچ به آلبانی و تشكیل كمپ اشرف ۳، فعالیت و عملیات در هماهنگی با اسراییل بوده است. این سرفصل، از سازمانی كه با آموزش نظامی در پایگاههای الفتح، رهبرانش مبارزه را شروع كرده بودند تا تبدیل شدن به عامل و ابزار برای ترور دانشمندان هستهای ایران، داستان غریبی است.
در چنین حال و هوایی سازمان كه معمولا هر ساله با كارناوال پاریس، چندین هزار نفر را جمع میكردند، از اتباع غیرایرانی سیاهی لشكر فراهم میآوردند. از شخصیتهای سیاسی معمولا سابق دعوت میكردند. پولپاشی میكردند.
جان بولتون به آنها وعده میداد كه سال آینده در تهران! تركی فیصل میگفت: «ای بیوه مرحوم رجوی، من در اسقاط نظام با شما همراه هستم!»
ناگاه در سی خرداد امسال با سه پدیده بسیار مهم روبهرو شدند:
یكم: وزارت كشور فرانسه اعلام كرد كه برنامه تظاهرات روز دهم تیر ماه (اول جولای) سازمان نمیتواند برگزار شود.
دوم: در شوك اعلام ممنوعیت تظاهرات پاریس بودند كه در روز سی خرداد، در روز سهشنبه هفته پیش، ۱۰۰۰ نفر از نیروهای ویژه پلیس آلبانی به كمپ اشرف حمله كردند. چنانكه در بیانیه شورای مقاومت سازمان آمده است، یك نفر از اعضای سازمان كشته و ۱۰۰ نفر مجروح شدهاند كه حال چندین نفر وخیم است. كمدها و كامپیوترها را شكستند و هفتاد نفر را بازداشت كردند.
سوم؛ در شوك حمله پلیس آلبانی بودند و در بیانیه شورای مقاومت در روز سی خرداد ۱۴۰۲، از دولت امریكا تمنای مداخله و تضمین امنیت ساكنان كمپ اشرف را كردند كه ناگاه سخنگوی وزارت خارجه امریكا شوك سوم را وارد كرد. سخنگو اعلام كرد كه «دولت امریكا سازمان مجاهدین را یك جنبش اپوزیسیون دموكراتیك كه شایستگی نمایندگی از طرف ملت ایران را داشته باشد، نمیشناسد و از حق دولت آلبانی برای تحقیق درباره فعالیتهای غیرقانونی در خاك خود حمایت میكند.»
یعنی همان سرگشتگی در سراب! چرا ورق برگشت و بخت سازمان چنین واژگونه شده است؟!