تورم تكرقمی نقطه ضعف یا قدرت؟
ابتدا برخلاف واقعیت، تورم 60 درصدی در دولت روحانی را به رخ میكشیدند، بعدا هم دیدند این ادعا خریدار ندارد، سكوت كردند و تاكنون نیز حاضر به بیان حقیقت نشدهاند.
دنیای قلم -عباس عبدی: برخی از نواصولگرایان قیاس به نفس كرده و گمان میكنند كه اگر امروز به دولت انتقاد میكنم ناشی از سوگیری سیاسی است، در حالی كه چنین نیست، در گذشته و در دولت آقای روحانی و حتی خاتمی هم انتقاد میكردم، كم هم نبود، ولی طبیعی است كه انتقاداتم به آنها كمتر از دولت كنونی بود، چون در برخی از حوزهها همسویی بیشتری وجود داشت. امروز میخواهم به یكی از انتقاداتی كه به دوره آقای روحانی مربوط میشود مراجعه كنم به ویژه اینكه روحانی آن را نقطه قوت خود دانسته است. وی چند روز پیش و در دفاع از دولت و عملكرد خود گفت: «دو بار در كشور تورم تكرقمی را تجربه كردیم؛ یكی در دهه ۶۰ در دو سال ۶۴ و ۶۹ و دیگری در دهه ۹۰ از سه ماهه آخر ۹۴ تا سه ماهه اول ۹۷. بعد از انقلاب سابقه نداشت كه دو سال و نیم تورم تكرقمی شده باشد... ما در ۴ سال با تعامل سازنده پایینترین رقم در شاخص فلاكت را به دست آوردیم.» این نحوه بیان و دفاعیه روحانی در برابر حملات غیرمنصفانه و حتی غیرواقعی كه این دولت و طرفدارانش به او میكنند موجه است ولی واقعیت چیز دیگری است كه البته متاثر از ساختار سیاسی ایران است كه توضیح خواهم داد. توصیف روحانی از علت كاهش تورم در سالهای ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۷ معقول و پذیرفتنی است و نقدش به دولت كنونی نیز در این چارچوب درست است. آنان كه میگفتند بدون برجام و بدون نگاه به خارج تورم را نصف و تكرقمی خواهند كرد امروز باید پاسخ روشنی بدهند كه چرا تورم كمتر نشد كه بیشتر هم شد؟ علت آن چیست؟ متاسفانه تاكنون سكوت كردهاند و هیچ نگفتهاند.
ابتدا برخلاف واقعیت، تورم 60 درصدی در دولت روحانی را به رخ میكشیدند، بعدا هم دیدند این ادعا خریدار ندارد، سكوت كردند و تاكنون نیز حاضر به بیان حقیقت نشدهاند. البته در روزهای اخیر و با جدیتر تلقی شدن روابط خارجی و حتی رسیدن به توافقهای شفاهی و موقت با امریكا، متوجه شدهاند كه مساله برجام خیلی مهمتر از آن چیزی بود كه تصور میكردند، یا میخواستند تصور كنند هرچند هنوز حاضر نیستند به این حقیقت اذعان كنند.
با وجود این انتقادی كه به دولت روحانی وارد است همان چیزی است كه آن را نقطه قوت و موفقیت خود معرفی كرده است، یعنی پایین نگه داشتن تورم و تك رقمی كردن آن. در واقع این پایین بودن واقعی نبود بلكه اقتصاد را دوپینگ كرده بودند. چرا؟
قیمت دلار در سال ۱۳۹۲، حدود ۳۱۸۰ تومان بود این رقم در سال ۱۳۹۶ با ۲۸ درصد افزایش به حدود ۴۰۴۵ تومان رسید. در حالی كه در این فاصله یعنی از سالهای ۱۳۹۲ تا پایان ۱۳۹۵ حدود ۹۰ درصد تورم در كشور بوده و تثبیت نسبی نرخ ارز خلاف برنامه توسعه بود كه نرخ ارز باید با رشد اقتصادی و تورم تعدیل میشد كه اگر چنین میشد احتمالا در سال ۱۳۹۷ كه ارز جهش كرد، نرخ دلار رقمی حداقل ۵۲۰۰ تومان میبود چنین رقمی موجب میشد كه تورم اندكی بیشتر شود ولی تقاضا برای ارز نیز كمتر میشد، صادرات بهبود مییافت، واردات كم میشد و قطعا شوك ارزی سال ۱۳۹۷ به این شدت نمیشد. این اشتباهی بود كه در دوره هاشمی، سپس اواخر دوره دوم خاتمی و كل دوران احمدینژاد تا سال ۱۳۹۰ ادامه یافت. سیاستی كه به بیماری هلندی مشهور است و با ارز حاصل از صادرات منابع معدنی و انرژی؛ اقتصاد را دچار بحران میكند و یك شوك ارزی یا كاهش قیمت نفت یا تحریم، حباب قیمتهای آن شكسته میشود كه شد. همان سیاستی كه شاه را هم زمین زد. در واقع اقتصاد ایران دوپینگی شده بود، یعنی تزریق درآمدهای نفتی به اقتصاد برای مهار تورم و ارزانی واردات از طریق ارزانی ارز؛ كاری كه از سال ۵۲ تاكنون بارها تكرار شده است. پس ۳۰ ماه تورم زیر ۱۰ درصد به تنهایی افتخار ندارد، چون بعدا با بحران ارز به شكل بدتری جبران شد. این سیاست ریسكی و غلط بود كه همان زمان كارشناسان متذكر میشدند. نتیجه آن شد كه در كنار ۳۰ ماه تورم تك رقمی شاهد تورمهای بالا هم در دولت روحانی بودیم. حتی اگر بحران تحریمهای برجام پیش نمیآمد، دیر یا زود حباب قیمت ارز شكسته میشد. تكرار این وضعیت در همه دولتهای پس از انقلاب نشان میدهد كه مساله ساختاری است و لزوما ربطی به این دولت و آن دولت ندارد و البته دولتهایی كه تجربه قبلیها را دیدهاند و باز هم تكرار میكنند مسوولیت بیشتری دارند.
متاسفانه دولت كنونی نیز با ارز ۲۸ هزار تومان همان مسیر را ادامه میدهد و این پوست موزی است كه زیر پای خودش و دولت بعدی میگذارد و دیر یا زود با بحران جدی مواجه میشود و در آینده نه چندان دور نیز حباب این قیمتگذاری شكسته شده و تورم بزرگتر دیگری گریبان جامعه را خواهد گرفت. ظاهرا ما نه فقط دو بار كه صد بار و همواره از یك سوراخ باید گزیده شویم كه اگر گزیده نشویم صبحمان شام نخواهد شد.