فاش کردن اسرار زندگی انگیزه زن از قتل شوهر
زنی شوهرش را کشت چون اسرار زندگی را فاش می کرد اینجا را بخوانید
دنیای قلم -زن میانسال که متهم است با همدستی نگهبان کارخانه شوهرش را به قتل رسانده و اتهام را به گردن مردی بیگناه انداخته بود پس از گذشت هشتماه به جنایت اعتراف کرد.
به گزارش جوان، روزهای پایانی مردادسال گذشته مأموران پلیس تهران به قاضی محمد وهابی بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران خبر دادند مرد زخمی که دو روز قبل برای درمان به بیمارستانی منتقل شدهبود بر اثر شدت جراحت فوت کرده است.
با اعلام این خبر بازپرس جنایی همراه تیمی از کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی راهی بیمارستان شد و در آنجا با جسد مرد میانسالی به نام فردوس روبهرو شدند.
بررسیها نشان داد فردوس همراه همسر و دو دختر جوانش سرایدار کارخانهای بوده و به گفته همسرش دو شب قبل در درگیری با سارقان ناشناسی از ناحیه سر زخمی و برای درمان به بیمارستان منتقل میشود، اما در نهایت روی تخت بیمارستان فوت میکند.
دروغ
همسر مقتول در تحقیقات پلیسی در ادعایی گفت: «شب خوابیده بودم که صدای دلخراش شوهرم به گوشم رسید و از خواب پریدم. وقتی از اتاق بیرون رفتم همسرم از ناحیه سر زخمی شده بود و فقط یک کلمه گفت «دزد» که من هم فریاد زدم آی دزد و از همسایهها درخواست کمک کردم. سپس شوهرم را به بیمارستان منتقل کردیم، اما دو روز بعد فوت کرد.» همزمان با انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران به دستور بازپرس جنایی تحقیقات گستردهای را درباره این حادثه آغاز کردند. مأموران در نخستین گام دوربینهای مداربسته محل حادثه را بررسی کردند و متوجه شدند شب حادثه هیچ فردی به داخل محوطه کارخانه ورود و خروج نداشته است.
از سوی دیگر در تحقیقات میدانی دریافتند مقتول از مدتی قبل با همسرش اختلاف داشته و گاهی با هم درگیری و مشاجره لفظی داشتهاند. بنابراین مأموران احتمال دادند همسر مقتول برای فریب مأموران دروغ گفته و در قتل شوهرش دست داشتهاست. همچنین مشخص شد وی مدتی است با دو نگهبان کارخانه به صورت تلفنی و پیامکی رابطه مخفیانه دارد. در چنین شرایطی مأموران پلیس همسر مقتول را به عنوان مظنون بازداشت و برای تحقیق به اداره پلیس منتقل کردند.
معرفی مرد بیگناه به عنوان قاتل
متهم در بازجوییها منکر جرم خود شد، اما وقتی با دلایل و مدارک روبهرو شد قتل را به گردن یکی از نگهبانان کارخانه انداخت. وی در ادعایی گفت: «چند ماه قبل از حادثه با فریدون و شهباز که یکی نگهبان شیف صبح و دیگری نگهبان شیفت عصر است رابطه دوستانه برقرار کردم. من همیشه برای آنها درد دل میکردم و از اختلافات خودم و همسرم با آنها حرف میزدم تا اینکه فریدون پیشنهاد داد شوهرم را به قتل برسانیم و بعد با هم ازدواج کنیم. آن شب فریدون در کارخانه پنهان شده بود و وقتی شوهرم خوابید با میله آهنی به سرش زد و بعد هم صحنهسازی کردیم.»
با اعتراف متهم، مأموران فریدون و شهباز را بازداشت کردند. فریدون در بازجوییها قتل را انکار کرد و گفت فقط با همسر مقتول ارتباط تلفنی داشته است.
خودم کشتم
در حالی که هشت ماه از حادثه خونین گذشته بود و فریدون به اتهام قتل بازداشت بود، همسر مقتول به مأموران پلیس گفت فریدون بیگناه است و خودش با همدستی شهباز شوهرش را به قتل رسانده است. پس از اعتراف متهم، مأموران فریدون را آزاد و شهباز را به اتهام معاونت در قتل بازداشت کردند. متهمان صبح دیروز به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند و پس از اعتراف به جرمشان برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان ادارهدهم پلیسآگاهی قرار گرفتند.
گفتگو با قاتل
چه اختلافی با شوهرت داشتی که تصمیم به قتلش گرفتی؟
من حدود ۱۸سال قبل با فردوس ازدواج کردم و در این مدت هم با هم مشکلی نداشتیم، اما او مرد سادهای بود و همه اسرار زندگیاش را به دیگران میگفت.
ما دو دختر جوان داشتیم و به همین خاطر بارها به فردوس گفته بودم زرنگ باشد و راز زندگیمان را برای دیگران بر ملا نکند، اما او گوشش به حرفهای من بدهکار نبود. او هر اتفاقی که برای ما میافتاد برای بستگان و دوستان تعریف میکرد و آنها هم من و دخترانم را مسخره میکردند و ما سوژه خنده دیگران شده بودیم. همین موضوع باعث اختلاف من و همسرم شد.
یعنی موضوعی به این سادگی باعث شد شما شوهرت را به قتل برسانی؟
من نمیخواستم شوهرم را به قتل برسانم، اما شهباز نگهبان کارخانه مرا تشویق کرد و من هم فریب خوردم.
چرا؟
من همیشه برای فریدون و شهباز درددل میکردم و بعد مدتی فهمیدم که شهباز هم با همسرش اختلاف دارد و میخواهد از او جدا شود. پس از این ارتباط من و شهباز بیشتر و قرار شد او همسرش را طلاق دهد و با من ازدواج کند که تصمیم گرفتیم شوهرم را بکشیم. فکر میکردم او نقشه را اجرا کند، اما شهباز نقشه را طراحی کرد و گفت من شوهرم را بکشم تا مأموران پلیس به ما مشکوک نشوند. طبق نقشه قرار بود پس از قتل جسدش را داخل چاهی در کارخانه بیندازم و بعد اعلام مفقودی کنیم، اما آن شب وقتی ضربهای به سرش زدم فریاد زد و دخترانم بیدار شدند و من هم برای فریب آنها با صدای بلند گفتم آی دزد و درخواست کمک کردم.
درباره قتل توضیح بده.
آن شب من و دخترانم داخل اتاق خواب بودیم، اما شوهرم به خاطر گرما داخل حیاط کارخانه خوابیده بود که نیمههای شب میلهای را برداشتم و چند ضربه به سرش زدم.
چرا قتل را به گردن فریدون انداختی؟
شهباز پیشنهاد داد فریدون را قاتل معرفی کنم تا پس از آزادی با هم ازدواج کنیم و من هم شهباز را دوست داشتم و میخواستم با او ازدواج کنم و به همین خاطر او را لو ندادم.
چه شد که واقعیت را گفتی؟
در این مدت خیلی عذاب وجدان داشتم و شبها هم کابوس میدیدم و از طرفی هم خانواده فریدون چندباری به ملاقاتم آمدند و از من خواستند واقعیت را بگویم. من خسته شده بودم و دوست نداشتم مرد بیگناه قصاص شود و تصمیم گرفتم واقعیت را بگویم.