دنیای قلم -در تصمیم شورای نگهبان و احراز نامزدهای واجد شرایط برای انتخابات ریاستجمهوری و رد صلاحیت دیگر نامزدها، اتفاق تازهای نیفتاده است. شورای نگهبان در مقاطع حساس بیش از هر زمان دیگر در احراز صلاحیت نامزدها سختگیری کرده است، خاصه در شرایط کنونی که فضای مساعد انتخاباتی آرام و بدون آنتاگونیسم (قطبیسازی) است، چراکه شرایط اجتماعی ایران حساس است و تاب و توان مناقشات و مجادلههای سیاسی را ندارد؛ مجادلههایی که به شکافهای اجتماعی میانجامد. در دورههای گذشته هم چنین ردصلاحیتهایی به وقوع پیوسته است و حتی افراد صاحبنامی همچون اکبر هاشمیرفسنجانی نتوانستهاند از فیلتر شورای نگهبان عبور کنند، اما انتخابات به روالِ هر دوره با تمهیداتی از سوی اصلاحطلبان و اصولگرایان با گرمی به پایان رسیده است؛ اما در انتخابات ۱۴۰۰ چه اتفاقی رخ داده که شورای نگهبان بیش از هر زمان دیگر مورد انتقادات اغلب چهرههای سیاسی قرار گرفته است و طیفهایی از مردم نیز با ناباوری تصمیمات این شورا را نظاره میکنند و در شبکههای اجتماعی زبان به انتقاد باز کردهاند. اگر بخواهیم وضعیت کنونی را به تعبیر محمدرضا تاجیک، یکی از تئوریسینهای اصلاحطلب تبیین کنیم، باید بگوییم که فاصله معرفتی عمیقی بین نهادهای رسمی و نهادهای انتخابی و مردم به وجود آمده است. این فاصله معرفتی به گونهای است که به نظر میرسد احزاب اصلاحطلب حاضر نیستند همچون گذشته با نامزدی تقلیلیافته از سوی شورای نگهبان، مردم را برای مشارکت حداکثری به پای صندوقهای رأی فرابخوانند.
در این میان بهجز کارگزاران سازندگی، دیگر جریانهای اصلاحطلب مایل به حمایت نامزدی نیستند که برخاسته از اراده آنان نباشد. این موقعیتِ اصلاحطلبان، خواسته یا ناخواسته آنان را در وضعیت تازهای قرار داده است. وضعیتی که شاید بتواند فاصله معرفتی آن را با جامعه و گسستشان با مردم را پُر کند. با اینکه این نگاه تا حدودی خوشبینانه است، بیتردید بخشی از حقیقت را نیز بازگو میکند. اصلاحطلبان برای اینکه به مردم نزدیک شوند باید بیش از گذشته با خود بیرحمانه روبهرو شوند و رد صلاحیتهای شورای نگهبان را دستاویزی برای قربانیسازی خود قرار ندهند. این کلیشههای فرسوده دیگر کارایی ندارند و بازگشت واقعی به مردم چاره کار است. اگر شورای نگهبان در گذشته نامزدهای نیابتی پیش پای اصلاحطلبان میگذاشت، این بار گامی فراتر برداشته و با نامزدهای انحرافی درصدد فروپاشی اصلاحطلبان است و کشاندن آنها به راهی بدون بازگشت. بدیهی است تعبیر نامزدهای انحرافی درصدد تخریب چهرههایی نیست که تأیید صلاحیت شدهاند، بلکه تشریح موضعگیری ناگزیر اصلاحطلبان در برابر نامزدهایی است که از سوی شورای نگهبان تأیید صلاحیت شدهاند و نسبت زیادی با آموزههای آنان ندارند. حمایتِ حزب کارگزاران سازندگی از عبدالناصر همتی، آنان را از بخشهای دیگرِ اصلاحطلبان خاصه جریان اصلی منتسب به خاتمی، بیش از گذشته دور، و به نهادهای رسمی و جریانهای اصولگرا نزدیک خواهد کرد، چراکه آنان به حضور در قدرت تحت هر شرایطی تَن خواهند داد. آنچه این روزها، فارغ از انتخابات و حضور یا عدم حضور مردم در انتخابات اهمیت دارد، رابطه سیاست و زیباییشناسی است که دچار مسئله شده است. هر کنش سیاسی بدون رابطه وثیق با زیباییشناسی، عقیم خواهد ماند؛ «دموکراسی وقتی وجود دارد که قدرتی تأکید میکند قدرت همه است».* اگر شورای نگهبان به هر دلیلی تمایل به احراز صلاحیت نامزدهایی ندارد که قدرت همه مردم باشد، دلیلی وجود ندارد جناحهای سیاسی اصلاحطلب از نامزدهایی حمایت کنند که نماینده قدرت واقعی مردم نیستند. آنهم در زمانهای که مردم بهلحاظ حسی، تجربه متفاوتی از سیاست دارند که رانسیر آن را بُعد زیباییشناسی مینامد. بعدی که منجر به رابطه قدرتمند انسان با جهان شده و به ادراک تازهای از جهان میانجامد. به معنای دیگر «بعد استتیکی یعنی تقلا برای زیستن در یک جهان حسی متفاوت». مسئله در اینجا آگاهی نیست. بیش از آگاهی است. مسئله، تغییر جهانِ حسی مردمی است که با عبور از ادراکهای کلیشهای به جهانِ حسی تازهای دست یافتهاند. در واقع اگر چندی پیش برخی از مردم با کارگزاران سیاست دچار فاصله معرفتی شده بودند، اینک این فاصله بیشتر شده و مردم به تجربه حسی و ادراک تازهای از جهان رسیدهاند. این تغییر ادراکِ حسی را در بسیاری از جناحهای سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب نیز میتوان دید؛ ازاینرو بیدلیل نیست که برخی از چهرههای مهم این جریانها یکصدا در نقد شورای نگهبان سخن گفتهاند. امری که تا دیروز به این گستردگی دیده نمیشد یا دستکم بهخاطر حضور در صحنه قدرت سیاسی آن را توجیه میکردند و به نامزد نیابتی تَن میدادند. سیاست، اندیشهای نیست که فقط سازماندهی افراد را در اجتماع بررسی میکند، بلکه نزاع بر سر سِرشت این اجتماع است. رانسیر میگوید، «امر سیاسی را صرفا نباید نزاع میان گروهها فهمید. بلکه باید آن را نزاع میان جهانها فهمید»، آنچه امروز رخ داده است و برگشتناپذیر است و سیاست باید به آن تَن بدهد، تغییر جهان حسی افراد طبقات متفاوت جامعه است؛ تغییر جهان کارگران، دستفروشان، کارمندان، مزدبگیران و همه کسانی که تا دیروز انتظارات و مطالباتشان در وعده نامزدهای ریاستجمهوری تجلی و عینیت مییافت. اما مردم امروز با ناباوری به سخنان آنان فقط گوش فرامیدهند و از فاصله ادراکی خود با این نامزدهای تأییدصلاحیتشده از سوی شورای نگهبان، در شگفتاند. * «سیاست و استتیک»، ژاک رانسیر و پِتِر انگلمان، ترجمه فرهاد اکبرزاده، نشر مانیاهنر
نویسنده : احمد غلامی