مصیبت های بنزین زدن در ایام کرونایی
یاداشت کرونایی عذرا فراهانی

مصیبت های بنزین زدن در ایام کرونایی

پس از گذشت ماهها از ورود کرونا ویروس به زندگی مردم سراسر دنیا هنوز بسیاری از ما نتوانستیم در زندگی روزمره خود بر ترس های ناشی ازاین ویروس بر زندگیمان غلبه کنیم. عذرا فراهانی روزنامه نگار به یکی از این موارد اشاره کرده ست. در این باره بیشتر بخوانید.

دنیای قلم- باید سری به دفتر بزنم تا بتوانم وسایلی را که نیاز دارم به خانه منتقل کنم. سر راه پمب بنزین خلوت مرا به بنزین زدن تحریک می کند. انگشتان دستم را در دستکش های لاتکس جا ساز می‌کنم و وارد جایگاهی می شوم که گفته اند یکی از مراکز اصلی انتقال ویروس کروناست. راست هم می گویند . مشخص نیست کسی که جلوتر از من بنزین زده، مبتلا به این ویروس بوده یا خیر؟ قبل از پیاده شدن باید کارت بنزین و عابر بانک را بردارم. آنها را داخل چند دستمال کاغذی پیچیده و سپس داخل جیبم می‌گذارم. از ماشین پیاده می شوم. دیگر محاسبه 60 لیتر بنزین سهمیه ای از دستم دررفته است و ذهنم یاری نمی کند که برای انتخاب چند لیتر بنزین، ضریب چه عددی را باید محاسبه کنم تا از دزدی بمب بنزین ها جلوگیری شود حتی به اندازه کمتر از یک یا چند لیتر. 

 

کارت بنزین را با سلام و صلوات از جیبم و سپس ازلای دستمال کاغذی بیرون می آورم و در قسمت کارتخوان دستگاه تلمبه بنزین می گذارم. نازل بنزین را برمی دارم و شلنگ را به سمت ماشین می‌کشم. همین که می خواهم لوله نازل را سمت باک ببرم، دستکشم به در باک گیر کرده و پاره می شود. وای خدای من احساس می کنم همه ویروس های کرونایی به سمت دستم هجوم می‌آورند. از استرس، قسمت متحرک نازل را چند بار فشار می‌دهم ولی هیچ بنزینی نمی‌آید. آنرا با عصبانیت در می آورم همین که لوله نازل از باک بیرون می آید ناخودآگاه شصتم روی قسمت متحرک نازل فشرده می‌شود و بنزین از لوله بیرون می زند و روی دست و لباسم می ریزد. مسئول آن دستگاه را صدا می‌زنم . کم مانده بزنم زیر گریه. ولی این فکر که بنزین روی دستم احتمالا باعث کشتن ویروس های کرونا می‌شود، کمی آرامم می‌کند. حتی چند ثانیه بعد خوشحال می‌شوم. ذهنم را مرور می‌کنم تا ببینم آیا تاکنون خبری در باره مرگ ویروس کرونا بوسیله بنزین در جایی خوانده‌ام یا خیر؟ چیزی به ذهنم نمی‌رسد. کارگر پمپ بنزین اشاره می کند تمام شد. 

 


فکر بیرون آوردن عابر بانک از جیبم و از لای دستمال کاغذی، حس رضایت را از من دور می‌کند. حالا باید انتخاب کنم با کدام دست کارت را از جیبم بیرون آورم. با دست راستم که همه کارها را با آن انجام می‌دهم و حالا با پاره شدن دستکش، بنزینی شده یا با دست چپم که هنوز دستکش دارد و احتمالا بخاطر باز کردن در باک، کلی ویروس به خود گرفته است. اگر دست بنزینی را داخل جیب مانتو ببرم، تمام محتویات جیبم بوی بنزین می‌گیرد و اگر دست چپم را وارد جیب کنم همه ویروسها را راحت به جیبم منتقل کرده ام. افکارم را جمع می کنم و از خود می‌پرسم اگر دست راستم بنزینی نبود و دستکش آن سالم بود چه کار می کردم؟ می توانم از این طریق فرمولی برای در آوردن عابر بانک پیدا کنم. دوباره باید تمرکز کنم. به این نتیجه می‌رسم که دستکش سالم را از دست چپم بیرون آورده و با آن عابر بانک را از جیبم خارج کنم. همین کار را انجام می‌‌دهم. دستمال کاغذی که کارتم را مثل بقچه در خودش جای داده باز می کنم و روبروی کارگر می‌گیرم . می‌گوید: خودت بکش. من: یعنی چی؟ می‌گوید: یعنی خودت. به او اخم می کنم ولی فایده ای ندارد. خودم باید دست به کار شوم. نگرانم عابر بانکم همه ویروس‌های کارت‌های قبلی به جا مانده بر دستگاه پز را ببلعد و آنها را به من منتقل کند. با ناراحتی ولی با احتیاط کارتم را می‌کشم و پول را پرداخت می کنم. نفسم در سینه حبس شده و احساس خفگی می‌کنم. بدون این که رسید را بردارم کارت را دوباره در دستمال کاغذی که حالا آلوده به ویروس و بوی بنزین شده، می‌گذارم ولی برای گذاشتن آن در جیبم هنوز به نتیجه نرسیدم. به سمت باک ماشین می‌روم تا در باک را قفل کنم و سویچ را بردارم. حالا مطمئنم با این کار ویروس‌های زیادی به سویچ ماشین منتقل خواهم کرد. بوق ماشین پشت سرم هشدار می‌دهد تا زودتر آنجا را ترک کنم. در ماشین را باز می‌کنم در حالی که می‌دانم با خودم کلی ویروس کرونا وارد ماشین می‌کنم. چند متر جلوتر کنار خیابان متوقف می‌شوم. 

 

 

بیشتر بخوانید: جایگاه‌های سوخت خطرناک ترین مکان برای ابتلا به کرونا

 


هنوز کارت های ویروسی داخل دستمال کاغذی را در دست چپم نگه داشته‌ام. اگر دستکش پاره نمی‌شد و بنزین روی دستم نمی‌ریخت حتما اوضاع بهتر از این بود. به راحتی می‌توانستم بعد از بنزین زدن دوباره دستکش ها را عوض کنم. با دستکش های تمیز کارت ها را از جیبم خارج کنم و دوباره موقع سوار شدن دشتکش‌های دوم را بیرون در آورم. 
به ویروس ها فکر می کنم که چه شکلی هستند و چگونه در اطرافمان حرکت می کنند. به این که ایا فقط روی دست و صورتمان می نشینند یا نه هرجایی را پیدا کنند . مثلا این ویروس های لعنتی، روی لاستیک های ماشین در حال حرکت هم می نشینند یا از سرعت عقب می‌مانند. خیلی دلم می‌خواهد بدانم آیا وقتی در بیرون از منزل هستیم روی پاهایمان یعنی حد فاصل مانتو تا کفشها هم می نشینند یا نه تردد آنها فقط بین سر تا زانوهای پاهایمان است. 


از دست این افکار خسته شدم، از ماشین پیاده می شوم. اسپری ضدعفونی کننده سطح را اول روی سویچ ماشین می پاشم وقتی مطمئن شدم چند شره از سویچ سرازیر شد آنرا روی یک دستمال کاغدی روی صندلی می گذارم تا خشک شود. بعد فرمان و دنده و ترمز دستی و دستگیره‌های در را ضد عفونی می کنم. حالا نوبت کارتهای بنزین و عابر بانک است آنها هم در کنار سویچ جا می گیرند. برای ضد عفونی دستم چیزی ندارم و مجبور می شوم برای اولین بار با موادی که وسایلم را ضد عفونی کردم، دستها را هم ضد عفونی کنم. دستهایم می سوزد و ریه هایم. از ماشین پیاده می شوم تا برای رسیدن به مقصد بعدی ریه هایم هوایی تازه کند. چون سالهاست با آلرژی دست و پنجه نرم می کنم.

 

 

 

دیدگاه‌ها

نظراتی كه به تعميق و گسترش بحث كمك كنند، پس از مدت كوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت ديگر بينندگان قرار مي گيرد. نظرات حاوی توهين، افترا، تهمت و نيش به ديگران منتشر نمی شود.