دنیای قلم - سعدی علیهالرحمه در باب هشتم گلستان میفرماید: «درشتی و نرمی به هم در بِه است/ چو فاصد که جراح و مرهم نِه است.» اینجا «فاصد» به معنای رگزن است و سعدی از این واژه استفاده میکند تا بگوید که بدن برای ایجاد تعادل هم به رگ زدن نیاز دارد و هم به مرهم نهادن و التیام بخشیدن.
در واقع درشتی و نرمی چنانچه در کنار هم قرار بگیرند، اعتدال ایجاد میکنند. در پزشکی قدیم هم میگفتند، زمانی که قلیان خون ایجاد میشود، باید رگ زده شود تا خون قلیایی از بدن خارج شود و تعادل ایجاد شود. در این وضعیت اخلاط اربعه بدن که شامل چهار مزاج «صفرا»، «بلغم»، «سودا» و «خون»است، نشاط و شادی را به بار میآورند. بر این اساس است که سعدی درشتی و نرمی را در کنار هم میبیند و کلید شادی، رفاه و توسعه اندامها و کشورها را در این توازن جستوجو میکند. اگر مجموعه مناسبات انسانی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... را در درون کشور، مانند مزاجهای چهارگانه یک اندامواره اجتماعی در نظر بگیریم، تعادل میان آنها لازمه یک زندگی متعادل اجتماعی است. گاهی باید درشتی شود، برههای باید جراحی شود، زمانی باید مرهم نهاده شود و گاهی نیز گرمی یا سردی نیاز است تا جامعه به تعادل برسد. در نظامات جهانی نیز همین گونه است؛ در عرصه مناسبات جهانی نیز گاهی صلابت و سختی نیاز است و گاهی انعطاف باید در پیش گرفته شود.
وقتی غرور، تکبر و استکبار جهانی قصد میکند، ارکان تعادل آفرین اجتماعی ایران را به هم بریزد باید صلابت نشان داده شود. از سوی دیگر، گاهی اوقات در عرصه مناسبات جهانی، انعطاف نیاز است مانند همان رگزنی که خون میریزد، بعد التیام میبخشد و مرهم مینهد. عدم تعادل در منش و روش باعث عدم تعادل در بینش، گفتار و کردار میشود. ضمن اینکه عدم تعادل گفتمانی، تنش ایجاد میکند. تنش میان خود و پیرامون؛ تنش با خود، تنش با مردم و تنش با جهان بیرونی. به طور کلی، تنش؛ شایسته اجتماعات بشری و روحیات انسانی نیست. انسان به آرامش و طمأنینه نیاز دارد. مفهومی که خداوند متعادل نیز همه بشریت را به آن فراخوانده است، آرامش است: «علی بذکر الله تطمئن القلوب»، یعنی از دل پیوند با خداست که آرامش ایجاد میشود. ضمن اینکه در این آیه جهان به سمت آرامش فراخوانده میشود. هر حرکتی که بتواند مسیر تعادلی و آرامش بخش بشری را چه در درون خانواده، چه در بطن جامعه، چه در قلمروی یک کشور یا در سطح جهانی به هم بزند در مسیر الیالله نیست. در مسیر رفتار بشر منطق با فطرت بشری نیست. چرا که فطرت بشر آرامشطلب و اطمینانطلب است. لذا رفتارهایی که در ادوار گذشته بین ایران و جامعه جهانی (از جنس رفتارهای زمان دولت احمدینژاد) شکل گرفت، مسیر تعادلی منطبق با فطرت بشری را مخدوش کرد و جامعه بشری را علیه جامعه ایران برانگیخت و به اضطراب انداخت.
صحبتهایی شد که افکار عمومی جهانی با خود فکر کردند که نکند ایران قصد سویی برای جامعه بشریت داشته باشد؟ به همین دلیل در برابر ایران موضعگیریهای منفی فراوانی صورت گرفت. در واقع دولت احمدینژاد رگ زد، اما این دولت روحانی بود که مرهم گذاشت و جامعه بشری را به آرامش، اطمینان و صلح دعوت کرد. دولت روحانی جامعه بشری را دعوت به آرامش قلبی کرد. گفتوگوهایی صورت گرفت و مذاکراتی انجام شد که برجام محصول این گفتمان تازه بود. در این میان اتفاقاتی از سوی امریکا رخ داد که رویه دوم رفتار احمدینژادی را شکل داد. ترامپ هم جامعه جهانی را به قلق و ضجرت (بیتابی) دعوت کرد. علیه ایران بلوایی ساختگی درست شد و یک بار دیگر ایران از مسیر تعادلی خارج شد. ایران در برابر رفتارهای هجومی طرف مقابل ناچار به پاسخهای هجومی شد؛ امروز هم جامعه جهانی اگر طالب گفتوگو، صلح و آرامش در ایران و منطقه است، نباید از جاده اعتدال خارج شود.
سخت گرفتن علیه دولت و ملت ایران و فشار بیحساب وارد ساختن از طریق قطعنامه و... به جز اضطراب، تشویش و نگرانی و عکسالعملهای غیرقابل پیشبینی و بیسرانجام و تنشآفرین فایدهای نخواهد داشت. بنابراین عقلای ایران، منطقه و جهان باید تلاش کنند تا در وهله نخست در دورن رفتارهای تنشآفرین از جنس رفتارهای احمدینژادی تکرار نشود. در سطح منطقه نیز باید گوش دولتهای تنشآفرین مانند رژیم اسراییل توسط عقلای جهانی کشیده شود تا فکر گرفتن ماهی از آب گلآلود به مخیلهاش خطور نکند.
این بیشه گمان مکن که خالی است/ شاید که در او پلنگ خفته باشد. نباید فراموش کرد مردم ایران هر مشکلی که با هم داشته باشند و هر اندازه نسبت به مشکلات درونی اعتراض کنند، بر سر خاک، آبادانی، تمامیت ارضی و دشمن بیرونی با هم توافق دارند. در این میان نمونهای از رفتارهای مطمئنهای که در ممات و حیات قلبها را به سمت آرامش دعوت میکند و حتی مرگ یک فرد نیز مجمعالجزایر مختلف فکری را در کنار هم مینشاند، جناب آقای دعایی است که باعث شد همه گروهها و دستههای فکری و سیاسی از او به عظمت یاد کنند. مانند سردار سلیمانی که رگ میزد و امثال دعایی مرهم مینهادند و این دو تفکر در کنار هم، ایران عزیز را تعادل میبخشیدند. این تفکرات به جهان میگفتند که ایران دو رو دارد، از یک طرف صلابت و سترگی و دلاوری و جنگاوری و از سوی دیگر مهربانی، عطوفت، انسانیت و بخشندگی و لطف و مهر که با هم ممزوج و جدایی ناپذیرند. هر کدام از این شخصیتها بخشی از پازل ایران بزرگ را میسازند. بنابراین اگر میخواهیم در درون و بیرون آرامش بیافرینیم و اطمینان ایجاد کنیم، باید حکمت بیاموزیم و در پناه حکمت قرآن حرکت کنیم که فرمود: «ومن یوتی الحکمه، فقد اوتی خیرا کثیرا.» خداوند مردان حکیمی مانند آقای دعایی را با اولیا محشور بفرماید. والسلام.
محمد صادق جوادی حصار