حال و هوای عجیب در روزهای خانه‌تکانی

حال و هوای عجیب در روزهای خانه‌تکانی

دنیای قلم -همیشه خانه تکانی قبل از عید را دوست داشتم. چون این خانه تکانی ها نشان از فصلی جدید در زندگی است. فصل گلها ، فصل رویش، فصل تازگی ها. و برای من که دخترکی خردسال بودم این خانه تکانی‌ها یعنی پشت بندش خرید لباس و کفش و بعد هم عیدی گرفتن‌ها بود. کمی بعد تر که قد کشیدم، خانه تکانی‌ها برایم مفهوم دیگری پیدا کرد. حالا دیگر می‌توانستم هر آن چه را دوست نمی‌داشتم یا دیگر برایمان کارایی نداشت را دور بریزم و نفسی چاق کنم. آن‌هم بدور از چشم پدر که همیشه مراقب تمام وسایل کهنه و قدیمی‌ بود که یادآور دوران تلاشش برای ساخت زندگی بهتر برای ما فرزندان بود.
او گاهی با اخم و تخم می‌گفت: مبادا کسی فکر بیرون انداختن این وسایل بسرش بزند. بیشتر که قد که کشیدم و داشتم با قد پدر رقابت می کردم، دنیا را مطابق میل خودم می‌خواستم و براساس میلم سعی می‌کردم همه چیز را در این ایام بیارایم. کمی عاقل‌تر  که شدم سعی کردم برای بیرون انداختن وسایل قدیمی و در امان ماندن از غرولندهای پدر، از همراهی مادر، خواهران و برادانم کمک بگیرم
گاهی چند ماه پیشتر از زمان خانه تکانی برای یک وسیله‌ای که به نظرم بدرد نخورمی‌آمد نقشه می‌کشیدم  و می‌گفتم شب عید به حسابت می‌رسم و بعد صبر می‌کردم تا ایام تکاندن فرا رسد. در آن چند ماه می دانستم اولین کارم در خانه تکانی شب عید دور انداختن یک وسیله یا شی بدرد نخوری است که چشمانم را آزار می دهد و به هر دوز و کلکی بود آنرا دور می انداختم. 
حالا سال‌هاست در این ایام حال و هوای عجیبی به سراغم می آید. این حس که باید حواسمان باشد در خانه‌تکانی بعدی جزو وسایل اضافه و دور ریختنی و آزار دهنده نباشیم!

نویسنده: عذرا فراهانی
 

 

 

کلید واژه
دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.